تاریخی
16 stories
وانشات { میخوام امگات باشم } by Mhd_wangxin
Mhd_wangxin
  • WpView
    Reads 995
  • WpVote
    Votes 200
  • WpPart
    Parts 1
وی ووشیان اولین باره که برای بدست اوردن یه الفا تلاش میکنه ، حتا به خاطرش ببر سفید مورد علاقه ش رو میکشه تا الفاش آسیبی نبینه ! برسی از داستان : با نیشخندی سمت الفا قدم هاش رو برداشت و گفت : هی لان ژان ! باید قانونی رو به راس قوانین تون اضافه کنم ! دید زدن امگا ها توسط الفای های جفت شده ممنوع لان وانگجی با فهمیدن کنایه ی امگا که در اصل دید زدن ش بود ، اخمی کرد و خواست چیزی بگه که ووشیان نذاشت و گفت : البته که هر چقدر بخوای میتونی دید‌_م بزنی ، ووشیان کمی ادای فکر کردن درآورد و با لبخندی گفت : اما اصن نیازی به این قانون نیس میدونی چرا ؟ سرش رو کنار گوش های سرخ شده ش برد و اروم و پر حرارت زمزمه کرد : چون قول میدم به جز دید زدنم ، کارایی باهات کنم که وقت هیچ چیزی رو نداشته باشی ....... به این فکر کرد که وقتی باردار شه بازم میتونه چندین بار از سر شب تا طلوع آفتاب ، نات وانگجی رو تحمل کنه؟ سوال مهمی بود که باید با همسرش دربارش حرف میزدن البته بعید میدونست که فقط حرف بزنن چون وانگجی همیشه عمل میکنه پس احتمالا هم این دفعه هم با باردار ووشیان بخواد امتحان کنه که همسرش میتونه نات شدن رو چندین بار تحمل کنه یا نه؟ Wangxian omegavers mpreg
Enemies of Yesterday,  Friends of Todey by atochi_atobe
atochi_atobe
  • WpView
    Reads 22,336
  • WpVote
    Votes 4,298
  • WpPart
    Parts 56
Name: Enemies of Yesterday, Friends of Todey اسم: دشمنان دیروز، دوستان امروز ژانر: درام، تاریخی، سفر در زمان، طنز، اسمات، روزمره کاپل:وانگشیان {زمانی که وی ووشیان به جای خواهر و برادر ون خودش رو تحویل میده و جین ها هم زندانیش میکنن. اونجا میفهمه جین ها از اون چیزی که فکر میکرد دغل باز تر هستن و حتی مرگ ون روهان رو باز سازی کردن و اون رو توی سیاه چاله مخفی قوم گیر انداختن. چی میشه اگه ون روهان و وی ووشیان با هم هم مسیر بشن و از چیز هایی که دارن بخوان محافظت کنن؟}
Me and my oneshot by atochi_atobe
atochi_atobe
  • WpView
    Reads 4,182
  • WpVote
    Votes 303
  • WpPart
    Parts 5
این جا من وانشات ها و چند قسمتی هایی که نوشتم رو قرار میدم. من از نوشتن لذت میبرم امیدوارم شما هم از نوشتن های من لذت ببرید. فقط ممکنه چیز های سمی هم بنویسم فقط مراقب باشید❤️❤️❤️❤️❤️^_^^_^^_^^_^
برت میگردونم by atochi_atobe
atochi_atobe
  • WpView
    Reads 2,003
  • WpVote
    Votes 294
  • WpPart
    Parts 2
مهم نیست چه تاونی رو بس میدم....مهم نیست چند نفر رو میکشم....برام مهم نیست چی سر دنیا میاد.......فقط برگردوندن تو برام همه فقط همین WangXian
همه چی قاطی شد (فصل دوم)  by atochi_atobe
atochi_atobe
  • WpView
    Reads 72,345
  • WpVote
    Votes 12,158
  • WpPart
    Parts 93
همه چی تو مسیر خودش بود که یکی رفت و این مسیر بهم ریخت دلیل کارش مهم نبود، مهم این بود که همه چی رو و کل مسیر زندگی همه رو بهم ریخت...
