Bring me to life
completed _فقط یه ساعت صبر کن و بعدش بیرون شهر همو میبینیم _نه من نمیتونم یه ساعت صبر کنم.لطفا فقط گوشیو قطع نکن.فقط بذار صداتو بشنوم _زین اینجا پر از آدمه _و اینجا پیش من هیشکی نیس لیام... خب این یه زیام استوریه و من کیارام همین
completed _فقط یه ساعت صبر کن و بعدش بیرون شهر همو میبینیم _نه من نمیتونم یه ساعت صبر کنم.لطفا فقط گوشیو قطع نکن.فقط بذار صداتو بشنوم _زین اینجا پر از آدمه _و اینجا پیش من هیشکی نیس لیام... خب این یه زیام استوریه و من کیارام همین
- میخوام کاری کنی همه چی و فراموش کنه بشه یه صفحه خالی از اون مرد فقط من و ببینه + این کار ریسکه ممکنه بیدار نشه یکم فک کن مرد تو میتونی همین حالا هم مال خودت کنیش - نه نمیشه هر کاری می کنم ازم می ترسه از وقتی اون آشغال بردش همه چیزش شده اون حتی الان هم که نیست اون و به من ترجیح میده لیام با گفتن این حرف ناخودآگاه د...
"تو فرشته شکلاتی زندگی منی" "نیاز دارم بغل بشم، بغلم میکنی؟" • شکلات هایی که هنوز خورده نشده بودن •
||complete|| لیام یه پدره که عاشق دوتا بچه هاشه اما هری فکر میکنه اون باید بیشتر به خودش توجه کنه و همه وقتشو واسه بچه هاش نزاره اما لیام هفت ساله که با کسی قرار نذاشته"."
"هیچ شنیدی که میگن چشم ها نمیتونن دروغ بگن؟ حقیقت نداره! تنها قاعدهای که اینجا صدق میکنه اینه که هر چی چشم ها زیباتر باشن، دروغ های زیباتری هم میتونن بگن!"
I'm Devil And Evil Lust is In Your Veins Ziam Mayne ⌲ Fan-Fiction By: sören Update: Completed
"-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟ +وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ليام..." ليام پين سرگرد بيست و شش ساله اداره اگاهي و زين مالك يكى از بهترين معمارهاى لندن،سرنوشت اونها رو تا مرز جنون ميبره و در نهايت لذت براشون ابرهاي سياه و بوجود مياره اونا ميتونن ابرهارو ناپديد كنن و اسمون...
لیام _تحمل کن زین من...به خاطر من تحمل کن... زین _ تا همینجا هم فقط به خاطر تو تونستم پینو...
+چند وقته تو آموزشی ای؟؟ -سه ماه! یه پک به رول ویدش زد +از اینکه منتقل شدی ناراحتی؟ -نه ولی دوست دخترم میگه خیلی از ما دوری! +ما؟ -آره دیگه دوست دخترم حامله است!! #1 in fanfiction --------- Start : 28 jan 2018 Compelet: 19 july 2018
-کاش میشد ازت بگذرم! +نمیتونی...نمیتونم! -چرا؟ +چون ما نقطه ضعف همیم! . . . ....ولی تو نقطه قوت منم هستی! Ziam💛❤
(کامل شده) وقتی زین و لیام جاشون عوض میشه؛ شب میخوابن و صبح تو بدن هم بیدار میشن! Credit to scottmcniceass on AO3 Translated by : Jonesy & Noola
[Completed♡] نوت های لیام که از آتیش دلش منشإ میگیرن! Highest ranking recently: #1 short-story & #1 Onedirection -لطفا شماره پارت ها رو چک کنید! واتپد مشکل داره و بالا پایین میشن!- زندگی زین و لیام, علل خصوص لیام, مثل یه غنچه ای بود که هیچوقت باز نشد و در سرمای زمستان سوخت! چرا؟ چون دنیاشون از این رو به این رو شد، به...
چهار ساله همه ازش متنفرن... پدر... مادر... برادر... حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو به درد میارن... فقط و فقط به جرم بی گناهی... بی گناهی که تو دادگاه همه گناهکاره... تا اینکه بالاخره بعد از چهار سال غریبه ای رو میبینه که از هر آشنایی براش آشنا تره... یا شاید هم آشنایی که از هر غریبه ای براش غریبه تره...
