mahanashabani's Reading List
32 stories
𝘢𝘮𝘣𝘳𝘢��𝘤𝘦 𝘰𝘧 𝘵𝘩𝘦 𝘢𝘣𝘺𝘴𝘴 by Lafaaa5
Lafaaa5
  • WpView
    Reads 1,004
  • WpVote
    Votes 97
  • WpPart
    Parts 4
پولدار بودن مساویِ با عوضی بودن. این یه فکت ثابت شده‌ست. همه چی از همون مدرسه شروع شد...یه اتفاقي مثل جرقه بود...جرقه ای بود که قلبها رو بهم اتصال داد. چهارتا پسر که خرپولن و همه دخترا براشون میمیرن...پسرایی که دخترا رو فقط برای یه تجربه میخوان حالا واقعا قلبشون داره بخاطر چندتا دختر عادی و دردسر ساز تند میزنه؟ ۴ تا دختر لجباز در برابر ۴ تا پسر لجباز یعنی برنده کیه؟ برنده ای وجود داره یا نخ سرنوشتشون به هم گره خورده؟ نظر تو چیه؟ آیا واقعا پسرای قصه ما بخاطر دخترا دست از لجبازی میکشن؟
𝙮𝙤𝙪𝙧 𝙨𝙝𝙖𝙙𝙤𝙬 by Lafaaa5
Lafaaa5
  • WpView
    Reads 5,110
  • WpVote
    Votes 439
  • WpPart
    Parts 14
(( سایه تو )) شیطان هم یه فرشته‌ست. کاپل: لیسکوک، تهنی،جیرز،جینسو
 𝜗 euphoria 𝜚 by imrannaa
imrannaa
  • WpView
    Reads 2,111
  • WpVote
    Votes 199
  • WpPart
    Parts 14
اما دلیلی برای عاشق من شدن وجود نداره کیم تهیونگ - اما مگه عشق دلیل میخواد ؟ ‌ couples : liskook ☆ taennie
﹛𝖡𝗅︎𝗈𝗈𝖽𝗒﹘ 𝗐𝖾𝗅︎𝗅︎𝖼︎𝗈𝗆︎𝖾 𝖻︎𝖺𝖼︎𝗄︎ 𝗍𝗈 𝗁︎𝖾𝗅︎𝗅︎﹜ by xoXoxdin
xoXoxdin
  • WpView
    Reads 90
  • WpVote
    Votes 23
  • WpPart
    Parts 3
مافیایی | عاشقانه تاریک | جنایی | خیانت | ترسناک | روانی | رقابت در دنیایی که مافیا ها با خون قرارداد می‌بندن ، خیانت بهای سنگینی داره. نویسنده :: دیان 2025/6/26 Thu . ۱۴۰۴/۴/۴ چهارشنبه . -- بعد از ناپدید شدن مرموز خانواده‌ی جنی، او با قلبی یخ‌زده به شهر بازمی‌گرده تا حقیقت رو پیدا کنه. اون نمی‌دونه که عشق قدیمیش یونجون، حالا رئیس یکی از خطرناک‌ترین مافیاهای زیرزمینیه؛ سرد، خشن و به شدت محافظ‌کار. اما جنی تنها نیست. خواهرخوانده‌هاش (لیسا، کارینا، یونا و رزی) هم هرکدوم دنبال انتقام خاصی‌ان. وینتر، بنگچان، و مینهو همه گذشته‌های تاریکی دارن که با جنی و یونجون گره خورده.
Done For Me (Jungkook x Lisa) by Diamond_Fate
Diamond_Fate
  • WpView
    Reads 82,339
  • WpVote
    Votes 3,210
  • WpPart
    Parts 20
"I won't beg for your love Won't say please I won't fall to the ground on my knees I lie for you I die for you Cry for you But tell me what you've DONE FOR ME" 💎💎💎 Published on: May 29, 2018 Started on: September 9, 2018 (ON GOING) 💎💎💎 HIGHEST RANKING IN (FANFICTION) - #49 HIGHEST RANKING IN (#LISKOOK) - #81
Him Or Her (TaeNie & YoonLice) by Diamond_Fate
Diamond_Fate
  • WpView
    Reads 236,991
  • WpVote
    Votes 11,724
  • WpPart
    Parts 107
"It was a battle between him and her... And for some important reasons... I need to choose." It should be...."HIM or HER" Began: May 5, 2018 Ended: December 31, 2018 (Completed) 💎💎💎 HIGHEST RANKING IN #FANFICTION - #1 IMPRESSIVE RANKING (on TAENNIE) - #22 IMPRESSIVE RANKING (on YOONLICE) - #1
Penthouse: war in life by Ninii22_22
Ninii22_22
  • WpView
    Reads 565
  • WpVote
    Votes 49
  • WpPart
    Parts 2
