I love the most(exo)
8 stories
The Lost master | ارباب گمشده by hanasati1485
hanasati1485
  • WpView
    Reads 6,915
  • WpVote
    Votes 998
  • WpPart
    Parts 15
+ از منم بدت میاد؟! = نه... ازت متنفرم... تو از بابامم بدتری... حداقل اون نمیخواست اون کار رو باهام کنه!! خودش دلیلی برای گریه‌ام نمی‌شد نفس عمیقی کشید و گفت: + و میدونی که اون بک دیگه نیست که بیاد نجاتت بده؟! سوهو نگاه پر بغضشو بالا برد... پس بازم فایده‌ای نداشت... = کاش بود... اونوقت بهش میگفتم تو رو بکشه... بکشه و زندت کنه و دوباره بکشدت... اونقدر بزندت که مثل من گریه کنی... اونقدر بهت سخت بگیره که کم بیاری... کاش بود... بکهیون لبخندی زد و یکم بعد، بعد منظم شدن نفسای گوله‌ی توی بغلش آروم در گوش خواب‌آلودش زمزمه کرد: + پیامتو بهش میرسونم میونم... __________ هوممم... یکم متفاوته این کارمون بچه‌ها اما نگران نباشین، به جای سوییتشم میرسیم🙂 🌀فیک : ارباب گمشده 🌀کاپل های اصلی : بکهو، سوپرایز 🌀ژانر : مافیا، اکشن، رمنس، عاشقانه، انگست، اسمات، بی‌دی‌اس‌ام 🌀تایم آپ : سه‌شنبه‌ها 🌀نویسنده : حناساطی 🌀وضعیت : در حال آپ 🌀هپی اند
••✴️Stigma✴️•• by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 1,532,815
  • WpVote
    Votes 227,236
  • WpPart
    Parts 171
بکهیون یه پرستار ساده و خوش قلبه که یه روز موقع برگشتن از سرکارش توی کوچه چانیول رو در حالی که چاقو خورده و وضعیتش خیلی بده پیدا میکنه. بکهیون به درخواست اون پسر که بهش میگه به پلیس زنگ نزنه اون رو به خونه اش میاره و با وجود تمام اخلاق های بد چانیول ازش مراقبت میکنه... اما یه روز چانیول بی خبر میذاره و میره و بکهیون باور داره که محاله دوباره با اون پسر بداخلاق روبرو بشه... اگرچه که پدر چانیول اقای جئون که یکی از کارخونه دارهای برجسته کره اس از چانیول میخواد که به شخصی نزدیک بشه و باهاش طرح دوستی بریزه اما نمیگه چرا... و اون شخص بکهیونه... زندگی و سرنوشت دوباره مقابل هم قرارشون میده اما معلوم نیست قراره اخرش این رابطه عجیب به کجا برسه... 💢 ☠️فیکشن : استیگما #stigma ☠️کاپل ها: چانبک-ویکوک. هونهان ☠️ژانر: رمنس. جنایی . درام ☠️محدودیت سنی: 18+NC ☠️نویسنده : #SilverBunny 🐰🌿
••🌘Silver and Silk🌒••  by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 779,276
  • WpVote
    Votes 101,183
  • WpPart
    Parts 72
📋خلاصه داستان : بیون بکهیون یکی از افسرهای سازمان اطلاعاتی کره اس! کسی که به خاطر ظاهرش همیشه از عملیات ها کنار گذاشته میشه اما یه روز موفق میشه بلاخره یه ماموریت به عنوان مامور مخفی بگیره! بک به خاطر این ماموریت پا به سیلور تاون که یه باند قمار غیر قانونیه میذاره و با ادمای جدیدی اشنا میشه. یکی از این ادمها پارک چانیول رییس بانده که به خودش لقب سیلور داده. بک ناخواسته توجه سیلور رو جلب میکنه و تو موقعیتی گیر میافته که هیچوقت تصورش نمیکرد... همیشه عشق وقتی که کمتر از همیشه انتظارش رو داری سراغت میاد.