magnifiques œuvres d'art
8 kuwento
{Oceanic daisy} ni leeminhell
{Oceanic daisy}
leeminhell
  • MGA BUMASA 468
  • Mga Boto 91
  • Mga Parte 1
مثل گل مرواریدی..با اینکه همیشه به خودم قول میدادم کلی مراقبش میشم، که آسیب نبینه، که گلبرگاش پژمرده نشه، ولی جرئت نمیکردم بگیرمش. تنها دلیلشم این بود ک خیلی دوسش داشتم. دردناکه- مینهو از جاش بلند شد و رو به روی پسر قرار گرفت: دیگه نیست
𝘌𝘷𝘦𝘯 𝘢𝘯𝘨𝘦𝘭𝘴;𝘩𝘺𝘶𝘯𝘪𝘯. ni brownieinnie
𝘌𝘷𝘦𝘯 𝘢𝘯𝘨𝘦𝘭𝘴;𝘩𝘺𝘶𝘯𝘪𝘯.
brownieinnie
  • MGA BUMASA 3,453
  • Mga Boto 626
  • Mga Parte 8
ساعت حدود ۳ نصفه شب، کلیسا خالیِ خالی با چند تا شمع روشن و پسری که روی آخرین ردیف از صندلی، دور از همه ی روشنایی های اطراف مجسمه مسیح نشسته بود و ازش به خاطر تپش های قلبش عذرخواهی میکرد. 𝘈 𝘴𝘰𝘧𝘵 𝘩𝘺𝘶𝘯𝘪𝘯, 𝘮𝘪𝘯𝘴𝘶𝘯𝘨 𝘧𝘢𝘯𝘧𝘪𝘤🌊
priest | chanho ni ItIs_Kaya
priest | chanho
ItIs_Kaya
  • MGA BUMASA 6,255
  • Mga Boto 1,419
  • Mga Parte 11
‏"خداوند انسان را با میل به همجنس بازی خلق نکرده است. کتاب مقدس به ما میگوید که بخاطر گناه است که شخصی همجنس باز میشود" با گفتن این جمله، موعظه رو به پایان رسوند و بدون مکث، به فضای تاریک پشت محراب رفت و به دیوار تکیه زد، تمام مدت بین حاضرین چشم چرخونده بود، اثری از ‏حضور "اون مرد" نبود، از سر آسودگی دم عمیقی گرفت اما بازدمش رو با شنیدن صدای قدم‌های محکم هر یکشنبه فراموش کرد! راهروی تاریک با سقف بلندش صدا رو به خوبی انعکاس میداد:«یه چیزی رو می‌دونی پدر لی؟!» کاملا به کشیش نزدیک شد، نوار سفید رنگ رو از بین یقه‌اش بیرون کشید و زمین انداخت ‏:«پشیمونم که امروز اینجا منتظرت بودم، کاش علاوه بر شنیدن صدات چهره‌ات رو هم میدیدم!» چونه کشیش رو گرفت و سرش رو انقدر سریع بالا آورد که صدای مهره گردنش شنیده شد:«چون دوست دارم بدونم بعد از اتفاقی که امروز قرار بیفته ، برای دوباره گفتن این موعظه‌ها صورتت چه حالتی داره؟!» کاپل: چانهو ژانر: انگست، جنایی، رمنس روز آپ : یکبار در هفته، روز نامشخص
dear draco, ni malfoyuh
dear draco,
malfoyuh
  • MGA BUMASA 19,758,270
  • Mga Boto 534,563
  • Mga Parte 46
❛stay a little longer❜ there is a list on my profile of the available translations of this story.
running on air ni blueblurblue
running on air
blueblurblue
  • MGA BUMASA 122,976
  • Mga Boto 3,671
  • Mga Parte 17
by eleventy7
Anterograde Tomorrow (sequel) ni SugaSweetie
Anterograde Tomorrow (sequel)
SugaSweetie
  • MGA BUMASA 30,216
  • Mga Boto 1,632
  • Mga Parte 7
A small sequel to the well known fanfiction, Anterograde tomorrow [ NOTE: I'm not the original author of the original Anterograde Tomorrow ]
10080 ni AEYCHAN
10080
AEYCHAN
  • MGA BUMASA 208,837
  • Mga Boto 7,139
  • Mga Parte 3
Chanyeol wanted a divorce. Baekhyun asked for a week.
Born In Auschwitz ni REDneonlight
Born In Auschwitz
REDneonlight
  • MGA BUMASA 16,688
  • Mga Boto 4,434
  • Mga Parte 13
"و نه عزیزِ من، نه. من سی و هشت سال پیش در آلمان متولد نشدم. من توی بغل هیچ پرستاری و در هیچ خونه‌ی اعیانی‌ای به دنیا نیومدم. محل تولد من همینجاست، این اردوگاه نفرین شده، اینجایی که تو دست‌های لرزانت رو دورم می‌پیچی... و بهم این توانایی رو میدی که با دیدنت، هر لحظه و هر ثانیه، بمیرم و یک‌بارِ دیگه متولد بشم..." [KAIHUN] [Historical × Tragedy]