.......
9 stories
خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوک by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 364,952
  • WpVote
    Votes 62,177
  • WpPart
    Parts 61
تو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین
961.78 °C by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 278,720
  • WpVote
    Votes 54,820
  • WpPart
    Parts 32
فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫
Star Renaissance || VKook ~ Completed by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 211,096
  • WpVote
    Votes 36,118
  • WpPart
    Parts 40
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پسره که انگار عصبانی شده بود جلو اومد . صورتش به اندازه ی یه برگه کاغذ با جونگ کوک فاصله داشت با حرص از لای دندوناش غرید _ من وی هستم همون که قرار کتابا رو ازت تحویل بگیره . پولت رو هم که دادم به اون سایون احمق بگو دفعه ی دیگه یکی رو بفرسته که اینطوری مثل تو دو ساعت نخواد سوال پیچم کنه بچه جون حالا هم زود باش من تمام شب رو وقت ندارم جونگ کوک همچنان متعجب به چشمای عصبانی شخصی که خودشو وی معرفی کرده بود خیره شد . هیچ ایده ای نداشت که اون آدم اصلا داره راجع به چی حرف میزنه ولی اینو خوب میدونست که رعیت ها توی سرزمین اسکورو حق خوندن و نوشتن ندارن و حمل کتاب نوعی جرم محسوب میشه . شاید باید یکم بدجنس میبود. ♦♦★♦♦ کاپل: ویکوک - نامجین - یونمین ژانر: فانتزی - رمنس نویسنده: Scarlett & Nafas *میتونید پیدیاف این فیک رو توی چنلمون پیدا کنید* 1 in #بیتیاس 1 in #Seokjin 1 in #Jimin
My Turn! [VKOOK]  by ta_hyunm
ta_hyunm
  • WpView
    Reads 159,153
  • WpVote
    Votes 19,593
  • WpPart
    Parts 70
دوتا دوست مجازی که کم کم عاشق هم میشن با یه اتفاق کات میکنن و دیگه خبری از هم ندارن و زندگی یکی ازونا تباه میشه.. چی میشه اگه در آینده اونا عضو گروه معروف بی تی اس شن و بعد ازینکه دوباره به هم حس پیدا کردن بفهمن همون آدمان؟ _تو همونی؟تو همون عوضی هستی که یه شبه ولم کرد؟عاشقم کرد و ولم کرد؟ +ازت عضر میخوام _فقط خفه شو ........ ......... ........... .......... ....... ........ ........ ........ ........ ......... ......... ....... ......... ....... ........ ........ ....... ........ ....... ........ ..... +اینبار بیا واقعا کاپل شیم،بیا زندگیمونو باهم بسازین _اینبار نوبت منه بیب ........ ......... ........... .......... ....... ........ ........ ........ ........ ......... ......... ....... ......... ....... ........ ........ ....... ........ ....... ........ ..... -بایست کیه دخترم؟ +کیم تهیونگ..تو میشناسیش بابایی؟ ........ ......... ........... .......... ....... ........ ........ ........ ........ ......... ......... ....... ......... ....... ........ ........ ....... ........ ....... ........ ..... +عمو کوک..عمو کوک...میخواست یه کارایی کنه..یعنی میخواست...بهم تجاوز کنه با هق هق اینارو بهم میگفت..حس میکردم دارم آتیش میگیرم..کوک به این بچه پاک و معصوم؟باید هر بلایی سرش اورده سر خودش بیارم Start :7/1/2020 Cover by @rosavmp
+16 more
Paranoia by sunflower_ir
