Selecionar tudo
  • 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤
    789K 97.8K 50

    ( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و...

    Concluídas  
  • Perfectly Imperfect
    94.9K 19.7K 25

    من پارک چانیول ،تاپ آیدل کره، یه صبح بیدار شدم و دیدم اون رازی که به مدت ده سال سعی در مخفی کردنش داشتم، توسط ساسنگ فن نفرت انگیزم که به اسم BBH معروف بود فاش شده‼️ و اون راز چیزی نبود جز اینکه من یه گی لعنتیم💦🌝 اما این نکته افتضاح ماجرا نبود....💢 من تو مستی اون پسر روانی رو روی تخت خودم به فاک داده بودم و بکهیون ف...

    Concluídas   Maduro
  • 🎭Puppeteer _ عروسک‌گردان 🎭
    142K 13.9K 20

    (Completed) _ نگو که فکر میکردی دیگه منو نمیبینی! قدمی سمت جونگکوک برداشت و با پوزخند غلیظی که روی لبهاش نقش بسته بود ادامه داد: _ فکر میکردی تموم میشه؟؟ باید احمق باشی من 12 سال عاشقت نبودم که به اون بچه ببازمت. _ حق نداری حتی بهش اشاره ای کنی... میفهمی؟! روبروش ایستاد و اجازه داد نفس هاشون فاصله کم بین صورت هاشون رو...

    Concluídas