❣️ دوستی های عمیق... شکستن قوانین... فداکاری... و پیدا کردن کسی که باعث بشه بخوای بخاطرش عوض بشی... 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 من به عشق اعتماد ندارم بک... هیچ وقت نداشتم... چه حسی داره وقتی یکی که حتی به عشق اعتقاد نداره حس میکنه عاشقته؟! 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 🌗کاپل ها: چانبک-کایسو. کریسهو 🌗ژانر: رمنس. جنایی . درام 🌗محدودیت سنی: 18+NC 🌗نویسنده : #SilverBunny 🐰🌿 Story started at :5/9/2016 Finished: 16/2/2017
𝐋𝐮𝐜𝐢𝐟𝐞𝐫 𝐏𝐂𝐘  by 0bluefiction0
0bluefiction0
  • WpView
    Reads 44,493
  • WpVote
    Votes 8,767
  • WpPart
    Parts 54
𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲 ➪ همینجور که اون کوچولو رو مالش میداد زبونش رو روی لباش کشید. با صدایی که به خاطر بزرگ شدن غول زیر شلوارش بم شده بود دم گوش پسر کوچیکتر زمزمه کرد.. _من مثل اون عاشق های رمانتیک توی فیلما بهت نمیگم " قول میدم آب تو دلت تکون نخوره! " من میخوام با من آب تو دلت تکون بخوره..! همینقدر جدید و هیجان انگیز.. انقدر که قفسه سینه سفید لعنتیت زیرم بالا پایین شه.. انقدر که وقتی اون کوچولو رو نوازش میکنم زیر دلت پیچ بخوره.. انقدر که بدون اینکه بهت دست بزنم ناله هات کل اتاق رو پر کنه.. انقدر که وقتی دارم داخلت میکوبم اون ورودی صورتی کوچولوت برام نبض بزنه.. من اینجوری عاشقتم! جوری که دقیقا آب تو دلت تکون بخوره..! _خوب نگاه کن.. خوب ببین لوسیفر چجوری کل رویاهات رو به باد میده! _داری قوانین مون رو زیر پا میزاری! +قانون! قانونی توی رابطه مون وجود نداره.. مگرنه همون قانون بهت اجازه نمیداد منو به زور اینجا نگه داری..! _اگه تو لوسیفری، پس من میخوام تو جهنم باهات بسوزم.. 𝐅𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 ➪ 𝖫𝗎𝖼𝗂𝖿𝖾𝗋 𝖯𝖢𝖸 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 ➪ 𝖢𝗁𝖺𝗇𝖻𝖺𝖾𝗄, 𝖧𝗎𝗇𝗁𝖺𝗇, 𝖪𝖺𝗂𝗌𝗈𝗈 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 ➪ 𝖬𝖺𝖿𝗂𝖺, 𝖠𝖼𝗍𝗂𝗈𝗇, 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖲𝗆𝗎𝗍, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐧𝐞𝐥 ➪ @BreathUnderTheSea 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 ➪ Nabii
Blackbirds (Completed) by I-am-your-joy
I-am-your-joy
  • WpView
    Reads 42,692
  • WpVote
    Votes 11,040
  • WpPart
    Parts 28