sunflower_ir
  • WpView
    Reads 142,224
  • WpVote
    Votes 14,563
  • WpPart
    Parts 25
حالا دیگه دنبال تو نمی‌گردم. شاید اگر دستم رو دراز کنم بتونم خیالِ بودن با تو تا ابد رو بردارم و بذارمش همون جایی که می‌خوام، زیر اون تک درخت. ولی الان تقریبا دو سال میگذره...تو رفتی و رقصیدن با تو، توی اون دشت پر از گل های زرد، خام ترین خیال من باقی میمونه. واسه همیشه.✨ . . . . . Couples : vkook , jikook , yoonmin
⛓• Cᴏᴜʀɪᴇʀ Oғ Dᴇᴀᴛʜ •⛓ by Atibts
Atibts
  • WpView
    Reads 22,599
  • WpVote
    Votes 2,793
  • WpPart
    Parts 19
«من چی هستم» این سوالیه ک از وقتی چشامو توی بیمارستان باز کردم هر روز و هر ساعت از خودم میپرسم! عمو بهم میگفت : اونا تورو "پیک مرگ" صدا میکنن . . . از پشت به مردی که با طناب به صندلی بسته شده بود نزدیک شد دستشو جلو برد و طنابارو به سختی باز کرد که مرد بلا فاصله بعد از رهایی از طنابا با یه حرکت غیر منتظره دستشو گرفت و پیچوند و پشتش قرار گرفت با صورتی جدی غرید: _تو دیگه کودوم خری هستی؟ با قیافه خونسرد سرش رو چرخوند و ب صورت جدی اون مرد فوق جذاب نگاه کرد و پوزخند زد یهو از زیر دستش خودشو خارج کرد و با یه زیر پایی اونو با صورت ب زمین زد و فرصت هر کاریو ازش گرفت و از پشت روی کمرش نشست و گفت: +این اصلا مودبانه نیست، بزرگترت بهت یاد نداده از کسی ک جونتو نجات داده تشکر کنی؟ سرشو ب گوش مرد پهن شده روی زمین نزدیک کرد و با لبخند و صدای ترسناکی ک برای خودشم نا آشنا بود و کم از زمزمه نداشت نجوا کرد: +میتونی "فرشته نجات مهربونم" صدام کنی. °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° کاپل اصلی ←ویکوک کاپل فرعی ←یونمین ، نامجین ژانر←جنایی ٬ ماجرا جویی٬ انگست ، کمی اسمات و تخیلی 🛑متوقف شده🛑 نویسنده: •KIM KoKO #vkook
Empty Promises | Translated  by YakeyYakey
YakeyYakey
  • WpView
    Reads 15,455
  • WpVote
    Votes 2,746
  • WpPart
    Parts 13
متاسفم که به اندازه کافی زیبا نبودم ‌‌ متاسفم که به اندازه کافی شیرین نبودم متاسفم که به اندازه کافی مهربون نبودم متاسفم که به اندازه کافی دوست داشتنی نبودم... متاسفم برای خودم بودن ! ولی عزیزم، تو قول دادی که هیچوقت ترکم نکنی -VKOOK- |mpreg |top tae |bottom kookie |no smut tho just angst writer: @unicornwithbraces
𝐵𝑒𝑙𝑜𝑛𝑔 𝑡𝑜 𝑑𝑎𝑑𝑑𝑦🤍🍼 by ciibuny
ciibuny
  • WpView
    Reads 162,406
  • WpVote
    Votes 20,094
  • WpPart
    Parts 23
(تکمیل شده) کوک نمی‌دونست بعدا قراره کسی بیاد تو زندگیش که به خاطر یکبار بغل کردنش کیلومترها راه رو طی کنه!:) . کاپل[ویکوک]،[کمی هم هیونلیکس] ژانر: اسمات،ددی بیبی هپی اند:)
Sunflowers by hnnahDfujoshi
hnnahDfujoshi
  • WpView
    Reads 13,431
  • WpVote
    Votes 2,727
  • WpPart
    Parts 7
[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] میدونست که گلهای افتابگردون برای اون چقدر معنا دارن!💫🌻 ▪︎◇𝐓𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐞𝐝 𝐌𝐢𝐧𝐢 𝐅𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧◇▪︎ ▪︎𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: 𝐒𝐨𝐩𝐞 ▪︎𝖂𝖗𝖎𝖙𝖙𝖊𝖓 𝖇𝖞: @𝐬𝐮𝐧𝐤𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧𝐧𝐧