نفسِ سرد 🍁 ژانر: رمنس | انگست | فانتزی | ترسناک(مهیج) کاپل: چانبک♡ نویسنده: 🐾ماه‌بانو🐾 🍂🍂🍂 ◇خلاصه‌ای از داستان◇ شش ماهِ جهنمی از ناپدید شدن بکهیون گذشته و چانیولی که یه زمان به بدترین شکل ممکن عشقِ اون پسر با لبخند درخشان و زیباش رو پس زده بود، حالا برای پیدا کردنش کل کشور رو زیر و رو کرده بود. اما بکهیون جوری غیبش زده که انگار از اول هم وجود نداشته...

Просто история любви двух разных по характеру людей... BTS×BLACKPINK 17.02.18 #610 в Фанфик 08.04.18 #553 в Фанфик 30.04.18 #193 в Фанфик 13.05.18 #309 в "blackpink" 17.05.18 #294 в "jimin"

"En büyük lanetler sana girsin Jeon!" "Soyadımızın aynı olduğunu hatırlarsın umarım!"

Kim Hana replaces her sister as Park Jimin's bride when she runs off with another man cover by: chimchimicorn HIGHEST RANKINGS #1 fanfiction #1 btsjimin #1 parkjimin #1 kimnamjoon #1 bts #1 bangtansonyeondan #1 junghoseok #3 btssuga #1 kimtaehyung #1 btsfanfic #48 completed #19 btsarmy #1 jeonjungkook #21 romance #1 btsjhope

"That's my tattoo, Y/N, on your body. You know exactly what that means." BTS Jungkook x Reader tattoo artist AU gang AU Thanks and credits to all of the original artists of the amazing edits and fan arts, as well as the creator of the cover @namjoonkie and original artist @diatybx?❤️ Highest Ranking: [#1 in Fanfiction]

"I'm straight! It's just that gay porn pays better."

"And just when you think that all pain is over, it comes back..." Fic: Painful love[Remember you] Writer: PSY_H Couple: Taehyung(boy & girl)، Kookmin(friendship) Characters:Taehyung, Jimin, Jungkook, Yoongi, Jin.

به آرومی پلک هاش رو از هم فاصله داد. با باز شدن چشم هاش سردرد بدی به سراغش اومد جوری که حس می‌کرد شخصی درحال تیر زدن به سرشه! احتمال می‌داد این سر درد بخاطر اثرات بیهوشی بوده باشه. چند بار پلک زد و سعی کرد اطراف رو ببینه اما به جز تاریکی مطلق چیز دیگه‌ای نبود. با باز شدن در روشنایی کمی به چشم های غرق تاریکی‌اش برخورد کرد و بالاخره موفق شد چیزی به جز تاریکی ببینه. مردی خودش رو وارد تاریکی که اطرافش بود کرد اما همچنان چهره‌اش واضح نبود. ناگهان چراغ های تو اتاق روشن شدن و بخاطر یهویی بودنش، پلک هاش رو روی هم فشرد. کمی بعد دوباره پلک هاش رو از هم باز کرد و بعد از چند بار پلک زدن موفق به دیدن چهره‌ی مرد شد. مردمک های لرزونش روی چهره‌اش ثابت موندن. نمی‌تونست چهره‌ای که مقابلش قراره داره رو درک کنه. احتمال هر چیزی رو می‌داد به جز اینکه اون، شخصی باشه که گیرش انداخته! زیر لب زمزمه‌وار گفت: -تو!؟ همه‌ی این ها زیر سر تو بود؟ من تمام این مدت دنبال تو بودم؟ 𝒃𝒐𝒚×𝒈𝒊𝒓𝒍 ↜ 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂 ⊹ 𝑺𝒎𝒖𝒕 ⋆ 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚⭒ #𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅 / #𝑭𝒖𝒍𝒍 #🄺 𝟏𝟓/𝟏𝟐/𝟐𝟎𝟐𝟎