Unread
14 stories
Katakiuchi | SKZ by kaeyano
kaeyano
  • WpView
    Reads 3,739
  • WpVote
    Votes 439
  • WpPart
    Parts 25
فکر می‌کرد گم شدن مینهو وحشتناک‌ترین فاجعه‌ای باشه که تو زندگیش رخ داده. قسم خورد حتی اگه یک روز هم از زندگیش باقی مونده باشه، اون رو صرف پیدا کردن معشوقه گمشده‌اش کنه و حالا جایی دورتر از وطنش و توی کشوری غریب دل به امیدی واهی بسته؛ مینهوش پیدا شده، قراره دیدار تازه کنن و به خونه دنجشون برگردن، اما مسیری که چان داخلش قدم گذاشته تاریک‌تر از این حرف‌هاست و لبخند دوست‌داشتنی معشوقش حالا آغشته به خونه. توکیو، مینهویی که حالا باهاش غریبه‌ست و در نهایت، مرد پرماجرای چشم اقیانوسی‌ای که پاش رو به زندگیش باز کرده و به نظر قصد نابودی ذره‌ ذره‌اش رو داره، همه و همه قراره چان رو به چه مقصدی برسونن؟ انتهای این جاده به کجا ختم می‌شه؟ › COUPLE : ChanHo, ChanJin, MinLix, ChanLix › GENRE : Crime, Mystery, Smut, Dark Romance, Harsh, Action, Angst › Author : Kaeya ⚠️هشدار: این فیکشن شامل بخش‌هاییست که ممکن است برای همه افراد مناسب نباشد. اگر از روحیه حساسی برخوردارید، از خواندن آن صرف نظر کنید.
  🐶【 𝐏𝐮𝐩𝐩𝐲 𝐡𝐨𝐧𝐞𝐲 】🍯  by cloT_LisLOve
cloT_LisLOve
  • WpView
    Reads 202
  • WpVote
    Votes 31
  • WpPart
    Parts 2
از روزهای تکراری و کسل کننده اش خسته بود... تا اینکه یروز یهو یه موجود نرم و پشمکی سر راهش قرار گرفت و زندگی هیونجین رو از این رو به اون رو کرد
Messiah River by REDneonlight
REDneonlight
  • WpView
    Reads 60,677
  • WpVote
    Votes 15,107
  • WpPart
    Parts 51
"هرگاه دو انسان به همجنسگرایی روی بیاورند، هر دوی آن‌ها باید به کام مرگ کشیده‌شوند، برای گناه بزرگی که انجام داده‌اند!" [کتاب مقدس - لاویان - ۲۰:۱۳] شهرک متوسط‌نشین و گمنامی در گانگ‌وون، یک شب عادی از تعطیلات زمستانه با پیدا شدن جسدهایی توی رودخانه‌ی حاشیه‌ی جاده از آرامش همیشگی‌اش خارج شد. اجساد کودکان ناشناسِ شش تا ده ساله، آرام و بدون درد؛ که با نظم و به‌ترتیب در نقاط مختلف رودخانه فرستاده شده‌اند. [CHANBAEK × KAIHUN] [Crime × Angst]
𝐊𝐚𝐥𝐨𝐩𝐬𝐢𝐚 by Radiatafiction
Radiatafiction
  • WpView
    Reads 20,571
  • WpVote
    Votes 3,737
  • WpPart
    Parts 57
کلُپسا به معنی توهمیه که هرکس، می‌پنداره هرچیزی از حد واقعیش، زیباتره. انقدر این توهم زیاد و زیادتر میشه تا جایی که شما دیگه واقعیت اون شخص رو نمی‌بینید بلکه توهمِ زیباییش رو می‌بینید. اما باطن آدم‌ها هیچ وقت به زیبایی ظاهرشون نمی‌رسه. مثل فلیکسی که شغلش رو مخفی کرد. چانی که همه چیز رو به هم ریخت‌. مینهویی که معشوقش رو شکست. جیسونگی که دست‌هاش به خون آلوده شد. هیونجینی که دل به آدم اشتباهی داد‌. چانگبینی که دروغ‌های زیادی گفت. جونگینی که پا توی مسیر اشتباهی گذاشت و سونگمینی که به دنبال مسیر اشتباه رفت. چون همه‌شون فکر می‌کردن توهمشون زیباست. اما نبود. 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐌𝐢𝐧𝐒𝐮𝐧𝐠, 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐋𝐢𝐱, 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐠,𝐉𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚, 𝐝𝐚𝐫𝐤, 𝐬𝐦𝐮𝐭, 𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭 𝐔𝐩 𝐝𝐚𝐲𝐬: 𝐅𝐫𝐢𝐝𝐚𝐲𝐬
DewDrop by Castle_Demon
Castle_Demon
  • WpView
    Reads 10,752
  • WpVote
    Votes 1,017
  • WpPart
    Parts 11
🪽 بنگ هیونجینِ ۲۰ ساله‌‌، دانشجوی زبان؛ پسری که به دوستِ پدرش علاقه‌مند شده و سعی می‌کنه تا زندگیش رو به حالت نرمال نگه داره. اون خوش گذرونه و دوستای زیادی داره که باهاشون وقت بگذرونه؛ زندگیش از نظر خودش عجیب اما دوست داشتنیه. اما واقعا می‌تونه مقابل دوست پدرش، سو چانگبین، مقاومت کنه؟ • DewDrop • Couple(s): ChangJin (Main) • ChanLix • Romance Drama Smut
