میزارم اینجا..که بعدا بخونم
9 stories
๑BLUE  EYES๑ by jeonmahkook
jeonmahkook
  • WpView
    Reads 244,104
  • WpVote
    Votes 33,944
  • WpPart
    Parts 54
ژانر:امپرگ~ اسمات~ رمنس~درام~ گی ~زندگی روزمره تهیونگی ک به خاطر ابی بودن چشماش از خانوادش طرد میشه و بعد ازون مجبور میشه با پسرعموش ازدواج کنه 😶🌼 چی میشه اگه بعد از طلاقش دوباره مجبور بشه با مرد شیطان صفتی به اسم جانگکوک ازدواج کنه ک از تهیونگ متنفره؟؟ 👿
𝐄𝐫𝐫𝐨𝐫404 ˡᵒˢᵗ ⁱⁿ ˢᵉᵒᵘˡ by DRACK_YB
DRACK_YB
  • WpView
    Reads 13,088
  • WpVote
    Votes 2,372
  • WpPart
    Parts 21
کارکتر بازی؟ یه جهان دیگه؟ اینا همش یه مشت خزعبلاته! از خزعبلات متنفرم، ولی خودم جزوی از همین خزعبلاتم... اره من شخصیت یه بازیه کامپیوتری لعنتی ام!! (به دلیل کنکوری بودن نویسنده، اپ فیک موقتا متوقف شده) 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐅𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲 , 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 , 𝐓𝐫𝐢𝐥𝐥𝐞𝐫 , 𝐒𝐦𝐮𝐭 , 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 𝐂𝐨𝐩: 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 - 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 - 𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝑒𝑑𝑖𝑡𝑒: @𝐶𝑎𝑛𝑑𝑦𝐺𝑟𝑢𝑓𝑓𝑖 𝑡𝑒𝑎𝑠𝑒𝑟: @𝑀𝑜𝑡𝑎𝑏𝑙𝑒𝐵𝑎𝑙𝑜𝑑
Now Or Never by annaarmy2002
annaarmy2002
  • WpView
    Reads 120,182
  • WpVote
    Votes 14,359
  • WpPart
    Parts 43
داستان درمورد تهیونگ پسر غمگینی است که عشقش را بخاطر قمار از دست داده و بعد از مدت زیادی عذاب وجدان پسری با شباهت بسیار به آن عشق مرده در زندگی او وارد میشود ...
Call Him Baby[7] by blueside_demian
blueside_demian
  • WpView
    Reads 36,617
  • WpVote
    Votes 4,930
  • WpPart
    Parts 18
《کامل شده》 فصل دو ددی صداش کن! ۱۰سال از شروع رابطه پسرا و فوت پدر بزرگ و ازدواج زوج پیچیده گذشته و خیلی چیزا بر خلاف تصور تغییر کرده، و جونگکوک برای سالهایی که از دستش رفته چه برنامه ای داره و چجوری قراره جبرانش کنه؟! *شخصیت های جدید: جیسونگ(بازیگر) مینگیو (عضو سونتین) S: 20190816 E: 20191129
You lied by ofjnls
ofjnls
  • WpView
    Reads 29,855
  • WpVote
    Votes 3,496
  • WpPart
    Parts 18
•jenlisa fanfiction •وقتی که جنی به هم گروهیاش دروغ میگه که با دوست‌پسرش کای عضو گروه معروف اکسو بهم زده و لیسا تنها کسی هست که از این موضوع باخبر میشه. جنی از لیسا می‌خواد که این راز رو بین خودشون نگه داره، اما آیا لیسا قراره به جنی کسی که مخفیانه عاشقش هست کمک کنه و اجازه بده عاشق آدم دیگه‌ای به جز اون باشه؟
My Mad Hatter[LGBT] by endofthedarkness
endofthedarkness
  • WpView
    Reads 30,451
  • WpVote
    Votes 2,494
  • WpPart
    Parts 12
شاید همه چیز تغییر میکرد اگه نمیبوسیدمت ، اگه داخل چشمات غرق نمیشدم تو من رو دیوانه کردی ، دیوانه یِ کلاه دوزهِ تو!
