helmfae
- Reads 12,307
- Votes 1,834
- Parts 28
_لطفا تهیونگ ، من نمیتونم بدون تو زندگی کنم میفهمی؟
اشکای کوک کل صورتش رو پوشونده بود .
_بگو اگه خورشیدی نباشه ماه نورشو از کجا بیاره؟ تهیونگ من بدون تو دیگه نور و نفسی برای زندگی ندارم .
تهیونگ هنوز هم ساکت بود، هنوز هم چشماش بسته بود و هنوز هم نمیخواست عکس العملی نشون بده .
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._
Camplet
⩥↬𝐍𝐚𝐦𝐞: Mirror
⩥↬𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: smut and fantesy
⩥↬𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: kookv, yonmin