I'll read
74 stories
After Duality! ‌( Johnlock ‌) by David221B
David221B
  • WpView
    Reads 2,050
  • WpVote
    Votes 288
  • WpPart
    Parts 15
همه چیز پس از دو گانگی تمام نمی‌شود . مردِ چهار شانه‌ی داستان زندگی اش ، هرگز فریب نمیخورد . چون خودش را مانند عقابی می‌دید که می توانست فرصت را مانند جگر از پیکره ی بد شانسی بیرون بکشد . ولی چه می شود که در این میانه ، خشونت و لذت را در هم آغوشی با جاسوئیچیِ مو طلایی پیدا کند ؟
it supposed to be an outing!!! by 0Aurelianus0
0Aurelianus0
  • WpView
    Reads 11,195
  • WpVote
    Votes 1,655
  • WpPart
    Parts 12
شرلوک و جان، به پیشنهاد یا شایدم اجبار شرلوک، به یک سفر تفریحی روی دریا میرن. "که جان یکم استراحت و تفریح کنه..." مشکل اینجاست که شرلوک هیچوقت اهمیت نمیده. و مخصوصا هیچوقت خودشو گرفتار شرایط کسالت آوری مثل تفریح به سبک مردم عادی وسط دریا نمیکنه. اونم وسط دریا!! "یه جای کار میلنگه" جان با خودش فکر میکنه. یه فف جانلوک b: فقط برای سرگرمی نوشته بودم ولی دارم پابلیشش میکنم ://// پسسسس... اگ مسخره بود یا غلط املایی یا هر اشکالی داشت یا اگه برای جاییش ایده‌ی بهتری دارید یا حتی برای ادامه‌ش حتما بگید^-^ انشالله که لذت میبرید :') (اسمات نداره) (من تا حالا تو کروز نبودم و مطلب بدرد بخوری هم نتونستم درموردش پیدا کنم، اگه اشکالی پیدا کردید حتما بگید)
You Might Just as Well Be Blind [Johnlock] by sizartaDowneyJr
sizartaDowneyJr
  • WpView
    Reads 46,732
  • WpVote
    Votes 7,851
  • WpPart
    Parts 20
وقتی شرلوک و جان به قاتلی بر میخورن که کاپل ها رو شکار میکنه، مجبور میشن کاری رو انجام بدن که همیشه میدن: به هر نحوی دستگیرش کنن. اما این بار یه چیزی فرق داره! [وضعیت:کامل شده]
The Dreamsellers by the__her
the__her
  • WpView
    Reads 972
  • WpVote
    Votes 167
  • WpPart
    Parts 8
من خواب دیدم که بیدار بودم تا اینکه بیدار شدم و خودم را خفته پیدا کردم. -استن لورل [L.S]
the charleston(l.s) by SilentGhosttt
SilentGhosttt
  • WpView
    Reads 31,654
  • WpVote
    Votes 6,061
  • WpPart
    Parts 30
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_
Flightless Bird || l.s.  ✔︎ by AudreyHornesHeart
AudreyHornesHeart
  • WpView
    Reads 6,709,456
  • WpVote
    Votes 248,753
  • WpPart
    Parts 38
Louis is a principal dancer with The Royal Ballet. When his rival, moody dance prodigy, Harry, joins the company, old wounds are reopened and old passions reignited. During the company's production of Swan Lake the secret that doomed their love is finally revealed, but will it be too late? [COMPLETED]
HOAX by blousara
blousara
  • WpView
    Reads 884
  • WpVote
    Votes 190
  • WpPart
    Parts 10
من آتشی را خاموش کردم که به گمانم تنت را می‌سوزاند؛ اما گویی تو از دل شعله ها متولد می‌شدی! هیچ آتشی دیگر تورا شعله ور نمی‌کند... تو هستی! اینجایی... اما تبدیل به خاکستر شده ای که تا به دست من دراید، به باد سپرده می‌شود..!
Wolve [L.S] by gayswillwin
gayswillwin
  • WpView
    Reads 121,727
  • WpVote
    Votes 14,378
  • WpPart
    Parts 56
من آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن و اسیب زدن به اطرافیانم قسمتی از وجودم شده من انسانی ام از جنس تاریکی گرگها به کسي رحم نميکنن ميکنن؟ حتی وقتی مقابل چیزی قرار بگیرن ازش کم نمیارن اما چرا من تو اقیانوس چشماش سقوط کردم ؟ * این داستان توسط یاسی استایلینسون نوشته شده و امیدوارم لذت ببرید * *complete*
Wheat field [L.S] by mewrySH
mewrySH
  • WpView
    Reads 5,884
  • WpVote
    Votes 1,287
  • WpPart
    Parts 10
❌تمام شده، پایان غمگین❌ لویی عصبانی بود لویی خرابکار بود لویی سیگار میکشید لویی مسخره اش میکرد لویی تکالیفش رو میدزدید هری از لویی متنفر بود هری... باید یک هفته تمام رو با لویی میگذروند...؟! این نمیتونه چیزی بیشتر از یه فاجعه باشه!