Z.M
22 story
Car Lover [Z.M]~[completed] بقلم ngra20
ngra20
  • WpView
    مقروء 341,584
  • WpVote
    صوت 42,397
  • WpPart
    أجزاء 56
معشوقه های اون پسر ماشین ها بودن اما از کجا میدونست میل به دست آوردن اون ال وی ان تک ساخت قراره به کجاها بکشونش؟ #1 - fanfiction #1 - ziammayne
+11 أكثر
POETLESS CITY | شهـرِ بـی‌شاعـر بقلم BlueGreenChild
BlueGreenChild
  • WpView
    مقروء 90,422
  • WpVote
    صوت 24,053
  • WpPart
    أجزاء 47
[کامل شده] [زیام] به اندازه‌ی شعرهایی که برای تو نگفته‌ام و بلد نبوده‌ام که بگویم و به اندازه‌ی شعرهایی که شاعرانِ دیگرت برای تو سروده‌اند، هنوز هم برای ستایشَت حرف‌های نگفته دارم.
Travel To Love (Ziam) بقلم Setareeh181
Setareeh181
  • WpView
    مقروء 108,261
  • WpVote
    صوت 13,931
  • WpPart
    أجزاء 82
چهار ساله همه ازش متنفرن... پدر... مادر... برادر... حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو به درد میارن... فقط و فقط به جرم بی گناهی... بی گناهی که تو دادگاه همه گناهکاره... تا اینکه بالاخره بعد از چهار سال غریبه ای رو میبینه که از هر آشنایی براش آشنا تره... یا شاید هم آشنایی که از هر غریبه ای براش غریبه تره... خودش هم نمیدونه... ولی این میشه نقطه ی آغاز دوباره ای برای داستان زندگی اون...
Metanoia [Z.M/L.S] بقلم maddieistrying
maddieistrying
  • WpView
    مقروء 245
  • WpVote
    صوت 67
  • WpPart
    أجزاء 4
[Z.M] [L.S] در حال آپ* واژه metanoia مِتانویا؛ ریشه: یونانی معنی: تغییر ذهن، قلب و یا نوع زندگی. تحول بزرگی که در وجودت و زندگیت ایجاد می شود و راهت را از مسیر قبلی جدا می کند.
Diplomat ~ by : Atusa20 بقلم atusa20
atusa20
  • WpView
    مقروء 198,063
  • WpVote
    صوت 33,531
  • WpPart
    أجزاء 63
-من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎
-Wandering [z.m] بقلم itslindo_
itslindo_
  • WpView
    مقروء 44,606
  • WpVote
    صوت 8,777
  • WpPart
    أجزاء 56
- "اجبار" فقط وقتی خوبه که باعث شه عاشقت بشم..! [completed]
Phantom|Ziam|..COMPLETED.. بقلم PurPlescorPioo
PurPlescorPioo
  • WpView
    مقروء 58,209
  • WpVote
    صوت 12,806
  • WpPart
    أجزاء 44
°•°یه جایی دور از این خونه،این شهر،این آدم ها،دنیای دیگه‌ای وجود داره.دنیایی که شب،روز رو ملاقات میکنه و خورشید،دلباخته‌ی ماه میشه°•° Cover by: @deborah_me
Themesses بقلم Artazaj2005
Artazaj2005
  • WpView
    مقروء 1,778
  • WpVote
    صوت 464
  • WpPart
    أجزاء 11
زین انقدر برات از خونه مینویسم تا برگردی.
+8 أكثر
NOBODY [Z.M] [L.S] [Completed] بقلم anaw_73788
anaw_73788
  • WpView
    مقروء 214,103
  • WpVote
    صوت 32,175
  • WpPart
    أجزاء 64
به کثیف ترین مقدس،یعنی عشق...قسم میخورم که دوستش دارم. اندازه ی تمام قطرات اشکی که مسبب رها شدنش بود،دوستش دارم. اندازه ی تمام ترک های روی قلبم دوستش دارم. اندازه ی تمام التماس هایی که برای دوست داشته شدن به خرج دادم؛ دوستش دارم. نه مرد...منو سرزنش نکن،این دست من نیست. تا به خودم اومدم دیدم که تنها کسی که دوستم داره هیچکسه... پس منم عاشق هیچکسم شدم.
Blue Dreams Store بقلم _selenilium
_selenilium
  • WpView
    مقروء 7,384
  • WpVote
    صوت 1,980
  • WpPart
    أجزاء 13
هرکسی دنیا رو جوری میبینه که خودش دلش میخواد؛ دنیای ینفر سیاه، دنیای یکی بنفش و هر آدمی، زندگی رو یچیز میبینه؛ اما اون پسر زندگی رو توی کوچکترین چیزها پیدا می‌کرد. چیزهای کوچیکی مثله سطل رنگ ابیش و بوسه های اون مرد Ziam short story