KuiYangFiction's Reading List
17 stories
🔺️برمودا by baharan_kim
baharan_kim
  • WpView
    Reads 47,707
  • WpVote
    Votes 9,329
  • WpPart
    Parts 51
ورس تفاوت سنی ۸ سال الان چهار سال از بهم خوردن نامزدی دو پسر خاله می گذره ...یکیشون که جان باشه زندگی عاشقانه ایی رو از سر گرفته و اون یکی که ییبو باشه به اتهام خیانت روز و شب به فکر خلاص شدن از زندگیه
رها شده by baharan_kim
baharan_kim
  • WpView
    Reads 20,279
  • WpVote
    Votes 4,166
  • WpPart
    Parts 51
تایپ: جان تاپ ژانر: شیزون شاگردی ، انگست، اسمات تفاوت سنی : ۱۲ سال خلاصه : ییبو پسر یکی از افراد نسبتا پولداره که با پارتی و بدون داشتن هیچ سطح علمی وارد دانشگاه پزشکی میشه...جان اما استاد همون دانشگاه س ولی با سطح اقتصادی متوسط و حتی رو به پايين و متنفر از مرفه های بی درد
𝚙𝚊𝚒𝚗 𝚘𝚏 𝚕𝚘𝚟𝚎  by Hanawang9197
Hanawang9197
  • WpView
    Reads 2,896
  • WpVote
    Votes 600
  • WpPart
    Parts 44
♡couple: jixuan ♡genre:Romance__smut_angst ♡completed 《دقیقا وقتی که فکرش رو نمی کنی... یکی وارد زندگیت می شه که باعث حال خوبت میشه... آرزو می کنی هیچ وقت از دستش‌ ندی... ولی سرنوشت با خواسته ی دلت همکاری می کنه؟》 *این داستان اولاش فضای دارکی داره اما کم کم عاشقانه و آروم میشه.
call me master  by raha_panah
raha_panah
  • WpView
    Reads 7,999
  • WpVote
    Votes 877
  • WpPart
    Parts 58
genre: mafia, bdsm, romance, smut, action type: zsww writer: raha گاهی فقط یک امضای کوچیک باعث دردسره. اما این‌بار دردسری خو خواسته. ییبو برای نجات پدرش از یک ورشکستگی بزرگ تن به یک قرارداد میده... قراردادی که به بزرگترین دردسر زندگیش تبدیل میشه و... شیائوجان رئیس یک باند مافیایی تو قلب پکنه مردی که قلبش سیاه و ذاتش با خون و جنایت عجین شده با گذشته‌ای عجیب حالا یک برده جدید داره که اون رو به گذشته‌ش میبره بخشی از فیک: دست‌اش را روی زخم‌اش گذاشت و وارد یک کوچه‌ی تاریک شد. صدای آژیر پلیس از هرطرف شنیده میشد و زخمش وخیم‌تر از ان بود که بتواند حتی یک قدم دیگر بردارد. دست‌اش را به دیوار گرفت و به سختی خودش را به اولین پله‌ای که دید رساند و به سختی نشست. امیدوار بود خواهرش بتواند به موقع خودش را برساند وگرنه نمیدانست میتواند زنده بماند یا نه. در حال خودش بود که در باز شد و قامت کسی نمایان شد. -پس اونا دنبال تو میگردن. احتمالا اکنون عکس‌اش همه‌جا پخش شده بود. به سختی آب دهانش را قورت داد به پسر خیره شد تاریکی اجازه نمیداد جایی را ببیند، با صدای دو رگه شده‌ای گفت-کمکم کن. پسر قدمی عقب رفت و گفت- من نمیتونم... اخمی کرد به هرحال او از یک بچه انتظار بیشتری نداشت.
