Select All
  • Hatred
    26.4K 4.6K 54

    +سوکجینا..... زودتر آرزو کن الان کیکت آب میشه... -خیلی خب..... هولم نکنید.... سوکجین بایه لبخند دندونی تودل برو آرزویی کردو به قصد فوت کردن شمعا سرشو جلو برد درست همون لحظه ای که شمعا خاموش شدنو دود حاصل از اونا داخل فضای کافه پخش شد تازه فهمید که یه پسربچه چند قدم اونطرف تر ایستاده و عین یه مجسمه داره تماشاش میکن...

  • Aurora | taejin,kookjin
    9.3K 1.6K 15

    و از این توقف راهِ دیگری باید ساخت از این سقوط رقصی باشکوه از این هراس، نردبانی از این رویا، پلی و از این جستجو، دیداری ... داستانی با محوریت جین تهجین/کوکجین آغاز: ۱۶ شهریور ۱۴۰۰

  • Believe me [باورم کن]
    3.1K 474 13

    [Completed] چیزی به عنوان سرنوشت از قبل تعیین شده وجود داره!؟ یا ما آدم ها با تصمیماتمون سرنوشتمون رو می‌سازیم!؟ اگه ما خودمون سرنوشتمون رو میسازیم پس باید پای عواقبِ تصمیم هات درست و اشتباهمون بایستیم. ژانر:romance،angst

  • TIME
    4.2K 846 11

    ژانر: تخیلی، اسمات، درام کاپل: تهجین، یونمین کلام اخر: شاید عاپ به تاخیر بیفته ولی متوقف نمیشه

    Mature
  • Bloom into you
    13.5K 2.2K 20

    دستشو روی قلبش فشار داد و صورتشو جمع کرد -آخ قلبم... +چیشدی...درد میکنه؟ همونطور که با نگرانی سعی میکرد چکش کنه گفت... -نه...شکست... چند ثانیه بهش خیره شد و بعد زد زیر خنده... +دیوونه...ترسیدم... لبخند غمگینی زد و به رو به روش خیره شد... __________ -میدونی کی فهمیدم راه رو اشتباه اومدم؟ سوالی نگاهش کرد و اون ادامه داد...