میخوام بخونم
7 stories
chocolate angel [Z.M] by i_Chocolate
i_Chocolate
  • WpView
    Reads 30,802
  • WpVote
    Votes 5,301
  • WpPart
    Parts 28
"تو فرشته شکلاتی زندگی منی" "نیاز دارم بغل بشم، بغلم میکنی؟" • شکلات هایی که هنوز خورده نشده بودن •
How to be a criminal (L.S) (Completed) by Partow_kh
Partow_kh
  • WpView
    Reads 151,923
  • WpVote
    Votes 26,329
  • WpPart
    Parts 83
من دوست دخترمو کشتم و الان دارم ازت دزدی یاد می گیرم! Highest rank : #7 in fanfiction وارنینگ : حاوی اندکی معصومیت از دست رفته (سکچوال کانتنت خودتون)
Look at me [L.S] by barry__s
barry__s
  • WpView
    Reads 187,754
  • WpVote
    Votes 34,975
  • WpPart
    Parts 53
تو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed
Escape The Stars by Azulperrier
Azulperrier
  • WpView
    Reads 15,663
  • WpVote
    Votes 407
  • WpPart
    Parts 9
فرار ستارگان - کیهان. "سرت رو از پنجره بیرون ببر و با من به آسمان بالای سرت نگاه کن؛ همه‌ی اون ستاره هایی که حالا از وجودشون حیرت زده میشی دیگه وجود ندارن، چون تو داری به گذشته نگاه میکنی." شروع: ١٣٩٩/٤ پایان: - ( امیدوارم یه روز بتونم این جای خالی رو پر کنم ) متأسفم بابت دیر آپدیت کردن.
illegal|l.S by nilostylinson
nilostylinson
  • WpView
    Reads 124,679
  • WpVote
    Votes 24,783
  • WpPart
    Parts 63
عشق؛یک اتحاد دونفره‌ای است،علیه جهان. در سال [۱۹۴۰] و در پی شروع جنگ جهانی دوم، خانواده لوییِ نوزدَه ساله جلوی چشمانش به دست سربازان نازی به قتل می‌رسند. تلاش‌های لویی برای انتقام بی‌فایده‌ست! سرانجام، دستگیر شدنش سرنوشت او را با سرنوشت ژنرال هری استایلز گره می‌زند. Genre// War, Romance
Back To Life (ZAYN) by love1diran
love1diran
  • WpView
    Reads 44,748
  • WpVote
    Votes 7,707
  • WpPart
    Parts 53
+چرا زندگی انقدر مزخرفه؟ -نمیدونم درباره ی چی حرف میزنی، خیلی وقته زندگی نمیکنم! • زمستان فرا میرسد و با سرمای سوزناک خویش راه چاره ای برای پناه گرفتن را زمزمه ی بادها میکند..باید پناهگاهی ساخت •
The King's Dream Hide by zayn1payn
zayn1payn
  • WpView
    Reads 11,001
  • WpVote
    Votes 2,340
  • WpPart
    Parts 12
کودک یتیمی که سرنوشت براش برنامه های زیادی ریخته بود توی قصر سلطنتی و دردونه شاه و ملکه بودن قشنگ بود واسش... ولی چی میشه اگه کودکی از خون و روح شاه و ملکه به دنیا بیاد؟ "این اتاق چرا پر از عکسای منه عالیجناب؟!" "من رویا هامو نقاشی میکنم لیام،گاهی هم مینویسمشون بعد میزارمش تو این اتاق و تو چه حسی داری که رویای پادشاهی؟″ 𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 : r~n