"What the fuck is the purpose to a manners school? Not what I was expecting I'll tell you that. {Basically a BDSM school fic. Larry/Niam/Zustin/Ziam/Ziall} Cover made by the amazing @cuddlybabyhaz" This all belongs to @boybands77, about 3 years ago and still counting, this book was left unfinished. I want to try my hand at writing this because I loved reading this book and it's all I can think about now. I don't have anything to do with the author, just a fan trying to give other fans more. (So basically a fanfic of a fanfic) I'll try to replicate the original author's tone and stuff but they're very good, and I'm still a beginner, so I'd love some criticism to help the writing sound smoother.

As a boy with a huge supply of pride, Yurio was shocked to find himself an omega, the race typically looked down upon by society. But when he finds himself taken advantage of by a stranger and ends up in the house of a friend, will Yurio choose to trust Otabek and struggle through his heat with his friend, or will he find a way to escape before he becomes the weak boy he vowed never to become? - M-rated for hinted rape, profanity and possible violence/slightly sexual scenes. THUMBNAIL DOES NOT BELONG TO ME.

"He's mine. He's mine, and everything about him completes me." - His green eyes. Those of a soldier's. His platinum hair. Those of an angel's. His seductive gaze. Those of a sex god's. Now let me ask you a question. Can you hear my heartbeat?

اینجا جاییه که میتونین کسی رو پیدا کنین که به علایق شما علاقه داره و باهاتون میخنده! کسی که میتونه شما رو از تنهاییتون نجات بده...یه هم علاقه!

عشق فقط برای آدم‌های شجاعه. شاید زمانی به عشق نزدیک باشی و بهش اهمیت ندی، ولی زمان درستش که باشه، همه چیز سر جای خودش قرار می‌گیره.

Kitten & Daddy😻🙇 -دوستت دارم به اندازه بزرگترین اشتباهم ******

+ لوعه یه جوری سرشو گرم کن نیاد این ور * دیگه دیره چون داره میاد | داستان دو پسر عاشق پیشه و لجباز که سرنوشت دوباره بهم میرسونشون .. اما این بار با گذشته خیلی فرق داره ... خیلی چیزا توی زندگیشون تغییر کرده ...| Story by me : Moby ❌ Boy x Boy ❌ Romance ❌Dramatic ❌ Smut mobynarry_1D

"عذاب وجدان داشت خفه ش میکرد .. نباید انقد سریع تصمیم میگرفت .. اشتباه بزرگی انجام داده بود که بدجوری داشت میسوزوندش ... اون چه غلطی کرده بود!!! " Story by me : Moby ❌ Boy x Boy ❌ Smut ❌BDSM ❌ Violence mobynarry_1D

[compeleted] تاحالا ديدى يه آدم كور عاشق بشه ؟ من دقيقا مثل همونم . تنها دارايى من از اون ، حرفاشه . تاحالا نديدمش ، ولى ميدونم خيلى دوسش دارم ؛ شايد نتونم به خودش بگم ، ولى ميخوام كه يكى به جز خودم بدونه . برام مهم نيست چه شكليه ، هر مشكلى هم كه داشته باشه .. مهم نيست . من همه جوره مى پذيرمش ؛ چون ، با حرفاش بهم آرامش ميده . چيزايى رو ميگه كه هيچكس بهم نگفته ؛ طورى كه اون زندگى رو ميبينه ، منم ميخوام همونطورى ببينم . پس من الان ميرم و ملاقاتش ميكنم .

فیکشن دارای فضایی تاریک ، افسرده و شامل صحنه های دلخراش ( شکنجه ، روابط بی دی اس ام ، کودک ازاری ، تجاوز، قطع اجزای بدن ، خودکشی ، اختلالات روانی و.. ) الفاظ رکیک و توصیفات بی پرده است. اگر با هرکدام از موارد ذکر شده مشکلی دارید ، بیماری روحی یا سابقه افسردگی و خودکشی دارید از خواندن این فیکشن خودداری کنید . کاپل : لری ( بقیه کاپل ها طی روند فیک مشخص میشوند ) مقدمه : پسری از ایل و تبار غم، زاییده شده توسط درد، رشد کرده در دامان وحشت و تنهایی دیگری پسره شیطان ، پدر درد ، عامل وحشت ، ارباب دنیای مردگان و زندگان هردو در دنیایی متفاوت یکی درد میکشید و یکی درد میساخت یکی هر لحظه میمرد و دیگری هر لحظه میکشت غرق شده در منجلاب زندگی و بیخبر از طناب سرنوشت که هر لحظه تنگ تر میشد و زندگی ان دورا بهم گره میزد ...