همه چی قاطی شد by atochi_atobe
atochi_atobe
  • WpView
    Reads 27,333
  • WpVote
    Votes 4,581
  • WpPart
    Parts 24
[همه چی قاطی شد] ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ همه چی تو مسیر خودش بود که یکی رفت و این مسیر بهم ریخت دلیل کارش مهم نبود، مهم این بود که همه چی رو بهم ریخت و کل مسیر زندگی همه رو بهم ریخت همه چی تو مسیر حقیقی خودش بود تا این که با اتفاق همه چی بهم میریزه
عاشقت شدم  by atochi_atobe
atochi_atobe
  • WpView
    Reads 82,271
  • WpVote
    Votes 14,260
  • WpPart
    Parts 49
عاشقت شدم .....بدون هیچ دلیلی......مهم نیست تو چی هستی.....چه موجودی هستی....فقط اینو بهت میتونم بگم که من عاشقت شدم بدون هیچ دلیلی دوست دارم با من باش حتی اگه هزاران سال بگذره بازم عاشقتم
☁️The untamed☁️ by Suibian_Myeoni
Suibian_Myeoni
  • WpView
    Reads 25,166
  • WpVote
    Votes 3,271
  • WpPart
    Parts 28
دستم رو ول کردی اما من تو رو از قلبم جدا نمیکنم وی یینگ اشک ها کلماتی هستن که قلب نمیتونه بگه ☁️انتیمد☁️ نیمه دوم رمان استاد تعالیم شیطانی روایت برادری ها و نابرادری ها قصه اعتماد و بی اعتمادی بعد از رفتن وی ووشیان تو این 13 سال چی به سر لان وانگجی و دنیای تعلیمات میاد؟ _لان ژان لقب ارباب نور و روشنایی واقعا برازندته حقیقتی زیبا 💫وی ووشیان زندگی لان وانگجیه 💫 در گذر زمان به یکدیگر می رسیم آن روز من اشتباه گذشته را تکرار نخواهم کرد غرور و همه چیز را از دست میدهم اما یکبار دیگر تو را نه🐇
♡𝑴𝑫𝒁𝑺𝑯:𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚♡ by wangxian_dragon
wangxian_dragon
  • WpView
    Reads 88,289
  • WpVote
    Votes 16,386
  • WpPart
    Parts 75
🦋𝐼 𝓌𝒶𝓈 𝒷𝑜𝓇𝓃 𝒻𝑜𝓇 𝒶 𝓇𝑒𝒶𝓈𝑜𝓃 🦋 [completed] 《وقتی هوانگوانگ جون و ایلینگ لائوزو در روز های اوج شکوهشون به دست تعلیم دیده هایی گمنام کشته میشن، روزگار چه تقدیری رو برای اون ها در نظر میگیره؟ آیا دوباره شانسی وجود خواهد داشت تا اون دو به هم بپیوندن و صلح و آرامش رو برای مردمشون به ارمغان بیارن؟ این رمان داستانی متفاوت از عشق، جدایی، ناامیدی و امیده. داستانی پر فراز و نشیب از سرنوشتی پیش بینی نشده و پر رمز و راز》 . ☆حتما وت بدید☆
lovely life  by Mhd_wangxin
Mhd_wangxin
  • WpView
    Reads 12,907
  • WpVote
    Votes 1,993
  • WpPart
    Parts 14
وقتی که رهبر قبیله یونمنگ جیانگ از استاد بزرگ قوم گوسو لان ، لان چیرن ، میخواد که دوباره به پسراش آموزش بده ، وی ووشیان چجوری میتونه امگا بودنش رو پنهان کنه ؟ موفق میشه که بتونه امگا بودنش رو در قبیله ی گوسولان ، قبیله ای که معتقد به آزاد گذاشتن فورمون های طبیعی هر دسته هستن ، مخفی نگه داره؟ برشی از داستان : _ فردا بعده اموزشون آماده باشید که تنبیه تون رو انجام بدین _ رابطه داشتن دو تا الفا توی مقر ابر ممنوعه مهم ترین قانون در گوسولان + دقیقا به چه دلیل مزخرفی فکر کردی من و برادرم با هم تو رابطه ایم؟ _ از اونجایی که دوتا برادررر هم رو نمیبوسن Wangxian Xicheng omegavers