nadimeexo's Reading List
14 stories
alter ego by IRIS__RAINBOW
alter ego
IRIS__RAINBOW
  • Reads 50,663
  • Votes 7,548
  • Parts 23
كاپل: چانبك،بكيول!؟✨🔥/ كايسو🐻🐧 ژانر: رمنس🦋/ كمدي🤣/ اسمات😑👨‍❤️‍💋‍👨❌/ زندگي روزمره👀 BBH:shut the fuck up l'm not gay❌📛 🚫متوقف شده🚫 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ واو باورم نميشه دو كيونگسو.. اوه ساري بيب دي او بزرگ 👶🏻بخاطر يه گيه منحرف جنسي تحريك شده فاك❌ فك مي كردي يه روز همچين اتفاقي بيوفته؟ ‼️- چرا نمي توني دو مين دهنت لعنتيت رو ببندي ؟؟📛 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ برام مهم نيست تو چجوري با بقيه زر ميزني🌪 وقتي مي خواي با من زر بزني مثه بچه ادم غير رسمي زر ميزني و گرنه اون سيماي لعنتي دندونت رو مي كنم🤜🏻 تو دماغت فهميدي!👌🏻 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ببين نفهم جان من از اون ديك فيس خوشم نمياد اوكي؟! 👶🏻نكنه فك كردي منم مثه خودت بايسكشوالم لعنتي ؟؟ من يه استريت فاكرم بفهم نفهم!!🔥بعدشم من از اون احمق خوشم بياد؟! ريلي؟؟؟ are you kidding me?!👐🏻 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ سرش رو روي چمناي 🌱پشت سرش گذاشت و بدون توجه به عربده هاي لباس سفيد☁️عزيزش كه همين الانم داشت به فاك ميرفت تو خودش پيچيد و وقتي متوجه بك با قيافه " وات د فاك" شد با صداي يه توله سگ 🐶لگد خورده ناليد - بكهيون من رو اون عوضي كراش زدم!!!💜 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ شايد باورت نشه پارك فاكيول ولي زندگي يه چيزي بيشتر از اون كتاباي رياضي ك*ري 📕و فيزيك مادر فاكر📘و البته پ
AJJUSSI by diana_lza
AJJUSSI
diana_lza
  • Reads 15,772
  • Votes 3,758
  • Parts 12
•خلاصه:پارک چانیول ۲۸ ساله تنها وارث شرکت سلین که بعد از گذروندن دوره ده ساله جواهر سازی حالا به کشورش بازگشته بود تا با جواهرات خودش انقلابی برای صنعت جواهرسازی باشه.موضوع از اونجایی شروع میشه که این بار بجای مدل زن،شرکت سلین قرار بود جواهرات رو روی بدن مردا به نمایش بزاره؛ولی این بدنی که الان جواهرات دست ساز خودش بدنش رو پوشونده بود، بدن همون پسری که وقتی رول اسکیت میره بالاتنه اش رو لخت میکنه و از سر لج بهش آجوشی میگه نبود؟ •ژانر:عاشقانه،روزمره،اسمات،ddlb •کاپل:چانبک این داستان درباره ادغام بالغی و جوانی دو مرده.لمس شدن دو روح؛یکی روح آزاد و دیگری روح زنجیر شده!
CatFish by CLuz_614
CatFish
CLuz_614
  • Reads 19,727
  • Votes 5,284
  • Parts 17
🐟 " گربه ماهی " 🐠 🎥 کاپل: چانبک، سکای 🎥 ژانر‌: ددی‌کینک، رمنس، درام، فلاف، اسمات (+18) 📺 در حال انتشار ~ معرفی داستان: وقتی آقای‌ پارک بخاطر بکهیون شق میکرد و مجبور میشد قبل از خواب خودارضایی کنه تا به بیبی ضعیفش آسیب نزنه‌‌؛ فکرشم نمیکرد روزی برسه که اون پسر کوچولو نه تنها ارشدش رو ددی صدا بزنه بلکه جلوی پاش هم زانو بزنه و ازش برای ساک زدن دیکش اجازه بخواد. ~ برش هایی از داستان: * "باید بکنیش..! این هرزه ها توی تخت همه چیزو لو میدن." جونگین دستهاش رو مشت کرد: "شما تا الان به ازای تمام مقاله‌های پر سود این مجله با زنا خوابیدین رئیس؟!" سهون پشت میزش برگشت و روی صندلی نشست:"هرکدومشون که ارزش یه شب رو داشت.. چرا که نه؟" با یادآوری حقیقت چشمهاشو چرخوند: " اها، یادم نبود تو‌ گی هستی! اگر نمیتونی هرزه‌ها رو بکنی، پس خودت میتونی هرزه بقیه بشی چون بدن خوبی داری!" * * "آقای پارک، حالتون خوبه؟... میخواین براتـون آب بیارم؟" چانیول چند بار پلک زد تا چهرش رو بهتر ببینه. نمیتونست باور کنه اون عروسک شیرین، اینطور نگران بهش خیره شده. با صدای خش دار و گرفته ش لب زد: "این چیزا بهترم نمیکنه... میتونی لباتو بهم بدی؟" *
