Select All
  • POLYMERIC
    491K 60.3K 40

    تهیونگ گرگینه ی چند رگه ایه که تمام زندگیش رو به امید پیدا کردن جفتش گذرونده. چی میشه اگه جفتش اونو نخواد... ژانر: امگاورس، هیجان انگیز، رمنس، اسمات

    Completed   Mature
  • 𝐃𝐞𝐜𝐚𝐥𝐜𝐨𝐦𝐚𝐧𝐢𝐚 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    10.5K 2.2K 8

    [متوقف شده‌] دکلکومانیا تصویری آینه ای ایجاد می کند که در نگاه اول یکسان است اما با نگاه دقیق تر متوجه تفاوت های ظریف می شوید. و من تمام تلاشم رو کردم تا کسی رو بسازم که نیستم، هر روز به اون حسودی کردم و از خودم دورتر شدم! باید بترسی ، از اون باید بترسی اون هر قاتلی نیست کیم تهیونگ اون یونگ وون هان قاتل والدین و معش...

  • Hidden Badge
    479K 38.2K 19

    Genre: omegaverse/smut/romence/fluff Up:کامل شده خـلـاصـه فـیـکـشـن ↧ جـونـگ‌کـوک 🎃 یه گرگ سـفـید امگاست که بعد ازهیجده سالگی نشون جفتش رو بدنش ظاهر شده اما جفتی وجود نداره....این در حالیه که هیچ امگایی 🌝 بدون حضور جفت، نشونش ظاهر نمیشه...در همین بین هم یکی از گرگ های سـیـاه ⚫️ که نوع برتری از گرگ ها هستن و هر کدوم...

    Completed   Mature
  • Our Omega Leadernim!
    1.7M 234K 213

    کیم تهیونگ،لیدر ترسناک گروه،در واقع یه اومگاست که پنهانش کرده!برای 3 سال اون هویتشو به عنوان یه آلفا به خاطر ابرو از طریق داروهای شیمیاییه خاص جعل کرد.وقتی که داروها دیگه اثری ندارن و هورمونا دارن بهش غلبه میکنن،آیا اون تسلیم غریزش میشه؟

    Completed   Mature
  • خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوک
    345K 60.2K 61

    تو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین

    Completed  
  • Kim Taehyung Sucks || VKook
    561K 95.1K 43

    [ کیم تهیونگ مزخرفه ] پایان یافته ژانر : فان / درتی تاک / رمنس / تکست / اینستاگرام / امپرگ کاپل : اصلی - ویکوک ؛ فرعی - سپمین ، نامجین وقتی که‌ جونگکوک بی حواس نظرش رو درمورد یوتیوبر معروف کیم تهیونگ جلوی میلیون ها از فن هاش توی لایو یونگی میگه! Original story by @vvantae95 translated by @Nyctowx پ.ن. کار خیلی قدیمی‌...

    Completed   Mature
  • 𝐃é𝐣à 𝐯𝐮 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    373K 58.3K 35

    [در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه‌ای احساس می‌کند آن صحنه را قبلاً دیده‌است و در گذشته با آن مواجه شده‌ است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار می‌داد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و...