The best
5 stories
The Golden Cage( Stony/استونی/ Natucky/ ناتاکی  ) Completed by fictions__kingdom
fictions__kingdom
  • WpView
    Reads 15,341
  • WpVote
    Votes 1,640
  • WpPart
    Parts 19
_________________________________ For you I would fall from Grace Just to touch your face If you walk away... I'd beg you on my knees to stay🖤 __________________________________ نام فن فیکشن: the Golden Cage شیپ : Stony / Natucky تم: سلطنتی_تاریخی_درام⚔️🖤👑 نوشته ی: vida🖤 خلاصه: دو سرزمین روسیه و انگلستان سال ها به دشمنی ‌و جنگ پرداخته اند و حالا زمان صلح فرا رسیده. تزار روس و پادشاه انگلستان قصد دارند این پیوند را با یک ازدواج بین فرزندانشان محکم کنند... . هشدار: این فنفیکشن دارای محتوای بزرگسالان می باشد🔞🚫 . _________________________________
 This Man Is Dead(L.S) by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 90,214
  • WpVote
    Votes 11,982
  • WpPart
    Parts 17
" این مرد، مرده " ... هری لطفا اینو بدون، تمام چیزی که تا ابد میخوام تویی. تو و چشمات که بدون تکون دادن زبونت با من حرف میزدین، تو و حرفات که وقتای ناامیدیم همیشه کنارم بودین، تو و صدات که توی شب بیداریام لالاییم میشدین، تو و دستات - که بی شک شاهکار خلقتن - که مرحمی میشدین برای خستگیای جسم و روحم، من تو رو میخوام هری اما؛ تو خودت خوب می‌دونی که من همیشه یه ترسو بودم. من رو ببخش. دوستدار تو، لویی ویلیام تاملینسون [ A Larry Stylinson Persian Fanfiction ] [ Written By : @IWontBeTheOne ] Copy right © 2017 IWontBeTheOne - larry_diary
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,306,977
  • WpVote
    Votes 303,298
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
A Turn Of The Earth  by IntoTheDrowningDeep
IntoTheDrowningDeep
  • WpView
    Reads 17,309
  • WpVote
    Votes 2,210
  • WpPart
    Parts 18
Story by mishcollin available on ao3 Art by jackiedeeart on Instagram دین همون هیولاکُش 22 ساله ی همیشگی ایه که مادرشو از دست داده تا زمانی که توی یکی از شب های سپتامبر یه بارونی پوش غریبه به شیشه ی ماشینش می خوره و ادعا میکنه که یه فرشته است که اونو از آینده می شناسه و الان در حال فراره. یا... این داستان درباره ی کستیله که توی تایم لاین دین گیر کرده و دین از این موضوع متنفره تا زمانیکه به خودش میاد و میبینه دیگه متنفر نیست :))))
End Game (L.S) by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 631,907
  • WpVote
    Votes 88,758
  • WpPart
    Parts 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....