G.
1 story
[SaturnWithHerRings] by HerWhiteDemon
HerWhiteDemon
  • WpView
    Reads 27
  • WpVote
    Votes 4
  • WpPart
    Parts 1
"ریشه‌هایی که خون می‌مکند کجا میتوانند انتظار عطر لیمو بکشند؟ اینجا رگ‌ها خالی از خون می‌شوند؛ رگ‌‌هایی که خالی از خون می‌شوند، کِی می‌توانند ابدی باشند؟ و آیا این جریان‌های فناپذیر، لایق رها شدن نیستند؟ هیولایِ کوچکِ من! جز خونابه در جسمی که انتظار روییدن می‌کشید به جای نگذاشته‌ای. شاید من از ابتدا برای رها کردن ساخته شده بودم و شاید هم تو به ریشه‌هایم بی‌ریشگی آموختی؛ شاید تو از من هیولایی دیگر ساختی. اما تو بالهای دزدیده شده ام را به آغوش کشیده ای و میان جسد های خالی از خون دفن شده ای!" -گریس.