(کامل شده) ژانر: فانتزی، خوناشام، گرگینه، رمنس کاپل ها: سهبک، چانبک، کریسهو پرنده های سیاه فقط یه عده پرنده نیستن بلکه منظور کارها و اشتباهاتیه که شخصیت ها مخصوصا بکهیون توی گذشته انجام دادن و حالا اونا به دنبال کسانی که مرتکبشون شدن میان. همه چیز خیلی خوش و خرم شروع میشه اما آیا همینطور باقی میمونه؟ برای اینکه بهتر متوجه پرنده های سیاه بشین آهنگ blackbirds از linkin park رو گوش بدین. بخشی از کتاب: [سکوت بکهیون باقی مونده‌ی اعصابشم خورد کرد پس چونه‌ش رو محکم توی دستش گرفت و بلندتر داد زد: _چانیول کیه هان؟! کیه که میخوای ببوسیش بکهیون؟ دیوونه‌م نکن یه چیزی بگو!!] ************************************** #1 in خوناشام #1 in سهبک #1 in سوهو #1 in vampire #1 in sebaek #1 in lay #1 in sehun #1 in college #4 chanbaek
 🐺ᴘᴀᴄᴋ ᴏғ 𝗔𝗟𝗣𝗛𝗔𝗦🐺 by SILVANA00sage
SILVANA00sage
  • WpView
    Reads 137,379
  • WpVote
    Votes 27,587
  • WpPart
    Parts 39
سهون ساده لوحانه قبول میکنه امگای یه پک آلفای پنج نفره باشه... امگایی با پنج آلفا که در تلاشه آلفاهاش رو راضی نگه داره. 🅒ᴏᴜᴘʟᴇ 🐺ᴇxᴏK verse 🅖ᴇɴʀᴇ 🐺 ᴄᴏᴍᴇᴅʏ, ғʟᴜғғ, ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴍᴜᴛ, ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀsᴇ 🅐ᴜᴛʜᴏʀ 🐺2ᴘᴍ2ᴘᴍ2ᴘᴍ 🅣ʀᴀɴsʟᴀᴛᴏr ‌ 🐺 𝗦𝗶𝗹𝘃𝗮𝗻𝗮 𝗦𝗮𝗴𝗲 روزهای آپ:چهارشنبه ها
🩸red embrace🩸 by nehanexoll
nehanexoll
  • WpView
    Reads 222,556
  • WpVote
    Votes 54,152
  • WpPart
    Parts 89
آغوش سرخ_red embrace کاپل ها:چانبک_سهبک_ کريسهو _کایسو ژانر: مافیا_ رمنس_ اسمات_ انگست نویسنده:nehan وضعیت: تکمیل شده خلاصه: عشق حتی اگه زیر خاکستر نفرت باشه باز هم جوانه میزنه. بکهیون زیرمجموعه ی باند خطرناک اوه و جزو امواله شخصی سهون، رئیس خشن باند، حساب میشد اما خط قرمز های سهون رو زیرپا گذاشت و دلبسته ی اون مرد قد بلند مرموز شد. چی میشه اگه بکهیون بفهمه تمام این مدت رو بازیچه بوده؟ پارک چانیول پلیس نفوذی بود که کل زندگیش رو از بکهیون، نفرت داشت؟
Castaway|مطرود by HellborEl
HellborEl
  • WpView
    Reads 101,759
  • WpVote
    Votes 20,437
  • WpPart
    Parts 57
COMPLETED ✾ژانر: BDSM.Angst.Dram.Smut ✾کاپل: کایهون ✯ چانبک ✾خلاصه: سهونی که از روی تفریح کیف کیم جونگین معاون مدیر عامل رو می دزده حتی یک درصد هم احتمال نمیده که به اون مرد گره بخوره... بکهیون از جانب خانواده ش طرد میشه و به دشمن خانواده ش پناه میبره...چی میشه اگه زندگی ی داستان هیجان انگیزتر براشون در نظر بگیره؟ "این عشقیه که درد داره..." ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ "من هیچ وقت آدم خوبی نبودم...هیچ وقتم نمیخوام خوب باشم...چون خوب بودن باعث میشه آدم اون بخش تاریک وجودشو نادیده بگیره... در همه ی آدما از دو قسمت خوب و بد شخصیتشون ساخته شدن...ولی درمورد تو...اشتباهم این بود ک نیمه تاریک وجودتو ندیدم...در واقع نخواستم که ببینم...تو منو بالا بردی...و خودت از همون بالا منو پرت کردی پائین..." ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~