Zarry Stylik
22 stories
Kiss & Cry |Zarry| by callmebiscuit
callmebiscuit
  • WpView
    Reads 12,183
  • WpVote
    Votes 1,719
  • WpPart
    Parts 15
ساعت دقیقا ۲۳:۴۰ رو نشون میداد. درحالی که روی تخت نامرتبش نشسته‌بود با مدادی که توی دستش داشت روی برگه‌ی روبه‌روش با خط ریز و مورچه‌وارانه نوشت «مقدمه». انگشتاشو سه بار متوالی به گوشه برگه کوبید و عصبی یه گوشه پرتش کرد. نفسشو تلخ بیرون داد و با صدایی لرزون‌تر از دستاش چیزی رو که «اون» بهش گفته بود تکرار کرد:«مزخرفه! بدترین خیانتی که میتونی در حق یه کتاب چندصد صفحه‌ای بکنی، اینه که بخوای توی ده بیست تا کلمه واسش خلاصه بنویسی!» لبخندی زد که زهرمار کرد شیرینی خاطره‌ی صداشو توی ذهنش... بی مقدمه بالای صفحه اسم داستانو نوشت: kiss and cry.
Baby we're Perfect ( Zarry / Mpreg ) by -KingH
-KingH
  • WpView
    Reads 492,932
  • WpVote
    Votes 18,103
  • WpPart
    Parts 40
"I might never be the hands you put your heart in , Or the arms that hold you any time you want them. But that don't mean that we can't live here in the moment ..'Cause I can be the one you love from time to time. " Zayn whispered kissing my neck. "When I first saw you from across the room I could tell that you were curious. " I whimpered pulling him closer.
Infinity >>Zarry (Persian translation) by susugn
susugn
  • WpView
    Reads 20,429
  • WpVote
    Votes 2,969
  • WpPart
    Parts 44
چيزي كه توي گذشتس , مقدمس. -شكسپير (تو ميتوني بدويي ميتوني قايم شي ولي نميتوني از گذشتت فرار كنى)
kraken   《 By: Sarah.Styles ~  [ Z.S ] 》 by Sarah_ZJM
Sarah_ZJM
  • WpView
    Reads 11,145
  • WpVote
    Votes 1,838
  • WpPart
    Parts 37
کراکِن! اصلا کراکن چی بود؟ یه وسیله؟ یه شخص؟ نمیدونم، هرچی که بود زندگیمو تغییر داد، خاطرات خوب و بدی و برام رغم زد و از همه‌مهم تر هم اونو بهم رسوند هم از من گرفتش!
Darkness Prevailed [zarry] by ellannosaurus
ellannosaurus
  • WpView
    Reads 17,890
  • WpVote
    Votes 1,827
  • WpPart
    Parts 17
Zarry stylik au چشماشو از پسر گرفت و خیره به آسمون با خودش زمزمه کرد: اون دیگه برنمیگرده ... صورتش خیس بود... دیگه حتی خودشم نمیدونست که این خیسی به خاطر قطره های بارونه یا اشک...ماشین بهش نزدیک شد...به خاطر بارون کنترل از دست راننده خارج شد... طرف دیگه ی خیابون... پسرک داشت اروم اروم ازش دور میشد... چشماش تار بود و چند بار به سختی جلوی زمین خوردنشو گرفت...ماشینی به سرعت از کنارش رد شد...انگار میخواست از یه چیزی فرار کنه...درست مثل خودش که داشت فرار میکرد...از سرنوشت...از عشق... چند لحظه بعد بارون بند اومد...پشت سرشو نگاه کرد...روی زمین سایه ای از یه پسر بود...زیر اون همه خون...از بین اون همه فاصله...صورتشو تشخیص داد...یه اسم با ناباوری توی ذهنش تکرار میشد... هری......... [ completed ] Book 1
relax  (ترجمه ) by elinah111
elinah111
  • WpView
    Reads 112,475
  • WpVote
    Votes 10,086
  • WpPart
    Parts 44
عاشق دشمن شدن بخشی از برنامه نبود این قرار نیست پایان خوشی داشته باشه
Basorexia‌ [stylik †] by Tinlixie
Tinlixie
  • WpView
    Reads 6,944
  • WpVote
    Votes 754
  • WpPart
    Parts 7
زین بعضی وقتا فراموش میکنه که دوست پسر هری نیست. {short story} " ترجمه "
Bosses[Z.S _ Mpreg] by BarryStylik
BarryStylik
  • WpView
    Reads 77,357
  • WpVote
    Votes 5,906
  • WpPart
    Parts 30
-تو رئیس من نیستی ... +چرا هستم؛ هم تو‌تخت هم تو‌محل کار من رئیستم کیوتی Highest ranking #1 zarry #1 stylik #1 zarrystylik #1 lgbtfiction #1 gayromance #2 romance #16 zaynmalik #4 onedirection
A highway to never [Z.S] by shaulana
shaulana
  • WpView
    Reads 28,146
  • WpVote
    Votes 3,633
  • WpPart
    Parts 32
دنیا رو سه چیز کنترل میکنه:سکس،اسلحه و مواد مخدر
Passing Of Time [Z.S] by BarryStylik
BarryStylik
  • WpView
    Reads 2,842
  • WpVote
    Votes 427
  • WpPart
    Parts 9
-اسمت رو‌ نگفتی +فرشته‌ی نجاتت؟ تک خنده‌ای کرد و مرد هم لبخند زد حس شوخ طبعی عجیبی داشت مرد روبه‌روش -به هرحال از کمکت ممنونم ...فرشته‌ی نجاتم به مرد چشمک زد و با عجله از پله ها پایین رفت...