saghay
- Reads 716
- Votes 102
- Parts 19
لیام یه اشپز حرفه ایه که کافه رستوران تو لندن داره چند سال پیش به همراه برادرش ناتنیش لویی از ایران به لندن اومدن تا لیام تو دانشگاه ارزوهاش که یه دانشگاه اشپزیه درس بخونه که همین مهاجرتشون زندگیشونو زیرو رو کرد،شاید اگه بهشون میگفتن تو ۳سال اینده چه اتفاقایی براشون میفته چندین ساعت میخندیدن و میگفتن:باز چی زدی که این چرتو پرتارو سرهم کردی ولی خب حقیقت اینه که ما از ۲ثانیه بعدمون خبر نداریم و نمیدونیم چه اتفاقاتی قراره بیفته،
عاشق میشیم؟!
دلمون میشکنه؟
دلسرد میشیم و دیگه دلیلی برای زنده بودن نداریم
خوشحالیم یا ناراحت،هیچکی نمیدونه،تنها چیزی که میدونیم اینه که ما خودمون سرنوشت خودمونو رغم میزنیم.خودمون داستان زندگیمونو مینویسیم.پس قلممونو برداریم و شروع کنیم به نوشتن
~Saghy