Same Face, Same Name🥀 [Chanlix] by Kintsugiq
Kintsugiq
  • WpView
    Reads 1,855
  • WpVote
    Votes 300
  • WpPart
    Parts 8
ʚ Mini Fic Ongoing ɞ ꒰ Couple: Chanlix, Changjin ꒱ ꒰ Genre: Romance, Crime, Action, Mystery, Phycology, Smut🔞 ꒱ "بنگ کریستوفر، یکی از بهترین پلیس‌های سئول توی اواسط دههٔ سی سالگیش، معشوقه‌اش لی یونگبوک رو از دست میده، و برای فرار از عذاداری، تصمیم می‌گیره خودش رو بیش‌تر و بیش‌تر غرق کارش کنه؛ و همزمان که توی دانشکده پلیس درس میده، همراه بهترین دوستش لی مینهو، پرونده‌های قتل رو حل کنه. اما دنیا انگار تصمیم می‌گیره که مهره‌ها رو براش جور دیگه‌ای بچینه. و کریستوفر نمی‌دونه سبز شدن اون پسر _با اون همه شباهت به معشوقهٔ سابقش_ سر راهش، یه فرصت برای داشتن و تجربه کردن عشق واقعیه یا یه دروغ شیرین که به زودی ممکنه زندگیش رو بهم بریزه؟" ˗ˏˋ Writer: Ana ˎˊ˗
Haumea by Castle_Demon
Castle_Demon
  • WpView
    Reads 254,763
  • WpVote
    Votes 49,428
  • WpPart
    Parts 61
🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کردیم! - من و تو راهمون جدا شد و دیگه هیچی نمیتونه ما رو سمت هم برگردونه! عین دوتا خط موازی که هیچوقت بهم نمیرسن! - بیا بذاریم این خط موازی ادامه پیدا کنه و دیگه نزدیک هم نشیم ؛ چون من واقعا حالم بهم میخوره از اینکه بخوام دوباره سمتت بیام! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - چون اون بچه ی منه و تویی که اونو توی وجودت داری امگای منی! معلومه که برام مهمید! مهمید که حواسم بهتون باشه ؛ اگرم جوری هستم و رفتار میکنم که انگار صدبار این اتفاق برام افتاده فقط برای اینه که خودمو کنترل میکنم تا بتونم اوضاع رو کنترل کنم ؛ اگر الان دعوا کنم و داد بیداد راه بندازم , خودمو مخفی کنم چیزی عوض میشه؟ نه! من و اول اخر پدر اون بچه م ! هرکاری کنیم اون بچه ی من و توئه! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - نمیدونم چرا اینجام فقط میدونم نمیتونم دیگه تحمل کنم ، نمیتونم هر لحظه حس کنم تو سینه م قلب ندارم چون تو نیستی پیشم! خسته شدم از این همه دوری و اتفاقای مسخره ای که مقصرشیم! من ... من فقط میخوام پیشت باشم ، میخوام داشته باشمت و بدونم توام همینُ میخوای! - فقط بی
𝗧𝗢𝗥𝗣𝗘 by wisteriaseo
wisteriaseo
  • WpView
    Reads 6,198
  • WpVote
    Votes 1,021
  • WpPart
    Parts 20
☘️💙کامل شده| completed💙☘️ •─ ─────── ─• عاشقی که دوازده سال تموم، هر لحظه باور داشت که معشوقه‌اش روزی برمیگرده... دوازده سال پیش، معشوقه کریستوفر به طرز مرموزی ناپدید شد و از اون روز به بعد، زندگیش به یه سفر بی‌ پایان در جستجوی اون تبدیل شد؛ اما حالا بعد از سالها کسی رو پیدا کرده که دقیقا شبیه دوست پسر از دست رفته‌اشه و فکر میکنه اون همون پسریه که عاشقش بوده.. قراره چه بلایی سر اون پسر بیاد؟! •─ ─────── ─• 𝒔𝒐𝒎𝒆𝒐𝒏𝒆 𝒍𝒊𝒌𝒆 𝒚𝒐𝒖,ₜₒᵣₚₑ ⋆ برای دیدن ادیت های این فیکشن میتونید به دیلی تلگرام سر بزنید wisteriasugu@ ⋆ - Genre: Crime, Angst, Romance, Smut - Couples: MinSung. ChangJin. ChanHo. Chansung.
Baby Deal by marionteasl
marionteasl
  • WpView
    Reads 92,774
  • WpVote
    Votes 15,962
  • WpPart
    Parts 42
Hight Heels by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 11,440
  • WpVote
    Votes 1,958
  • WpPart
    Parts 6
ادم ها شبیه چیزهایی میشن که دوستشون دارن. و یول گاهی بوی شیرینی های مامان رو میداد. بوی سیگار بابا. روی لباسش چند تار سفید از موش خونگیش دیده میشد و رد ماتیک بکهیون، که بعضی وقت ها یادش میرفت از روی پوستش پاک کنه. کامل شده چانبک فلاف، رمنس، فول اسمات