Penthouse : war in life cupel :taennie . jenkook . lizkook Genre: Action, Drama, Mystery start at 10 June add to riding list + تو عوض شدی ! بلند بلند خندید و چشمای خمارش رو که دختر رو به کام مرگ دعوت می‌کرد ؛ روی گردنش انداخت و همینطور که مردمک هاشو به سمت لب ها ی سرخ و در انتها چشمای وحشیش می‌گذراند گفت _ البته ؛بودن در این جا از هر آدمی یه هیولا می‌سازه، تو منو با درد رها کردی جنی ! پس با هیولا ها درست رفتار کن ؛ هیولا ها نوازش نمیکنن ، اونا می‌بلعند و لباس هاتو پاره میکنن من آروم و با متانت نیستم ! جنی سکوت کرد و به چشم‌هاش زل زد ، عمیق و منزجر کننده و بعد با پوزخندی صدا دار ، سکوت رو شکست + گاز میگیرن ؟ درست مثل سگ ها ، تعجب نمیکنم ! تو از اولش یه سگ بودی و قسم میخورم که این لباس قرمز رو تا مرگ به یاد بیاری کیم ! اسلحه رو محکم تر به کمر دختر فشار داد و زمزمه کرد _حتما ، اگر با قطره های خون رنگ آمیزی بشه . و وظیفه یه سگ اینکه موجودات موذی رو به محضر ارباب ببره ! اینطور نیست بانوی من؟ _ مشخصات فارسی : پنت هوس _ جنگ در زندگی کاپل : تهنی ، جنکوک ، لیزکوک و .... ژانر : اکشن ، درام ، معمایی به پارت ها ووت بدید و حتما توی ریدینگ اد کنید
The Cursed Manor by kimjenniesa_1996
kimjenniesa_1996
  • WpView
    Reads 2,105
  • WpVote
    Votes 202
  • WpPart
    Parts 13
●نام فیک‌: #عمارت_نفرین_شده ●ژانر: ترسناک_عاشقانه ●چهار دختری که خانواده ی خود را در تصادفی وحشتناک از دست داده بودند و تنها یادگاری آنها عمارت بزرگ و قدیمی در حاشیه شهر بود ، تصمیم می‌گیرند تا به عمارت بروند و در آنجا زندگی کنند اما متوجه می‌شوند که این عمارت یک عمارت معمولی نیست و در دردسر بزرگی افتاده اند. آیا می‌توانند جان سالم به در ببرند؟ ●#The_Cursed_Manor ●Coples: #taennie #lizkook #jirose #jinsoo ●Writer: #Kim Jenniesa #Bts #Blackpink
Royal Secret [ Segreto Reale ]  by Nikitaaaa1234
Nikitaaaa1234
  • WpView
    Reads 2,895
  • WpVote
    Votes 167
  • WpPart
    Parts 32
main couple: Jirose Sub-couple : Liskook,Taennie,Jinsoo دیالوگ : { چون می ترسم پایان این عشق مثل قصه ها خوش نباشه و آخرش ، به هردوی ما آسیب بزنه } { میخوام بجنگم برای تو و تو بشی زیباترین نبردی که توش برنده میشم } سلام به همه. نیکی هستم . من قبلا این فیک را در یک چنل می ذاشتم اما به دلیل مشکلاتی که برام پیش اومد ، مدت زیادی نشد پارت های پایانی آن را بذارم . الان چنل به دلایلی حذف شده . من وقتی متوجه شدم تصمیم گرفتم اینجا دوباره فیک را با کمی تغییرات آپلود کنم برای ادای احترام و تشکر از کسانی که روزی به این فیک عشق ورزیدند و دوست داشتن ادامه ی اون را بخونن .
ɢʀᴇʏ ᴄᴇʟʟs  by rosali_na
rosali_na
  • WpView
    Reads 5,701
  • WpVote
    Votes 400
  • WpPart
    Parts 24
نام فن فیک: سلول های خاکستری ژانر:معمایی، عاشقانه، لیتل اسمات، انگست، مافیایی، جنایی قسمتی از فیک : شعله های آتش زبانه میکشید و همه چیز جلوی چشمانم میسوخت،قطرات اشک درحالی که روی گونه هام سر میخوردند رد سوزشی به جا میذاشتند،شعله ها انقدر نزدیک بود که انگار از داخل مردمک های چشمم گداخته میشد،همه ی چیز هایی که میشناختم جلوی چشمانم درحال خاکستر شدن بود،یک آن ،یک لحظه گرما از بین رفت و سرمای شدیدی حجوم آورد،لباس هام خیس و بدنم میلرزید،بارون میبارید و باد سردی میوزید، سرم رو بالا اوردم و دستی رو دیدم که به سمتم دراز شده،به آرومی دستم رو سمتش دراز کردم و گرفتمش،گرم بود. یکبار دیگه سرما از بین رفت و گرما حجوم آورد، ساختمون و درختان اطرافم درحال سوختن بودن،فکر کردم دوباره خونمونه، اما اینجا برای من اشنا نیست... _جونگکوک..کوک... با شوک سرمو برگردوندمو دیدمش که روبه‌روم وایستاده،با لبخند و چشمای اشکی بهم خیره شده بود،دستشو بالا آورد نوازش وار روی گونم گذاشتم،فاصله ی بدنامون رو کم کرد و سرشو جلو آورد: آفرین...بلاخره تمومش کردی...تو موفق شدی... لبخندی زدم و با دستم تار مویش رو که باد روی صورتش انداخته بود کنار زدم: اوهوم نونا...تموم شد... بلاخره نابودش کردم... بلاخره کشتمش... خندید و قطره ی اشکی از گوشه ی چشمش چک