نگاهم کن | Look At ME by Noqreh
نگاهم کن | Look At ME
Noqreh
  • Reads 94,541
  • Votes 21,221
  • Parts 49
Fiction (فصل اوّل-کامل شده) •Genre: هیجانی/معمایی • رمنس/کمدی • اسمات/درام •Couple: Chanbaek,Kaisoo,Hunhan,Vkook •Read on: mostly 3 days a week. •Nc +18🔞 🌈(فصل دوّم در حال آپ) ••Author: نُقره 💫 - Noqreh ••Start: 08.Jan.20 توجّه!توجّه! : این فیک کاپل اصلی و فرعی نداره.. داستانِ همه به طور مساوی روایت می‌شه.. چون نویسنده همه رو دوست داره! 😍 A summary of the Story: هر آدمی بالاخره یک نقطه‌ی زمانی از زندگیش، می‌ایسته و به پشت سر نگاه می‌کنه.. تا ببینه جایگاهی که الآن ایستاده، نتیجه‌ی کدوم یک از تصمیم‌گیری‌هاش بوده.. چهار دوست .. با چهار سرگذشت متفاوت الآن در اون نقطه ایستادن و به راهی که پشت سر گذاشتن، خیره شدن.. یکی نگاهش خشمگینه.. یکی بهت‌زده.. چشمهای یکی خیس از اشک.. و دیگری.. با سری خمیده به روی زانوهاش سقوط می‌کنه.. « چانیول، کافه‌ای در گوشه‌ای از شهر داره با مشتری‌های محلی و باحال.. امّا چی می‌شه اگه یک روز یک "مشتری خاص" واردِ کافه‌اش بشه؟.. کسی که تمام معادلاتِ زندگیِ خودش و اطرافیانش رو بهم بریزه! » " نگاهم کن" هیجانی/رمنس • فلاف/کمدی • اسمات/ هپی اندینگ چانبک - کایسو- هونهان - ویکوک کاری از " نُقره " .
961.78 °C by shopicopa
961.78 °C
shopicopa
  • Reads 269,372
  • Votes 54,014
  • Parts 32
فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫
🍷The 100 million dollar prostitute🍷{Chanbaek Ver.} by PARIII_LAND
🍷The 100 million dollar prostitute🍷{Chanbaek Ver.}
PARIII_LAND
  • Reads 71,165
  • Votes 9,301
  • Parts 22
جنده ی پارک چانیول بودن....۵ کلمه...۱۹ حرف.....محض رضای فاک به این سادگیا نیست ...نیست اگه اون پارک لعنتی رئیس بزرگترین باند قاچاق اعضای بدن اوراسیا باشه.....نوچ نوچ این همش نبود....نه تا وقتی که مجبوری تا خرخره تو کثافت کاریاش فرو بری...فقط خفه شو...تو فقط جندشی بک....ولی قراره جندش بمونی؟ 🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷 -نگاش کن...هنوز نگاهش رو ماست...فکر نمیکنی باید یه نمایش خوب بعد از مرگش نشونش بدیم؟ محال بود....سکس جلوی یه جنازه...جنازه غرق خون نفسشو بیرون داد +ار...اربا.. -زبونت باز شد؟....خوبه...برای جیغ زدن بهش نیاز داری دست ارباب داشت میرفت سمت پنتیش -بیا یه ذره متفاوتش کنیم...هوم؟ انگشتای ارباب به پنتی توری چنگ زد....یه تجاوز دیگه ولی این بار تو تخت نبودن...سالن اپرا...جای مقدسی بود که داشت کثیف میشد. یا مادرمقدس مارا بیامرز و ببخش. 🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷 -کسی رو هم کشتی؟ +فقط چندتا پلیس -ادم چی؟ +نه فقط پلیس 🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷 قبل از اینکه به خودم بیام اون سیگار لعنتی تنها یادگارم از تو شد...سیگار نم دارم...لبای زخمیم...لباسای فاحشه ها زیادی بهم میاد...اینجا موهای فاحشه ها رو نمیتراشن....موهام بلند شده...این شهر بدون نقاب قبولم نمیکنه. ژانر:اسمات/انگست/خشن/بی دی اس ام/هپی اند
