من مثل یه گیاه بودم که برای مدت طولانی از نور محروم بود.. و وقتی بهم تابیده شد..دیگه نمیدونستم باید چیکار کنم.. اون همون کسی بود که همیشه میخواستم.. همون چیزی بود که نیاز داشتم و من.. قبل از اینکه خودم بفهمم عاشقش شده بودم.. دست آخر، من همون چیزی شدم که ازم خواسته بود.. تبدیل به همونی شدم که نیاز داشت چون _شیطان مجبورم کرد انجامش بدم_

همه چی از یه کلبه شروع شد.. چقدر گذشته؟...یک ماه؟!...انگار سالهاست که باهمیم.. کی فکرشو میکرد از یه طوفان ساده به اینجا برسیم؟.. کی فکرشو میکرد یه زندگی کامل طول بکشه تا دوباره عاشقت بشم؟! ولی این بار...بهت قول میدم..مهم نیست چند بار..هر دفعه که متولد بشم پیدات میکنم و یه کاری میکنم بازم عاشقم بشی.. حتی اگه درگیر یه نفرین بشیم.. نفرین برف ها... ❄️

*تموم شده* داستان از اونجایی شروع میشه که کلاس A1 تموم میشه و یه اتفاق بد برای ایزوکو می‌افته و سال بعد برای گرفتن انتقام ... ژانر : درام ، عاشقانه ، خشن ، اسمات (به ژانر گفتن من اعتماد نداشته باشید بنظرم) باکوگوxمیدوریا از انیمه my hero academia

این داستان درمورد تویا و هاکسِ تویایی که الان به دابی تبدیل شده دابی ای که جزو لیگ تبهکارانه و هاکس هم قهرمان. این دوتا در زمان بچگی عاشق هم بودن و با یه اتفاق همه چی به هم ریخت حالا باید ببینیم که دست روزگار چه سرنوشتی را برای این دوتا انتخاب کرده...

Kaminari grew up in a not so happy home and can't talk about it or his parents will do unspeakable things to him and his siblings, he would say something if it was just him but he cares more about his little brothers. His classmates think he's just a stupid guy who doesn't care but he's really trying his best

Is kaminari the traitor? No, silly. He wanted to become a hero to protect his friends. But do they know that? (Slow build up)

An electrical boy, happiness and smiles given off to everyone. His so called best friend, Kirishima, left him for Bakugou Katsuki making the happy teen take a turn. His happiness faltered, but that wasn't the worst that happened, after that his Father seemingly left for 'business' leaving him alone. His mother then went missing, Denki believed Villians kidnapped her, but he isn't so sure. Since the dorms were introduced, he stayed there as much as he could without seeing daylight, but of course.. School was an issue, especially with Class B-1 Students.

What if the lovable person known as denki was putting on a mask for everyone? What if he was really struggling with many things? Read to find out. This story may/will include: - self-harm -suicide -alcohol/drug abuse -abuse - panic attacks and more sensitive topics. ( cover is not mine credit to the artist I found it on google )

میدوریا دانش اموزش 17 ساله ای که بخاطر جثه ریزش همیشه تو مدرسه مورد آزار و اذیت و قلدری باکوگو وهم کلاسی هاش قرار میگیره.چی میشه اگه یهو باکوگو حس کنه عاشق این پسره ؟؟ دوستان این داستان یه خورده کلیشه ای و کار اول من هست پس اگه دوست ندارید و ادم ایراد گیری هستید لطفا وقتتون رو تلف نکنید. ɢᴇɴʀᴇ:ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ,ᴅʀᴀᴍᴀ,ʜɪɢʜ ꜱᴄʜᴏᴏʟ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ:ʙᴀᴋᴜᴅᴇᴋᴜ

※𝘑𝘢𝘱𝘢𝘯𝘦𝘴𝘦: シリカ ※𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦𝘴: 𝘛𝘰𝘥𝘰𝘣𝘢𝘬𝘶, 𝘚𝘩𝘪𝘨𝘢𝘥𝘢𝘣𝘪, 𝘚𝘩𝘪𝘯𝘬𝘢𝘮𝘪, 𝘮𝘰𝘮𝘰𝘫𝘪𝘳𝘰𝘶 ※𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦𝘴: 𝘋𝘢𝘳𝘬, 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘔𝘺𝘴𝘵𝘦𝘳𝘺, 𝘠𝘢𝘰𝘪, 𝘚𝘮𝘶𝘵 ◐𝘚𝘵𝘢𝘵𝘶𝘴: 𝘖𝘯𝘨𝘰𝘪𝘯𝘨 ▶𝘞𝘳𝘪𝘵𝘵𝘦𝘯 𝘣𝘺: 𝔖𝒾𝓁_𝒸𝒽𝒶𝓃 سیلیکا، مجموعه ای از کارای اشتباه، حسرت، نفرت، کینه، تاوان پس گرفتن و پس دادن و در عین حال، عشق، محبت، دوستی و روابط مختلفیه که کارکترا رو با عقاید متفاوت خودشون به هم متصل کرده. تو این فیکشن شما شاهد زنجیره ای از اتفاقات خواهید بود که دست به دست هم میدن و کاراکترا رو بزرگ میکنن و در‌ ازاش، زخمی فراموش نشدنی روشون میذارن. زنجیره ای از اتفاقاتی که از گذشته همراه کاراکترا هستن و اگه از بین نرن، تا ابد این چرخه ادامه پیدا میکنه.