clairdeluone's Reading List
54 stories
Different (L.s) (completed) by Larryfanfic_HL
Larryfanfic_HL
  • WpView
    Reads 175,172
  • WpVote
    Votes 19,774
  • WpPart
    Parts 99
+اين داستان عشق نيست +داستان اعتياده
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,306,998
  • WpVote
    Votes 303,299
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
Baby Heaven's In Your Eyes [L/S: Persian Translation] by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 97,242
  • WpVote
    Votes 10,346
  • WpPart
    Parts 25
[OnGoing] بیشتر از این نمیتونست تفاوتی بینشون باشه. لویی تاملینسون ۱۷ ساله که آخرین سال دبیرستانش رو تو معتبر ترین مدرسه غیرانتفاعی دانکستر میگذروند.اگه تنها یک چیز باشه که اونو به شدت آزار میده,قطعا مدرسه ی سطح پایینِ دولتیِ خیابون روبرویی هست. هری استایلز ۱۹ ساله,کسی که درحال گذروندن آخرین سال دبیرستانش تو مدرسه دولتی دانکستر هست.اون هیچوقت سره کلاساش حاضر نمیشه و اگرم به خودش این زحمتو بده,یا مسته یا های,بعضی وقتا هم جفتش.پوست بدنش پر از تتوعه و اگه تنها یک چیز باشه که اون ازش خیلی متنفره,اونم بچه های پر افاده و سوسول مدرسه غیر دولتیِ خیابون روبروییه. یا جور دیگش اینه,جایی که هری پسر بد و به فاک رفته با کلی مشکل تو زندگیش,لویی پسر پولدار فوق العاده و خوشبخت,که مدرسه هاشون دقیقا روبروی همدیگن.اونا تو یه پارتی باهم آشنا میشن و شاید این آخرین و تنها چیزیه که بهش احتیاج دارن.
Forever (Larry Stylinson) by sima_jm
sima_jm
  • WpView
    Reads 480,655
  • WpVote
    Votes 50,950
  • WpPart
    Parts 85
زندگی کردن تو دنیا یعنی سختی کشیدن... یعنی واسه به دست آوردن چیزی که بهش علاقه داری باید تموم تلاشت و بکنی... باید واسش بجنگی؛ چون دنیا بهشت نیست!! عشق، یعنی علاقه ی شدید! و من برای به دست آوردن کسی که عاشقشم، در برابر دنیا می ایستم... . . . بالاترین رتبه(فن فیکشن های فارسی) : #1
End Game (L.S) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 631,938
  • WpVote
    Votes 88,758
  • WpPart
    Parts 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....
Cancer [L.S] (Completed) by blueVaruna
blueVaruna
  • WpView
    Reads 50,153
  • WpVote
    Votes 7,895
  • WpPart
    Parts 17
میدونم که قول دادم اجازه ندم چیزی بینمون فاصله بندازه ولی میدونی که... رقیب من سرسخت تر از این حرفا بود... . ( Larry Stylinson AU ) Written by: Fatemeh [Fatemeh, stylinson_ff, 2016]
vice versa [zarry] by ellannosaurus
ellannosaurus
  • WpView
    Reads 6,960
  • WpVote
    Votes 1,311
  • WpPart
    Parts 21
❌بوک در حال ادیته. لطفا فعلا از خوندنش امتناع کنید تا وقتی که این پیام رو بردارم... ممنون❌ از بین میلیارد ها پایان متفاوت، ما چیزی رو انتخاب کردیم که باعث از بین رفتنمون شد. پایان برای ما میتونست شیرین باشه، میتونست شاد باشه، میتونست پر از لحظات ناب و دوست داشتنی باشه..... ولی... یه تغییر کوچیک و لحظه ای، میتونه باعث بوجود اومدن یه پایان کاملا متفاوت بشه... و پایان برای ما... همون پایانی شد که احتمالش فقط یک در میلیارد بود... و تموم پایان های دیگه بی معنی شدن... شاید اگه من شیطان نبودم.... شاید اگه تو فرشته نبودی... شاید اگه اون کتاب وجود نداشت.... و هزار شاید دیگه... همه چیز میتونست متفاوت باشه... ولی نشد... و شروعش... از کجا شروع شد؟ ما درباره ی پایان حرف زدیم، ولی شروع جایی بود که اشتباه کرده بودیم. شروع ما اشتباه بود. حسی که بوجود اومد و عوضمون کرد، از پایه غلط بود... شاید من باید یک شیطان میموندم... و تو یک فرشته.... شاید نباید با سرنوشت میجنگیدیم... شاید باید رد میشدیم ازش. از حسی که باعث شروع پایانمون شد... ولی از بین تموم شاید ها، اگر ها و اما ها، من پشیمون نیستم... داشتن این پایان، برای ما تلخ بود. ولی راه رسیدن بهش، شیرین شد وقتی تو همراهیم کردی. وقتی برای اولین بار چیزی رو تجربه کردم که هیچوقت نمیتونستم حتی تصور
Lotus by moons_heart
moons_heart
  • WpView
    Reads 3,982
  • WpVote
    Votes 756
  • WpPart
    Parts 12
گل نیلوفر نماد مذهب است؛ میپرستمت! نماد زیبایی و پاکی است؛ زیباروی معصوم من. نماد عشق است؛ نماد آن بوسه‌ای که روی لب‌هایم کاشتی...
Mine for 47 Days [Zarry AU] by tgkkie
tgkkie
  • WpView
    Reads 398,058
  • WpVote
    Votes 23,574
  • WpPart
    Parts 55
✔[Completed] [UNEDITED] Harry Styles always had a smooth life. He belonged to a fine crowd who aren't really popular but neither dumb. The school was always good for him. His grades weren't top class but he was doing fine. His relationships were usually non-existent because nobody used to ask him out and he doesn't think anybody even likes him in that way. He lives alone and his mother cashes him the rent through the mail every month. She doesn't really like him and Harry does know that. The only family Harry has ever cared about was Gemma. She was his older sister, studying law in London while he was stuck in Florida. Gemma pesters him a lot... she asks questions about his non-existent sex life and his 'current status'. Harry was legit done with people making fun of his virgin ass so he tells her that he's dating one of the hottest guys EVER in his school. Gemma believed him. She didn't ask much and he did make it clear that he won't share much info on his boyfriend who doesn't really do social media. This lie went on for one whole month until Gemma was tired and promised to visit him next week since her finals were done. And yes, she was coming only to see Harry's boyfriend ( The non-existent hottest guy of the school). Louis, his only understandable friend suggests he get a fake boyfriend for that and suggests THE Zayn Malik. The sensible, adorable and super hot senior. And yes, Zayn Malik agreed to be his 'pretend boyfriend' (And yes, Zayn even has a girlfriend AND is super straight). But of course, Harry should have known better that Zayn wasn't really God in disguise to help him and want nothing in return. ____________________________________ All rights reserved @tgkkie
Halloween/L.S by Farrouis
Farrouis
  • WpView
    Reads 67,623
  • WpVote
    Votes 9,319
  • WpPart
    Parts 35
بدبختی من از همون شب شروع شد. هالووین ازت متنفرم.