Select All
  • Loki Imagines
    907K 14.7K 18

    Here's my collection of Loki imagines, short stories about you and Loki. Also to be found on Instagram: @astoldbyloki

    Completed  
  • As one. Always. (A Loki fan fiction)
    3.5M 101K 35

    What if Loki was supposed to attack Earth? What if it was a prophecy? Noelle is the offspring of a demi-god and a human. Raised on earth, the halfling was close to death when she woke up in Asgard. Her life will never be the same, especially after she meets Loki, Odin's second son. From the moment they met, their love...

    Completed  
  • چالش یک ماهه نویسندگی / One Month Writing Challenge
    888 119 32

    دوست داری بنویسی ولی نمیدونی از کجا شروع کنی؟ دوست داری نوشتن برات تبدیل به عادت بشه؟ بیا اینجا دوست من

  • 𝙕𝙞𝙖𝙢𝙏𝙬𝙚𝙚𝙩
    31.5K 3.5K 53

    ° 𝘓𝘦𝘵 𝘠𝘰𝘶𝘳 𝘙𝘦𝘥 - 𝘠𝘦𝘭𝘭𝘰𝘸 𝘏𝘦𝘢𝘳𝘵𝘴 𝘉𝘦𝘢𝘵 ࿔‧⋆

    Completed  
  • True Love (Loki X Sigyn)
    2.7K 380 50

    (Logyn) -خلاصه: بعد از ماجرای نیویورک، لوکی به آزگارد منتقل می‌شه و به زندان میفته! اما آیا زندان ازگارد انقدر که بقیه راجبش میگن مجلل و زیباست؟ آیا مجازات لوکی فقط حبسه؟ کی اونو نجات میده؟ نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: از عشق گفتند از تو گفتم. از درد گفتند از تو گفتم. از آرامش گفتند از تو گفتم. از زندگی...

    Completed  
  • Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}
    41.2K 6.7K 31

    [Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاری‌ای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .

    Completed  
  • OUR HELL *~z.m~*
    33.6K 4.3K 55

    زین: بهشت چیه ؟ هری : بهشت هِشت هِشت زین : فاک یو هزا بهشت واقعا یعنی چی ه : ببین چشاتو میبندی و دیگ نمیتونی به این دنیا برگردی دو تا در جلو خودت میبینی اون دری که قفله و نمیتونی بازش کنی بهشته ولی در دوم از قبل برامون بازه بهشت جای ما نیست این چیزیه که بقیه میگن زی- ز : ... ه : چرت ترین چیزی بود ک توعمرم گفتم اما...

    Completed  
  • Sunday[L.S] [Completed]
    12.8K 3.8K 20

    "بهاران ز شوق زمزمه ی ارغوان عشق برایت، تمام شب دیده بر هم نخواهم گذاشت. تو ای سپیدار سرخ، تو ای معنای "بودن" میان شیون های آسمان، چه بگویم ز تو؟ ز این برهان خاموش، که چه وسعتی دارد این حجم از نبودن! و تو ای خورشید طلوع نکرده ی من، کجا مانده‌ای؟"

  • lilac 'm.preg' (persian translation)
    18.8K 4K 68

    [completed] [edited] به هری گفته شده که ازش چه توقعی میره. اون حتی قبل از تولدش با وارث پک تاملینسون نامزد شده بود. اون تو احاطه و دست پرورده‌ی امگاهای مطیع، که تنها هدفشون تو زندگی خدمت به آلفاهاشون بود، یکی از هم نوع اونا شد. اون با یاد گرفتن اینکه چجوری آلفاشو راضی کنه، بزرگ شد، آلفایی که هیچی درباره‌اش نمیدونست،...

