من تا بیکران ویرانه بودم..
دیوانه بودم و او..
پریزاد آبیِ دنیایم بود..
شرور ها چطور ساخته میشن؟ این سوالی بود که هوسوک، قبل از اینکه آدم ها رو برای سلامتی معشوقش روبه روی کلیسا قربانی کنه میپرسید..
.
کاپل:هوپگی
ژانر:دارک،انگست،رمنس
تو دنیایی که پر از سیاهی بود و ازش فراری بودم ، درست وقتی که نیاز به رنگ سفیدی داشتم ، تو اومدی و چشمام شدی، دنیامو رنگ زدی و سفیدش کردی، واسه همینه اینقدر عاشق سفید و سیاهم نه ؟...
یه وانشات امگاورس از سپ با کاپل فرعی مینوی که داستان دشمنی دوتا برادره که در ظاهر باهم خوبن و اتفاقات جذابی بینشون میفته که هوسوک رو حسابی به دردسر میندازه
ین هوای گرگ و میش اسمان توی قایقش نشسته بود و ناامید از گرفتن ماهی به تلاطم اموا ج دریاچه ماه نگاه میکرد تا اینکه متوجه
پیکری با موهای سفید استخوانی شد ، امکان نداره... ینی درست میدید؟ ...