Select All
  • {Oceanic daisy}
    448 89 1

    مثل گل مرواریدی..با اینکه همیشه به خودم قول میدادم کلی مراقبش میشم، که آسیب نبینه، که گلبرگاش پژمرده نشه، ولی جرئت نمیکردم بگیرمش. تنها دلیلشم این بود ک خیلی دوسش داشتم. دردناکه- مینهو از جاش بلند شد و رو به روی پسر قرار گرفت: دیگه نیست

    Completed  
  • 𝘌𝘷𝘦𝘯 𝘢𝘯𝘨𝘦𝘭𝘴;𝘩𝘺𝘶𝘯𝘪𝘯.
    3.4K 612 8

    ساعت حدود ۳ نصفه شب، کلیسا خالیِ خالی با چند تا شمع روشن و پسری که روی آخرین ردیف از صندلی، دور از همه ی روشنایی های اطراف مجسمه مسیح نشسته بود و ازش به خاطر تپش های قلبش عذرخواهی میکرد. 𝘈 𝘴𝘰𝘧𝘵 𝘩𝘺𝘶𝘯𝘪𝘯, 𝘮𝘪𝘯𝘴𝘶𝘯𝘨 𝘧𝘢𝘯𝘧𝘪𝘤🌊

  • priest | chanho
    5.9K 1.3K 11

    ‏"خداوند انسان را با میل به همجنس بازی خلق نکرده است. کتاب مقدس به ما میگوید که بخاطر گناه است که شخصی همجنس باز میشود" با گفتن این جمله، موعظه رو به پایان رسوند و بدون مکث، به فضای تاریک پشت محراب رفت و به دیوار تکیه زد، تمام مدت بین حاضرین چشم چرخونده بود، اثری از ‏حضور "اون مرد" نبود، از سر آسودگی دم عمیقی گرفت...

  • dear draco,
    19.5M 529K 46

    ❛stay a little longer❜ there is a list on my profile of the available translations of this story.

    Completed   Mature
  • running on air
    118K 3.6K 17

    by eleventy7

    Completed  
  • Anterograde Tomorrow (sequel)
    30.1K 1.6K 7

    A small sequel to the well known fanfiction, Anterograde tomorrow [ NOTE: I'm not the original author of the original Anterograde Tomorrow ]

    Completed  
  • 10080
    207K 7.1K 3

    Chanyeol wanted a divorce. Baekhyun asked for a week.

    Completed  
  • Born In Auschwitz
    15.7K 4.3K 13

    "و نه عزیزِ من، نه. من سی و هشت سال پیش در آلمان متولد نشدم. من توی بغل هیچ پرستاری و در هیچ خونه‌ی اعیانی‌ای به دنیا نیومدم. محل تولد من همینجاست، این اردوگاه نفرین شده، اینجایی که تو دست‌های لرزانت رو دورم می‌پیچی... و بهم این توانایی رو میدی که با دیدنت، هر لحظه و هر ثانیه، بمیرم و یک‌بارِ دیگه متولد بشم..." [KAIHU...

    Completed