    Completed   Mature
  • Rejection of blood
    15.2K 2.6K 32

    دوئلی که با مرگ شروع میشه اما به زندگی ختم میشه. . کی برنده‌ی این جنگه؟

    Completed   Mature
  • •Sweet Creature• [L.S]
    41.5K 7.4K 21

    [Complete] هری انتظار نداشت که دبیرستان آسون باشه. خواهرش براش یه‌عالمه داستان تعریف کرده بود و هری میدونست که قراره توی یه جهنمِ چهارساله باشه. ولی جدا از همه‌چیز، اون دقیقا انتظار نداشت که فرشته‌ها هم توی جهنم بیان. Supernatural!AU °Persian Translation°

    Completed  
  • Always You [L.S] ~ By Miss X
    3.2M 302K 140

    هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار...

    Completed   Mature
  • Foredoom [ ziam ]
    3.2K 1.2K 15

    ~COMPLETED~ به دنیا اومدن تو یه قصه‌‌ی نوشته شده... زندگی کردن با یه سرنوشت مقدر شده... و مردن توسط یه محکومیت از پیش تعیین شده... . . . اما اون هیچوقت نمی‌دونست در پایان راه، به شروع خودش می‌رسه... ~ZIAM~ ~Short Story~ ~High Fantasy~ ~Parallel World~

    Completed  
  • My sweet bullet [L.S]
    50.7K 10.1K 28

    ❌complete❌ #larrystylinson Harry top ژانر : پلیسی _رومنس If you want to know what's going on, read the story

    Completed  
  • Words[L.S]
    55.9K 11.1K 70

    باید از همان اول میفهمیدم که داستان ما عشق نبود.. داستان ما روحی بود که درون زندگی‌مان جریان یافت.. و دست ترسناک مرگ آن روح شیرین را با خود برد.. باید میدانستم که من و تو..عاشق نیستیم.. من و تو زندگی هستیم که درون هم میجوشیم..! ایده:98/1/4 Words have power💚💙

  • Your Name [ZIAM]
    21.6K 4K 13

    [Completed] من فقط یه چیز از تو میدونستم و اون اسمت بود A short Ziam Story

    Completed  
  • A wall between you and me [L.S]
    1.7K 474 9

    _ دیواری میان من و تو _ داستان کوتاه نه قسمتی - short story by blue لویی سعی کرد بدنش را بیشتر جمع کند. گذاشت بیشتر استخوان هایش را در آغوش بگیرد. " بلوبری اینطوری صحبت نکن. " " نمیشه، نمیذاری، نمیخوام. رافائل من، ویلیام من، باغ سیب من، چلچراغ خانه ام، خورشید شب هام، لویی من، نمیشه وقتی بهم میگی بلوبری اینطوری صحبت نک...

    Completed  
  • Mind (L.S)
    14.8K 3.4K 69

    خطرناک‌ترین موجودات چی هستن؟ به نظر من آدم موجود خطرناکی است. اما خطرنا‌ک‌تر از آدم ذهنشه. و این ذهن زمانی میتونه تبدیل به یه قاتل بشه که بیمار باشه. چون نمیتونه واقعیت رو ببینه. چون فقط اون چیزی رو میبینه که خودش دوست داره. ولی خطرناک‌تر از ذهنی بیمار چیه؟ چی اونقدر خطرناکه که فقط باید درمان و یا نابود بشه؟ ذهنی بیما...

  • Bake-Neko
    19.5K 5.3K 40

    [completed] لیام فقط یه دانشجوی سال آخری تنها بود که سخت کار می‌کرد تا بتونه زندگیش رو جمع کنه، همه چیز عادی بود البته فقط تا قبل از راه دادن اون گربه به خونه اش. +زین؟ تو چطوری شکل آدم شدی؟ میدونی؟ لب و لوچه ی پسر آويزون شد. -نمیدونم که، ماما بهم نگفته بود منم میتونم عوض شم. +تو تنها نیستی؟ مامان داری؟ پسر با چشم های...

    Completed  
  • It's not what you think ||•ZIAM MAYNE•||
    177K 19.4K 59

    _ما دونفر هستيم كه با هم تاب بازي ميكنن، اون بالا ميره و من پايين، اون پايين مياد و من بالا ميرم، هيچ وقت نميتونيم همزمان حركت كنيم .