ginger | Chanbaek | Dadykink by mahta_a_kh
ginger | Chanbaek | Dadykink
mahta_a_kh
  • Reads 16,761
  • Votes 3,989
  • Parts 16
🤣🥳کمدی ترین فیکشن واتپد🥳🤣 فیکشــن: جــینجــر 🍠 ginger🧄 کاپــل: چــانبــک Chanbaek ژانـر: ددی کینــک🔞 ، فلــاف🍭 ، اسمــات💦 ، رمنــس❤️ ، کمــدی🎠 نویسنـده: مهتــا🌙 روز آپ: هر دوشنبه به صورت منظــم! ═════════════════════════ خــلاصــه: بیــون بکهیــون صاحــب غــذاخــوری کوچیــکیه که کســب و کارش بعد از باز شــدن رستــوران بزرگـی🛕💒 درســت مقــابل غذاخوریش کســاد شده! صاحــب رستــوران رقیــب، جــوانی به اســم پارک چانیــول که با گرایشــات جنســی🔞 متفــاوت از بکهیــون درخواســت میکنه تا در ازای اینکه بیبیــش🍑 بشه و زیــرش بخــوابه💦، کســب و کار خانوادگیــش رو نجــات بــده! آیا بکهیــون تخــس و لجبــاز🔥، آوارگــی رو به خوابیــدن زیر ددی یــول ترجیــح میده و مثل همیشــه با داد و فریــاد حقــش رو میگیره یا مثل یه پاپی کیــوت🐶 به آغــوش چــان پنــاه میبــره؟! ═══════════════════════ ❌هشدار:این فیک صرفا جهت خندوندن شما نوشته شده و من نیازی به نظرات بی رحمانتون ندارم پس لطفا فقط بخندین و لحظات شادی رو برای خودتون رقم بزنید❌ هیچ انتقادی در این مورد نمیپذیرم چون هشدار دادم
⛓🍷 𝐃𝐚𝐫𝐤 𝐀𝐭𝐭𝐢𝐭𝐮𝐝𝐞🍷⛓S1 by FictionaryNotes
⛓🍷 𝐃𝐚𝐫𝐤 𝐀𝐭𝐭𝐢𝐭𝐮𝐝𝐞🍷⛓S1
FictionaryNotes
  • Reads 46,100
  • Votes 10,812
  • Parts 35
نام⸙ .: #نگرش_تاریک •ژانر⸙ .: اسمات/ددی کینک/انگست/روانشناسی/جنایی/ •کاپل⸙ .: کایهون/چانبک/تاعوریس/ •نویسنده⸙ .: #mayor (شهردار)‌ •روزهای آپ⸙ .: جمعه •رده سنی⸙ .: +18 { پایان فصل اول } خلاصه⸙ .: بیون بکهیون ایمیلی از یک کمپانی سرگرمی دریافت میکنه که توش نوشته شده در اودیشن آنلاین قبول شده و برای گذروندن دوره کار آموزی باید به کره بیاد ...‌ ولی به طرز مرموزی به جای کمپانی مورد نظر از یک باند مافیای برده سر در میاره ! سهون تک تیر انداز فوق العاده ای ، که خرج زندگیش رو از راه کشتن آدم ها تامین میکنه ... همه چیز عادیه تا زمانی که ازش میخوان کیم جونگین رو به قتل برسونه !
IDENTITY☠︎ by Faezeeh
IDENTITY☠︎
Faezeeh
  • Reads 107,071
  • Votes 19,128
  • Parts 59
وانگ ییبو ؛ بهترین افسر دایره ی جنایی ، یکسال تمام در تعقيب و گریز با رئیس مرموز باند مواد مخدریه که کسی چیزی ازش نمیدونه . از طرفی شیائو بزرگ نابغه کم سن و سال صاحب فروشگاه های زنجیره ای شیائو ، علاقه خاصی به ییبو داره ... دلیل این علاقه چیه ؟
قبیلہ ھان وو⛩ by yas_exo_l_
قبیلہ ھان وو⛩
yas_exo_l_
  • Reads 5,805
  • Votes 1,555
  • Parts 12
اسم فیک: قبیلہ ھان وو⛩ ۔ کاپل: کریسہو (اصلی) ھونہو (فرعی) ۔ ژانر: تاریخی ، رومنس ، اسمات ، امپرگ ، امگاورس ۔ وضعیت: پایان یافتہ ۔ خلاصہ: بعد از حملہ شاھزادہ چین بہ گوریو رئیس قبیلہ ھان وو فقط بہ یک شرط ارتشش رو در اختیار شاھزادہ جونمیون میزارہ تا جون خونوادشو نجات بدہ ، ازدواج شاھزادہ با اون ༺ ‌⃟❄ ‌⃟ Y开S