mobina10002000's Reading List
167 stories
Loki Imagines by AsToldByLoki
Loki Imagines
AsToldByLoki
  • Reads 915,720
  • Votes 14,744
  • Parts 18
Here's my collection of Loki imagines, short stories about you and Loki. Also to be found on Instagram: @astoldbyloki
As one. Always. (A Loki fan fiction) by Aliasauthor
As one. Always. (A Loki fan fiction)
Aliasauthor
  • Reads 3,569,315
  • Votes 102,261
  • Parts 35
What if Loki was supposed to attack Earth? What if it was a prophecy? Noelle is the offspring of a demi-god and a human. Raised on earth, the halfling was close to death when she woke up in Asgard. Her life will never be the same, especially after she meets Loki, Odin's second son. From the moment they met, their love was destined. Note: This story starts before Thor was cast out (the first Thor movie)
چالش یک ماهه نویسندگی / One Month Writing Challenge by Iyanmood
چالش یک ماهه نویسندگی / One Month Writing Challenge
Iyanmood
  • Reads 913
  • Votes 119
  • Parts 32
دوست داری بنویسی ولی نمیدونی از کجا شروع کنی؟ دوست داری نوشتن برات تبدیل به عادت بشه؟ بیا اینجا دوست من
𝙕𝙞𝙖𝙢𝙏𝙬𝙚𝙚𝙩 by golrokhh
𝙕𝙞𝙖𝙢𝙏𝙬𝙚𝙚𝙩
golrokhh
  • Reads 31,864
  • Votes 3,559
  • Parts 53
° 𝘓𝘦𝘵 𝘠𝘰𝘶𝘳 𝘙𝘦𝘥 - 𝘠𝘦𝘭𝘭𝘰𝘸 𝘏𝘦𝘢𝘳𝘵𝘴 𝘉𝘦𝘢𝘵 ࿔‧⋆
True Love (Loki X Sigyn) by MarvelFF_ir
True Love (Loki X Sigyn)
MarvelFF_ir
  • Reads 3,061
  • Votes 380
  • Parts 50
(Logyn) -خلاصه: بعد از ماجرای نیویورک، لوکی به آزگارد منتقل می‌شه و به زندان میفته! اما آیا زندان ازگارد انقدر که بقیه راجبش میگن مجلل و زیباست؟ آیا مجازات لوکی فقط حبسه؟ کی اونو نجات میده؟ نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: از عشق گفتند از تو گفتم. از درد گفتند از تو گفتم. از آرامش گفتند از تو گفتم. از زندگی‌ام گفتند از تو گفتم. دیگر چیزی نگفتند... همگی فهمیدند تو تمامِ منی. ‌ ژانر: #عاشقانه #غمگین #افسانه‌ایی شیپ: #لوکی_سیگین نکته: این داستان بر اساس افسانه‌های اسکاندیناوی نوشته شده. 🥀🤍⛓
Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation} by _yamna_
Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}
_yamna_
  • Reads 41,338
  • Votes 6,778
  • Parts 31
[Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاری‌ای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .
OUR HELL *~z.m~* by darkcastle66
OUR HELL *~z.m~*
darkcastle66
  • Reads 34,492
  • Votes 4,424
  • Parts 55
زین: بهشت چیه ؟ هری : بهشت هِشت هِشت زین : فاک یو هزا بهشت واقعا یعنی چی ه : ببین چشاتو میبندی و دیگ نمیتونی به این دنیا برگردی دو تا در جلو خودت میبینی اون دری که قفله و نمیتونی بازش کنی بهشته ولی در دوم از قبل برامون بازه بهشت جای ما نیست این چیزیه که بقیه میگن زی- ز : ... ه : چرت ترین چیزی بود ک توعمرم گفتم اما اگر نظر منو بخوای که اصلا هیچ فاکی به نام بهشت وجود نداره. ز : ولی من به بهشت اعتقاد دارم هری بهشت من ... اونه :)
Sunday[L.S] [Completed] by AyrenT91
Sunday[L.S] [Completed]
AyrenT91
  • Reads 13,046
  • Votes 3,862
  • Parts 20
"بهاران ز شوق زمزمه ی ارغوان عشق برایت، تمام شب دیده بر هم نخواهم گذاشت. تو ای سپیدار سرخ، تو ای معنای "بودن" میان شیون های آسمان، چه بگویم ز تو؟ ز این برهان خاموش، که چه وسعتی دارد این حجم از نبودن! و تو ای خورشید طلوع نکرده ی من، کجا مانده‌ای؟"
lilac 'm.preg' (persian translation) by oioiii_honi
lilac 'm.preg' (persian translation)
oioiii_honi
  • Reads 20,748
  • Votes 4,211
  • Parts 68
[completed] [edited] به هری گفته شده که ازش چه توقعی میره. اون حتی قبل از تولدش با وارث پک تاملینسون نامزد شده بود. اون تو احاطه و دست پرورده‌ی امگاهای مطیع، که تنها هدفشون تو زندگی خدمت به آلفاهاشون بود، یکی از هم نوع اونا شد. اون با یاد گرفتن اینکه چجوری آلفاشو راضی کنه، بزرگ شد، آلفایی که هیچی درباره‌اش نمیدونست، بجز اسمش. اسمش لویی تاملینسون بود. وارث بزرگِ بزرگترین پک بریتانیا. اسمش توی حومه شهرت داشت، لویی که یکی از سریع‌ترین و ماهر ترین آلفاها بود، به خاطر مهارت‌های جنگی و سیاست‌هاش معروف بود. هری همیشه به داشتن چنین آلفای ممتاز و باهوشی افتخار میکرد. لویی بی چهره بود، مثل یه بوم خالی برای هری کوچولو تا آلفاشو به هر شکلی که میخواد بسازه. اون اغلب خودشو تو رویا میبینه که تو آغوش قوی آلفاش بخوابه، وقتی که آلفاش قرار بود کارشو تموم کنه، مخفیانه به دفتر آلفاش میرفت و آلفاشو یکم از کار کردن منحرف میکرد، اما همچنین انگیزه کوچیک اون بود. اما مطمئناً چیزهای خوب باید تموم بشن. فانتزی کوچیک و بی نقصی که هری بهش پروبال داده بود، در نهایت یه فانتزی باقی میمونه. اون هنوزم آلفاشو دوست داره. اما آلفاش نه. °°° لری با کمی شیپ نیام.
Rejection of blood by _Sogand_
Rejection of blood
_Sogand_
  • Reads 15,932
  • Votes 2,753
  • Parts 32
دوئلی که با مرگ شروع میشه اما به زندگی ختم میشه. . کی برنده‌ی این جنگه؟