  • Accomplisher (Z.M)
    78.3K 12.9K 48

    "من میتونم کاملت کنم لیام." "نمیخوام. چون اونم همینو میخواست ولی من نتونستم ازش محافظت کنم، اگر تو روهم از دست بدم..." "من خودم کسیم ک قراره از تو محافظت کنه." [Completed]

  • ۰بنویس۰
    12.3K 3.4K 50

    °°°°°°°°°°°°°°°° [بنویس] اگه کتابی رو که می‌خوای توی قفسه نمی‌بینی، بنویسش!📚✏ °°°°°°°°°°°°°°°° Ranking: 1 in Wattpad تمامی مطالب از چنل تلگرامی زیر گرفته شده! @Benevis_s

    Mature
  • The Bedlamite {Ziam Mayne}
    35.8K 5.4K 26

    | completed | در جایی که شب ها به یک هیولا تبدیل می شد... و درحالی که آخرین هدفش، درست کنارش بود و نمی دید... ××××××××××××××××× +15 با اینکه می دونم توجهی نمی کنین(😂): { دارای صحنه های تجاوز، فحش های رکیک، روابط جنسی، فضای دارک...}

    Completed  
  • relax (ترجمه )
    110K 10K 44

    عاشق دشمن شدن بخشی از برنامه نبود این قرار نیست پایان خوشی داشته باشه

    Completed   Mature
  • Friends with complication (Completed)
    79.9K 11.7K 65

    چی میشه اگه هری و لویی به جای اینکه با هم باشن، عاشق همزادشون بشن؟ جایی که تاریخ بهم میریزه و هری، شیفته لوکاس تاملینسون میشه و لویی برای هرولد توییست جون میده فراتر از یه لری معمولی Larry × Hucas × Houis {پارت cast رو حتما ببینین} warnings : smut, alpha/beta/omega written by @lavinous

  • She's Not Me [Z.M | Persian Translation]
    3.2K 533 7

    [Completed] Based off the song "She's Not Me, pt. 1 & 2" by Zara Larsson

    Completed  
  • FOG2 {ziam} -COMPLETED-
    49.9K 8.7K 54

    -لیامم؟ اولین کلمه ای که بعد از اون اتفاق به زبون اوردم... نمیخوام کار اون لعنتی بالا سرمو انجام بدم اما میدونم تقصیر کیه... چند انسان بی ارزش... اما حلش میکنم به خاطر لیام هم که شده... به لیام نشون میدم که میتونم براش "پرستش کننده" خوبی باشم... بهش نشون میدم چه "الهه ی پرستش" غیرقابل توصیفیه... ولی حتی منم نمیدونم چه...

    Completed  
  • New beginning[Zayn Malik Short story](Persian Translation)
    1K 74 2

    اون گروهو ترک کرد. ما فکر کردیم که این اخرش بود. ولی این شروعی تازه واسش بود.

    Completed  
  • • THΞ WINDOWS |L.S|
    11.1K 2.7K 24

    ❧ Larry Stylinson 🌱 •ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ• - فقط یه لمس کوچیک لازمه تا اشک هاش رو دیوانه وار شلیک کنه! چه برسه به دستهایی که احاطش کرده بودن.. انگار تنها چیزی که واقعا نیاز داشت همین بود! همین گوی کوچیکی که هیچ چیزی غیر از خودشون و احساساتی که جریان داشت توش نفوذ نمیکرد.. و چی میشد اگه این تنها چیزی باشه که میخواست تا ا...

    Completed  
  • Magic [L.S] [Completed]
    48.9K 10.5K 36

    [Completed] هری با دوس پسرش زندگی میکرد، هیچ کدوم از رویاهاشو زندگی نکرده بود تا وقتی لویی همسایشون شد. . . [LarryStylinson] . ترجمه شده

    Completed