سرنوشت یک دانشجوی دامپزشکی با دیدن عجیب ترین گربه ی زندگیش به طور کلی عوض شد هشدار: این یک کتاب تخیلی است، اگر با بیش از حد بامزه بودن بیش از حد تخیلی بودن مشکل دارید کتاب رو مطالعه نکنید- Mpreg
❌Completed❌ بی هویت راوی قتل هایی خاموش ×تو فکر میکنی چاقو دسته شو نمیبره، اما نمیفهمی که چاقو ماهیتش عوض نمیشه چاقو برنده س میتونه ریز ریزت کنه× اخطار⚠️: [این روایت دارای صحنه های قتل و شکنجه میباشد] #blood #hell #killer #free #action #ziam #murders
fakeliampayne : عکس لختی ؟ niazkilam : راستش برام فرقی نداره میدونید لیام بزرگترین فاک بوییـه که تا حالا دیدید. ©𝐅𝐚𝐤𝐞𝐳𝐚𝐢𝐧
من عاشق شغلمم. وقتی دور میله میچرخم، این تویی که سرگرمم میکنی لیام!
جلوی دوربینا همه چیز خوبه ! جذاب و دلفریب ... پشت دوربین چی؟ ۲تا پسر داغون ک هر لحظه نگران از دست دادن همدیگن
[completed] حادثه های کوچیک... اتفاقات بزرگ... تغییرسرنوشت... یه دیدار ساده... یه اتاق با نور و در و دیوار سفید.... یه پرونده ی قتل... یا یه عشق ابدی.... اینا همش داستان زندگی من و توئه.... نمیدونم پایانش طناب دار دور گردنمه یا دستای گرم تو... ولی امیدوارم بفهمیش چون اگه تا ابد هم برا من نشی قلب من به نام تو خواهد مو...
لیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!
سلام من زینم زین مالیک درست شنیدی. حالا لازم نیست اون دستگاهی که داری باهاش به این گوش میدی رو تنظیم کنی خودمم. نترس ایندفعه ازت درخواستی ندارم یه اسنک بیار. راحت باش. چون میخوام داستان زندگیمو برات تعریف کنم.
[ COMPLETED ] "بمون" زین ناامیدانه زمزمه کرد و لب هاشو به شقیقه ی لیام فشرد انگار میتونست دردی که داشت توی وجودش بیشتر و بیشتر میشد رو کم کنه. ولی اون نمیتونست و مهم نبود چقدر سخت تلاش میکرد، اون نمیتونست کاری کنه که لیام بمونه... • اخطار: این فنفیک ممکن است قلب زیام شیپر شما را به درد بیاورد :)) Original Larry fanfic...
Highest ranking : #2 in Fanfiction _تو متعلق به منی +اشتباه میکنی . من متعلق به تو نیستم . من متعلق به هیچکس نیستم !
♡•لیام جیمز پین ... پسری که به تازگی دبیرستان و تموم کرده و برای دانشکده پزشکی درخواست داده تصمیم میگیره تا تعطیلات تابستونیش و توی مزرعه پیش پدربزرگ و مادربزرگش بگذرونه ... و بدون اینکه خودش بخواد اونجا گرفتار عشق یه پسر شرقی با چشمای طلایی و تاج گل میشه~♡
^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam
لیامی که کل زندگیش تو یه خواننده ی معروف و دوست داشتنی به اسم زین مالیک خلاصه شده و حالا قراره یه سفر چند ماهه رو باهاش تجربه کنه... کاور:deborah_me@ [وضعیت:کامل شده!] 1 #ziam 1 #zaynmalik
• زین مالیک بیست و چهار ساله، برای دو سال در دبیرستان کالینز تدریس کرده و در طول این دوسال هیچ مشکل یا دردسری نداشته، هیچ رابطه ی عاشقانه ای با دانش آموزها، هیچ چیز. ولی همه این ها زمانی خیلی ناگهانی تغییر میکنه که یه دانش آموز به نام لیام پین وارد زندگی زین میشه و زین نمیتونه جلوی خودش و بگیره، ولی چشمای پاپی وارانه...
"اما اگه بیافتم، اونوقت میمیرم و دیگه نمیتونم کنارت باشم." _" اگه احساس کردی داری میافتی فقط دستاتو باز کن و چشماتو ببند. باور داشته باش که تو میتونی پرواز کنی."
COMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !