moonlightshadowever's Reading List
3 stories
(Marriage of Convenience) by miley54312
miley54312
  • WpView
    Reads 7,280
  • WpVote
    Votes 962
  • WpPart
    Parts 8
ته یونگ کیم بلانکا، امگای جانگ کوک جئون آرنو، بعد از مرگ شوهرش بخاطر راحت طلبی، بی فکری و رفتار بدش از خانواده آرنو بیرون انداخته شد. اون هیچ جایی برای رفتن نداشت و کم و بیش به یه صومعه توی مرز فرستاده شد. امگایی که در نهایت روی یه زمین سنگی سرد با مرگش رو به رو شد. شروری بدون هیچ افتخاری اون زندگی تهیونگ قبل از این بود که توی زمان به عقب برگرده. <این واقعیته؟ من واقعا به گذشته سفر کردم؟> اون نه یه رویا بود نه یه توهم. اگه اون واقعا واقعیت بود.... اگه الهه ماه واقعا یه شانس باارزش دیگه بهش داده بود....! اون باید بچه شوهرشو بدنیا بیاره، بچه جانگ کوک رو... ژانر..امگاورس_تاریخی_ عاشقانه _اسمات_ تا حدی کمدی_ دارک_
7 RING - 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 by Alaric_Fiction
Alaric_Fiction
  • WpView
    Reads 562,254
  • WpVote
    Votes 59,429
  • WpPart
    Parts 33
🌿پایان یافته🌿 تهیونگ امگای یتیمی که بعد از رهاشدن توسط خانواده عموش، وقتی تنها و نیمه هوشیار از ترس راهزنا پنهان شده بود با جونگکوک،فرمانده و شاهزاده کشورش آشنا میشه... _ظاهرأ اینجا یه الماس سفید داریم •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• قسمتی از فیک : _باید خودتو ببینی تهیونگ...خیلی خوشگلی...خیلی زیاد... کاش میتونستم چشمامو بهت قرض بدم تا ببینی چقدر قشنگی... زیر گوشش با صدای بمش زمزمه میکرد و تهیونگ سرخ تر و بی حال تو بغلش جمع میشد تا حالا کسی اینطوری ازش تعریف نکرده بود... •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• ≈ Fic ↬ 7 RING ≈ Couple ↬ KOOKV ≈ Genre ↬ Romance , Fantasy , Smut , Omegavers , Happy End ≈ Age Category ↬ NC +18 ≈ Writer ↬ Alaric
The Inception Of Nikita | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 100,983
  • WpVote
    Votes 16,366
  • WpPart
    Parts 97
┊Summary: همه چیز از جایی شروع شد که اونها برای نجات نسل خودشون از آخرالزمانی که در مسیر وقوع بود، تصمیم به ترک سیاره‌شون گرفتن...و این آغاز و پایان همه چیز بود! ┊Teaser: _ انقدر دروغ نگو آلیا...خون بینیت کم میاد. با شرارت لبخندی زد و به دیوار های سرد اتاق خیره شد: _ من و به این اسم صدا نکن کاپیتان اگرنه به فرعون خوفو میگم به جای غرق کردنت توی رود نیل، گردنت و بزنه! دوباره دستهاش رو بالا آورد و تکه ای از موهای بلندی که باز هم باز شده بودن رو به دست گرفت: _ باشه شاهزاده نیکیتا، ولی چه فرقی داره توی رود نیل غرق بشم یا گردنمو بزنن؟ قراره توی تاریخ بنویسن کیم تهیونگ به خاطر سوگلی فرعون کشته شد... پیج نویسنده: @sylvie_fic The Inception Of Nikita 🪐💙 genre: Secret Couple: Vkook Sub Couple: Hopemin Writter: Sylvie 🌱 up: Saturday Telegram: @papacita_01