Amperg
10 stories
Wings (l.s Mpreg) [persian translation] by ff_translation
ff_translation
  • WpView
    Reads 79,329
  • WpVote
    Votes 11,456
  • WpPart
    Parts 22
[Completed] هری روی پله های یه مدرسه ی شناخته شده در دنیا رها شده بود و توسط مدیرش بزرگ شد. اون همه چیز و همه کس رو تا وقتی که پدرش نباشه انکار میکنه؛ تا وقتی که لویی تاملینسون از راه میرسه و هری هیچ وقت همچین چیزی رو حس نکرده بود....
Baby Boy(Larry Stylinson) by nitara70
nitara70
  • WpView
    Reads 155,526
  • WpVote
    Votes 21,685
  • WpPart
    Parts 34
لویی به شماره ی اشتباهی پیام میده و زندگیش عوض میشه.
Force And Hate 2(L.S/BDSM) by nitara70
nitara70
  • WpView
    Reads 94,821
  • WpVote
    Votes 7,521
  • WpPart
    Parts 19
تو دلم به قیافه ی مظلوم لویی خندیدم.اون هنوز مردد بود.با این حال دهنش رو باز کرد و من یه قطره از محلول تو دهنش ریختم +دوربین گوشیت رو روی تخت تنظیم کن. دستور دادن به لویی یه چیز واقعا جدید و عجیبیه برام.اون از تو کمد پایه گوشیش رو برداشت و با فاصله تقریبا 2متر از تخت روی زمین تنظیمش کرد و گوشیش رو رو پایه گذاشت.
Angry(l.s) by gff1d_
gff1d_
  • WpView
    Reads 88,638
  • WpVote
    Votes 9,648
  • WpPart
    Parts 39
_می دونم اونجایی لو اون زمزمه کرد درحالی که به سمت پسر عصبانی میرفت. _من اینجا بهت نیاز دارم.منو بچه بهت نیاز داریم
Force And Hate(L.S/BDSM) by nitara70
nitara70
  • WpView
    Reads 682,845
  • WpVote
    Votes 53,344
  • WpPart
    Parts 87
هری لبای خشکش رو از هم باز کرد ولی صدایی ازشون خارج نشد.لویی گفت من یه قرارداد نوشتم تو اونو امضا میکنی و بعد منم اجازه میدم بهت غذا بدن و بعدشم میتونی بخوابی.نظرت چیه فرفری؟ هری دندوناش رو از خشم روی هم فشار داد.
fool for you(book2&3) (ziam) by setidarcy
setidarcy
  • WpView
    Reads 207,349
  • WpVote
    Votes 32,012
  • WpPart
    Parts 63
اونا تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردن اما به این آسونی هام نبود
Daddy cool [L.S] - Mpreg by k_sama
k_sama
  • WpView
    Reads 32,764
  • WpVote
    Votes 4,901
  • WpPart
    Parts 27
"گوش کن،" هری محکم گفت، نشست روی تخت. "وسط حرفم نپر... اصن حرف نزن. گوش کن. من بهترینارو برای دخترام میخوام، و بعضی وقتا فکر میکنم که تو بهترین نیستی. زمان ملاقات هات ثابت نیست و تو همیشه فقط به این اهمیت میدی که پدر باحاله مورد علاقه باشی بجای اینکه به امنیت دخترات اهمیت بدی. اگه میخوای یه بخشی از زندگیشون باشی، باید زود به زود بیای دیدنشون. کتی رو از مهد کودک برداری. سیگار رو ترک کنی.امیلی رو بزاری تو اتوبوس سرویسش که بره مدرسه. مثل یه پدر واقعی رفتار کنی.بعدش شاید من یکم جدی گرفتمت." مکث کرد. "فهمیدی؟" لویی یه دوست پسر بی نقص بود. اون شیرین بود، اهمیت میداد به مسائل و عاشق بود. تا وقتی که هری دختراشون رو به دنیا میاره. بعد از اون لویی سیگار میکشید، مشروب میخورد و حتی با چندتا دختر قرار گذاشت. حالا لویی داره سعی میکنه که یه پدر بهتر باشه. *ترجمه شده*
This House No Longer Feels Like Home (Persian Translation) by larents_iranff
larents_iranff
  • WpView
    Reads 163,115
  • WpVote
    Votes 16,400
  • WpPart
    Parts 18
هرى و لويى ٢٠ ساله كه باهمن، كه هرى خيانت ميكنه، و لويى ميشكنه، و هرى يك سال مهلت داره تا ازدواجشون رو درست كنه.
fools gold (Ziam)(mpreg)  by setidarcy
setidarcy
  • WpView
    Reads 283,947
  • WpVote
    Votes 37,756
  • WpPart
    Parts 50
تو میتونی بهم اخم کنی. بهم بی‌محلی کنی. بخاطر ضعیف بودنم مسخرم کنی. میتونی بهم گشنگی بدی. میتونی کاری کنی گریه کنم. کاری کنی که از درد زجه بزنم. تو میتونی خوردم کنی. زیر پات لهم کنی. تو میتونی منو به خاک سیاه بشونی لیام‌ اما با همه‌ی اینا من بازم عاشقتم :))))
My Son (LARRY & ZIAM) Complited by ParniyaDarabi9
ParniyaDarabi9
  • WpView
    Reads 61,502
  • WpVote
    Votes 10,370
  • WpPart
    Parts 52
به پسر کوچولوش که سرش رو پایین انداخته و چشمای آبیش رو نمی‌تونست ببینه،سرش رو بالا آورد و بوسه‌ای روی پیشونیش گذاشت هری:باید پسرم بمونه اینجا لویی با اخم به سمت اونا میره و بعد از اینکه هری رو هول میده اخمی میکنه لویی:بعد از ۲۰ سال برگشتی با پسر احمقت که مثل عقب‌مونده‌ها می‌مونه و حتی نمی‌تونه حرف بزنه و می‌خوای بندازیش گردن من..