Merry Christmas
هوسوک از نگاه جدی و اخم های ووچان دسپاچه شد " خونه جانگ کوک بودم" ووچان به وضوح نفس راحتی کشید یونگی اخم کرد(چرا دروغ میگه؟) هوسوک دست از غذا خوردن کشیده بود و در زیر میز انگشتانش با استرس به هم می لولیدند. یونگی متوجه حرکت دستانش شد و اظترابش را از صورت رنگ پریده اش خواند. هوسوک به صورت اخموی یونگی که به طرفش برگشته...