‌𝆺𝅥𝇁𝇃𝇂 𝐇𝐨𝐦𝐞𝐥𝐚𝐧𝐝 𝇁𝇃𝇂‌𝆺𝅥 by Phantommoh
Phantommoh
  • WpView
    Reads 12,443
  • WpVote
    Votes 1,942
  • WpPart
    Parts 30
شیائوجان و وانگ ییبو نیمه شب توی خیابونی خلوت باهم رو به رو میشن. شیائوجان انیگمایی هستش که زندگیش بخاطر اتفاقات ناگواری دچار تغییر شده و دوران سختی رو پشت سر میذاره و سعی میکنه گذشته‌اش رو فراموش کنه. و وانگ ییبو آلفایی‌ هستش که وارث خاندان بزرگ وانگه. پسری که برای پدرش اهمیت زیادی داره. رابطه‌ی شیائوجان و وانگ ییبو شروع میشه ولی با شروع مشکلات زندگی کم کم همه چیز تغییر میکنه و روزی بدترین اتفاق برای آن دو پدر میفته که همه چیزو تغییر میده... ૢ𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: Phantom ૢ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Omegaverse, Mpreg, Angst, Smut, Romance, Drama ૢ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: Yizhan (zsww) ૢ𝐢𝐝.𝐓𝐞𝐥𝐞𝐠𝐫𝐚𝐦: @PhantomIuna
Blue | Yizhan by WangYaoyen
WangYaoyen
  • WpView
    Reads 8,953
  • WpVote
    Votes 1,460
  • WpPart
    Parts 10
-تظاهر میکنم اتفاق نیفتاده و تو هم تکرارش نکن. +فقط چون چند سال ازت کوچیکترم؟ -چند سال؟ ییبو تو دوست بچه‌ی منی! ---------🐋--------- ᝰ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: LSFY (yizhan verse), HaiJin ᝰ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Angst, Romance, Slice of Life
Tunnel(کامل‌شده) by Mahshid_61
Mahshid_61
  • WpView
    Reads 3,263
  • WpVote
    Votes 706
  • WpPart
    Parts 11
تونل شون تسه سقوط کرد این چیزی بود که درست جلوی چشمهای ییبو رخ داد، اونم وقتی داشت تمام تلاششو می‌کرد که ماشین جان وارد اون تونل نشه... اما شد و ییبو دید که سقف تونل چطور پشت سر اون ماشین فرو ریخت حالا تیم امداد برای بیرون کشیدن جان از زیر آوار تونل داره اقدام می‌کنه و ییبو پشت دیوار تونل با جان حرف می‌زنه تا اونو برای لحظه نجات سرپا نگه داره بخشی از مکالمات: - ییبو! یه چیزی می‌گم نترس - این یعنی قراره تا سرحد مرگ بترسم - نه حالا تا اون حد، اینکه خاک زیر پام داره منو به داخل می‌کشه اونقدر هم ترسناک نیست 👈 هپی اند 👈 پایان یافته
My Sister's Husband  by KuiYangFiction
KuiYangFiction
  • WpView
    Reads 14,658
  • WpVote
    Votes 1,884
  • WpPart
    Parts 50
ژان و برایت با هم رابطه دارن. و خواهر ژان زن ییبوئه. ولی موقع بدنیا اوردن بچه دومش میمیره وبعد ژان باید طبق سنت و رسم خونوادشون و برخلاف میلش با ییبو ازدواج کنه! ꩜Writer: pricelessjew22 ꩜𝗧𝗿𝗮𝗻𝘀𝗹𝗮𝘁𝗼𝗿 : Mornick,Narges ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 :Romance,Angst,smut,Mperg ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : BJYX
⌈𝗟𝗼𝗰𝗸 𝗠𝗲 𝗜𝗻 𝗬𝗼𝘂𝗿 𝗛𝗲𝗮𝗿𝘁 ⌋  by KuiYangFiction
KuiYangFiction
  • WpView
    Reads 10,762
  • WpVote
    Votes 2,362
  • WpPart
    Parts 64
꩜𝗧𝗿𝗮𝗻𝘀𝗹𝗮𝘁𝗼𝗿 :Mornick,Paris ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Fluff Drama, Low Angst ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : ZSWW ژان یه مرد سوپر ثروتمند ۲۶ ساله س که مالک شرکت سهامی شیائوعه. و یه خواهرم داره که مرده و بچش رو ژان داره بزرگ میکنه. و الان دارن تو یه عمارت یا بهتره بگم یه قلعه زندگی میکنن:| بالای یه تپه سرسبز خارج از شهر. وانگ ییبوام یه پسر ۱۸ ساله س که تو فقر و فلاکت با بابای الکلیش داره زندگی میکنه. یه داداش داره که ده سال ازخودش بزرگتره. باباش بعد مرگ مادرش الکلی و قمارباز شد. و درنتیجه ییبو از سن ۱۳ سالگی یعنی مرگ مادرش داره درس میخونه و کار میکنه همزمان، که خرج باباشو دراره. طی اتفاقاتی ییبو به دایه ژان فروخته میشه ومیره خونه ژان و داستان ما از اینجا شروع میشه. ***
Patient Of the Bed Number 85 by KuiYangFiction
KuiYangFiction
  • WpView
    Reads 5,048
  • WpVote
    Votes 1,149
  • WpPart
    Parts 31
ییبو یه نقاش و بچه ی شاد و شوخی که طی یه ماجرایی زندگی گذشته اشو به یاد میاره و همه فکر میکنن دیوونه شده و میفرستنش تیمارستانی که جان دکترشه... حالا جان بعد دیدن ییبو دقیقا مثل ییبو داره گذشته اشو به یاد میاره... این داستان در دو بازه زمانی روایت میشه حال و آینده و این دو نفر تو آینده به طرز دردناکی از هم جدا شدن:) ꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Hana ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : : Angst, Romance ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : LSFY