✿∴BLOOM∴✿ by ariiellmina2
ariiellmina2
  • WpView
    Reads 215,511
  • WpVote
    Votes 33,028
  • WpPart
    Parts 25
#HANAHAKI 🌸 هاناهاکی : بیماری ای که اگه یه نفر یه عشق یه طرفه داشته باشه ، گلی توی ریه هاش ریشه میده و گلبرگاش بعد از مدتی کل ریه شو پر میکنن و اون فرد به طور متوالی سرفه میکنه و گلبرگارو بیرون میده. هیچ راه درمانی نداره به جز اینکه اون طرف مقابل هم عاشقش بشه یا کل گیاه از ریه ش خارج بشه که این باعث فراموشی اون کسی که عاشقشه میشه :) ____________________ Name↬ #BLOOm ↳Genre↬ Fantasy, romence, Smut +18 ↳Couple↬ vkook .yonmin
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐅𝐢𝐧𝐝𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」 by __Nili__
__Nili__
  • WpView
    Reads 92,995
  • WpVote
    Votes 16,723
  • WpPart
    Parts 42
「 زمآن: پیدا کردنِ تو 」 「 فصل اول 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐨𝐧𝐞: وقتی برای اولین بار بوسیدمش، گریه کرد! اون زمان فکر می‌کردم تویِ اشک هایی که از چشم‌هاش میچکه، پر از حسِ شوق و عشقه؛ فکر میکردم ترس های اون هم مثل ترس های منه. اما اشتباه می‌کردم! اون با وجودِ تمام خواستن هاش، انگار من رو نمی‌خواست. و من چقدر کور بودم که نمی‌دیدم! اون مثلِ کابوسِ من بود اما در همین حال بهترین رویایِ من هم بود. یا شاید سرابِ یک رویا...؟ می‌گفت که من همیشه حسرتش بودم، از روزی که من رو دید. امیدوار بودم من هم فقط یک سراب باشم؛ اما سراب فقط رویا بود و رویا همیشه حسرت. ᯈ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ᯈ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐅𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲, 𝐌𝐚𝐠𝐢𝐜𝐚𝐥, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐒𝐦𝐮𝐭, 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭, 𝐌𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐲, 𝐅𝐥𝐮𝐟𝐟, 𝐒𝐜𝐡𝐨𝐨𝐥-𝐥𝐢𝐟𝐞, 𝐀𝐝𝐯𝐞𝐧𝐭𝐮𝐫𝐞 ᯈ𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫: 𝐍𝐢𝐋𝐢
Cardigan by esamsam
esamsam
  • WpView
    Reads 6,855
  • WpVote
    Votes 1,524
  • WpPart
    Parts 16
آب و هوای شرجی. صدای واضح امواج دریا. کسی کنارم ایستاد و درمورد چیزهایی که نمی‌خواستم بشنوم، توضیحاتی داد. نگاهم جای دیگه‌ای بود. بخاطر همین حتی متوجه هم نشدم که کدوم یکی از اهالی این خونه، در چوبی اتاق زیرشیروانی رو برام باز کرد. قبل از اینکه من رو به حال خودم تنها بذاره، دستش رو گرفتم و پرسیدم:«توهم می‌شنوی؟». تازه اون موقع بود که نگاهم بهش افتاد و فهمیدم که تمام این مدت کنار پدربزرگم ایستاده بودم. مِن و مِنی کرد و با چشم‌های باریک شده، متقابلاً ازم پرسید:«صدای چی رو؟». با دست آزادم به پنجره اشاره زدم و گفتم:«صدای امواج دریا؛ توهم می‌شنوی؟». دهنش رو چندبار باز و بسته کرد. انگار از بیان افکارش مطمئن نبود. در نهایت، با ملایمت دستش رو از دستم جدا کرد و درحالی که ازم دور می‌شد و به طبقه‌ی پایینی می‌رفت، ناامیدانه جوابم رو داد:«ما حداقل یک کیلومتر با ساحل فاصله داریم، کدوم صدای موج؟» 🌻 کاپل: کوکوی ✨ ژانر: انگست_ درام 🌻 وضعیت: درحال آپ
+7 more