Crystal Snow [KookV]
یکدفعه صدای جیغ باد پیچید. برف با شدت روی سقف ریخت و کل کابین تاریک شد. -خیلی خب. تهیونگ گفت، نفسش رو رها کرد و با قاطعیت سری تکون داد. -خیلی خب. مشکلی نیست. از پسش برمیای. چیزی روی در پشتی کشیده شد. تهیونگ داد زد، سرجاش تکونی خورد و یه جورایی روی انبوهی از هیزمها کوبید. اره، کاملا از پسش برمیاومد. - - تهیونگ ا...