Select All
  • /پایان یافته/KOOKV"MY DOCTOR"🍷🔞
    499K 35.9K 72

    «پایان یافته» (عزیزان این فیکشن زاییده ی مغز بیمار منه،پس اگه حساسید لطفا نخونید) _ولی هیچ‌ دکتری به بهونه ی شیاف مریضشو انگشت نمیکنه..! ته داد کشید و مردمکای گربه ایش لرزید.. کوک درحالی که خندید به میز تکیه داد +انگشتت کردم؟اره قبول دارم..سخت نگیر لیتل دال _________________ جئون جونگکوک،یکی از دوستای پدر تهیونگ .. یه...

  • MYTH | TK
    64.3K 8.8K 25

    اون تارهای خاکستری علاوه بر جذابیت بخشیدن به چهره‌ ی مرد، نشون میداد چه غم بزرگی رو تحمل کرده که توی سن سی و چهار سالگی گرد سفید روی موهاش نشسته. اون مرد کسی بود که جونگکوک با وجود عشق زیادی که بهش داشت، احترام خاصی هم براش قائل بود. اون سختی های زیادی رو تحمل کرده بود و زانوهاش برای لحظه ای خم نشده بودن. اون مرد اسطو...

  • 𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    705K 93.6K 26

    [ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احمقانه یعنی چی؟ پسر کوچولو با چشم هایی که کنجکاوی رو منعکس میکردند پرسید...

    Completed  
  • 𝐃é𝐣à 𝐯𝐮 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    374K 58.4K 35

    [در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه‌ای احساس می‌کند آن صحنه را قبلاً دیده‌است و در گذشته با آن مواجه شده‌ است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار می‌داد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و...