Samaneexol's Reading List
12 stories
Are you calling me a sinner? (vkook) by katayoon_malik
katayoon_malik
  • WpView
    Reads 89,537
  • WpVote
    Votes 12,711
  • WpPart
    Parts 30
**من فقط یه قاتل زنجیره ایم که فراریه،چه چیزی در موردش انقدر بده...کشتن منو خوشحال میکنه** *پس تو یه ادم بدی که گنا...* **گناه؟...داری به من میگی گناهکار؟**
DEVIL by zaehrw
zaehrw
  • WpView
    Reads 2,696
  • WpVote
    Votes 476
  • WpPart
    Parts 13
🦋 كاپل: تومين(تمين تاپ) اونکی 🦋 ژانر: انگست / عاشقانه / دارك + جنايى / اسمات 🦋 محدوديت سنى : NC18+ 🦋 زمان آپ : نامعلوم "تورو آوردم اينجا تا كنار خودم نگهت دارم" 🦋 نويسنده : زهرا ...Devil...
𝘌𝘷𝘦𝘯 𝘪𝘧 𝘺𝘰𝘶 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘭𝘰𝘷𝘦 𝘮𝘦 | 𝘱𝘦𝘳 𝘵𝘳𝘢𝘯𝘴𝘭𝘢𝘵𝘪𝘰𝘯 by mooncherryblossoms
mooncherryblossoms
  • WpView
    Reads 35,144
  • WpVote
    Votes 2,847
  • WpPart
    Parts 9
"MANHWA" مین جی‌ووک، دانش آموز فقیریه که با درس خوندن موفق میشه که توی دبیرستان "ده هان" که برای خانواده های ثروتمند هست، پذیرفته بشه. هدف اصلیش؟ اینه که بتونه با درس خوندن زیاد و قبول شدن توی بهترین دانشگاه کره، از این وضعیت خارج بشه، و برای همین زیاد درس میخونه. ولی با وجود چو سونگیون، جوون ترین پسر خانواده چو، که صاحب بزرگترین کمپانی تجاری کره هست، و از هر فرصتی برای آسیب زدن بهش استفاده میکنه، نمیتونه اونقدر هم تمرکز داشته باشه. وون هیونگسو، پسر بزرگ مالک گروه ایلگانگ، با جی‌ووک مهربونه ولی اونقدرا هم قابل اعتماد به نظر نمیرسه. جی‌ووک بین این دوتا گیر افتاده...اون واقعا میتونه با این وضعیت، زندگی که میخواد رو درست کنه؟
Nepenthe | Vkook Namjin by _SaeVa_
_SaeVa_
  • WpView
    Reads 874,978
  • WpVote
    Votes 109,403
  • WpPart
    Parts 52
[completed] خلاصه: این ازدواج اجباری برای جونگ کوک، اونم توی کشور هموفوبیکی مثل کره سم بود. نمیدونست چطوری از اون موقعیت فرار کنه. نمیدونست چطور شجاعتش رو جمع کنه و مخالفت کنه. فقط میدونست که هرچقدر بیشتر مقاومت کنه، بیشتر توی این منجلاب فرو میره... ژانر : ازدواج اجباری - عاشقانه - انگست - هپی اند کاپل : ویکوک (تهکوک) - نامجین - یونمین شروع : 1400.1.1 پایان : 1400.4.30 ✨Best rankings✨ #1 Vkook #1 BTS #1 Farsi #1 jungkook #2 فارسی #1 تهیونگ
Gangsta { Joker & Harley } by ayda_a_a
ayda_a_a
  • WpView
    Reads 1,798
  • WpVote
    Votes 182
  • WpPart
    Parts 5
🔞دکتر هارلین کوئینزل طی جلسات روانشناسی درگیر‌ رابطه ای عاشقانه با بیمارش جوکر میشه و اتفاقاتی در تیمارستان آرکهام رخ میده...
Book Name Ideas by lisarius
lisarius
  • WpView
    Reads 38,606
  • WpVote
    Votes 3,844
  • WpPart
    Parts 22
ايده هايى براى اسم كتابهاتون. به فارسى و انگليسى.  Lisarius 2019
Talking to the moon by 10Andromada
10Andromada
  • WpView
    Reads 183
  • WpVote
    Votes 49
  • WpPart
    Parts 8
سیگارش رو آتیش زد و بهم خندید :ما همه مون عوضی ایم! یکی مثل اونی که تو اکثریت ذهن هاست با احساسات آدما بازی می‌کنه اما خیلی عوضی های دیگه هستن که اسمشون نه عوضیه نه انسان. حتی اسم ندارن! یکی شون فکرش رو میفروشه تا برای خودش آبرو و احترام بخره یکی دیگه جوری عاشق آهنگ های مایکل جکسون بوده که به جنون میرسه یکی هم انقدر عاشق خواب هاش بود از زندگی دیگه حالش بهم میخورد. آخرسر هم توی یکی از خواب های مرد . میبینی؟ ما همه عوضی ایم. چه چیزی که نباید باشیم و هستیم چه چیزی که هستیم و نباید باشیم . من عقلم رو فروختم و تو حرفاتو. من که رفتم چون زندگی ارزش دیدن نداشت ولی تو خیلی احمقی که با کسی حرف میزنی که حتی دیگه زنده نیست!
Silence by Silver4064
Silver4064
  • WpView
    Reads 32,367
  • WpVote
    Votes 1,733
  • WpPart
    Parts 35
•Gener: Fantasy,Romance,BDSM🔞 •Writer: Silver4064 ~Summary: خون آشامی که مقدر شده است در راستای تعهدات هم نوعان و هم کنیه های خویش رفتار کند برعکس همسانان خود نه خون انسان می‌خورد و نه علاقه ای بر تسلط پیدا کردن بر روی انسان ها دارد. در این بین معجزه زندگی او پیدایش می‌شود و او را از حال و هوای تاریک باید ها و نباید های زندگی اش بیرون می‌کشد. این داستانی است از رشد و کشف احساسات ناشناخته‌ بنیامین اصلانی برای تبدیل شدن به فردی که تصمیم می‌گیرد عاشق و دلباخته آدمیزادی شود که او را درهم می‌شکند! 🔞توجه داشته باشید که این یک کتاب در چارچوب روابط BDSM است و ممکن است باب میل هرکسی نباشد پس لطفاً با انتخاب خود کتاب دنبال کنید🔞 تکه ای از کتاب: پسر به او نگاه کرد ولی وقتی که صورت او را خیلی نزدیک دید صورتش برگرداند. «مگه تو نگفتی یکی برات مهمه...؟» در کنار گوش اش زمزمه او را شنید. «مگه این، اینکه تو برده منی انکار می‌کنه؟» او روی پسر بیشتر خم شد و با چسباندن تنش به پسر مجبورش کرد تا کاملا دراز بکشد. بدنش مماس با او بود. پسر بهش خیره شد و نمی‌دانست باید از اینکه ارباب‌ اش او را می‌خواهد خوشحال باشد یا از اینکه این همه تضاد وجود دارد غصه بخورد. پسر فقط... «نه ارباب!» او لبخندی زد و روی لبان پسر را آرام بوسید.
+14 more