Yizhan
31 stories
░But I Fell In Love With Him░ by Pinky-Moon
Pinky-Moon
  • WpView
    Reads 19,189
  • WpVote
    Votes 3,622
  • WpPart
    Parts 7
{𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥} +ببین ژان یه طرفدار رفته از تو یه فیکی نوشته و ... -خب این کجاش برای من بده؟ -نوشتن فیک ایرادی نداره. مشکل ژانرشه! تو توی اون فیک زیادی داغونی و یه جورایی ژانر اصلی فیک هم ارباب برده ایه خیلیا بابت شخصیتت تو فیک ازت شکایت کردن و خودت بهتر میدونی از این قضیه راحت نمیگذرن، مخصوصا اینکه پارتنرت تو فیک یه پسره نه دختر! که از قضا میشناسیش +چیییی؟؟ پسر!!! میشناسمش؟ -اره ، وانگ ییبو ... ❃𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦 : 𝘠𝘪𝘻𝘩𝘢𝘯❃ ❃Genre: Romance,Slice of life,Drama❃ 🦋 1 in #yizhan 🦋 🦋 1 in #wangyibo🦋 🦋 1 in #theuntamed 🦋 🦋 2 in #ژان 🦋 🦋 2 in #xiaozhan 🦋 🦋 3 in #modaozushi 🦋
The Blackness That Gave You To Me(Zsww) by Horlan1013
Horlan1013
  • WpView
    Reads 10,955
  • WpVote
    Votes 2,220
  • WpPart
    Parts 30
رویایی که به نظر دست نیافتنی می‌آمد، با روح و قلب شاهزاده بهشتی پیوند خورده بود... شاهزاده ای که در ناز و نعمت فراوان زندگی کرده بود، اکنون در هفدهمین سالگرد تولدش، تنها یک آرزو را تمانا میکرد ، آغوش دلنشین عشقی که از او گرفته شده بود! قسمت هایی از داستان: " فردا قرار است شروعی برای یک طغیان باشد که هیچ کس از آن در امان نخواهد ماند..." " ییبو فردا قراره شاهزاده ها و شاهدخت های زیادی رو ملاقات کنی... " " قانون چرخه سولمیت ها رو که میدونی. با مرگ سولمیت، شخص دیگری جایگزینش میشه..." "ییبو تو مال منی. من هرکی که هستم اینجام تا تورو مال خودم کنم..." "سولمیت عزیزم، مثل اینکه فراموش کردی الان کجا هستی؛ اینجا جهنمه. بخششی وجود نداره توی جهنم همه به جزای کارشون میرسن " Yizhan
Your eyes tell ✨ by FloconDeNeige_
FloconDeNeige_
  • WpView
    Reads 6,738
  • WpVote
    Votes 1,434
  • WpPart
    Parts 18
فیکشن your eyes tell کاپل : ییژان،وانگشیان ژانر : رومنس ، تخیلی ، زندگی روزمره ، مدرن و تاریخی وقتی چشماش به چشمای پسره رو به روش گره خورد زمان ایستاد... چند قدم بهش نزدیک تر شد... صورتاشون رو به روی هم قرار گرفته بودن و نفساشون پوست صورت همدیگه رو لمس میکردن... با صدای آرومی زمزمه کرد: -به تناسخ اعتقاد داری...؟»
IDENTITY☠︎ by Faezeeh
Faezeeh
  • WpView
    Reads 110,448
  • WpVote
    Votes 19,572
  • WpPart
    Parts 59
وانگ ییبو ؛ بهترین افسر دایره ی جنایی ، یکسال تمام در تعقيب و گریز با رئیس مرموز باند مواد مخدریه که کسی چیزی ازش نمیدونه . از طرفی شیائو بزرگ نابغه کم سن و سال صاحب فروشگاه های زنجیره ای شیائو ، علاقه خاصی به ییبو داره ... دلیل این علاقه چیه ؟
Bound by blood / yizhan (translate)  by Ha_ka_ni
Ha_ka_ni
  • WpView
    Reads 12,888
  • WpVote
    Votes 2,977
  • WpPart
    Parts 46
ییبو با پوزخند روی صورتش گفت *مشتاق کشته شدن* جان همراه با لبخندش گفت*نه بدون دعوا* **** ییبو خون اشامی که توی کافی شاپی که توسط یک زوج پیر اداره میشه کار میکنه و بخاطر شخصیت خون اشامی که داره قلب و بدنش به اون اجازه نمیده از نظر رابطه ی عاطفی و جنسی خودش رو وابسته ی کسی کنه. اما خب همیشه یه استثناهایی وجود داره :) مشتری که تا به حال به اون کافی شاپ نرفته بود و توی یه شب طوفانی از ناکجا اباد ظاهر میشه ... شیائوجان شکارچی خون اشامی که باهوش اما خیلی بی پرواست... #1 mystery #1 paranormal *** نویسنده : @MKAT_toor مترجم: Hanna ژانر : ومپایری، مرموز، اسمات متوقف شده ...
[You Are My Destiny]~(Yizhan) by Midoria2004
Midoria2004
  • WpView
    Reads 73,837
  • WpVote
    Votes 17,573
  • WpPart
    Parts 88
اسم: تو سرنوشت منی! کاپل: ییژان [ییبو تاپ] ژانر: رومنس، انگست، اکشن، امگاورس، یه چسه درام، اسماااات، امپرگ بخشی از داستان: مچ ظریف فرمانده ش رو گرفت و مجبورش کرد توی چشم های شعله ورش نگاه کنه: - اصلا مهم نیست که از من خوشت میاد یا نه، تو امگای منی و امگای من هم باقی میمونی! امگا پوزخندی زد و گفت: - رودل نکنی یه وقت! اینکه تو یه آلفایی دلیل بر قدرتمند تر بودنت نیست! میدونی که به راحتی آب خوردن میتونم کاری کنم جلوم زانو بزنی! آلفا با لحنی که غرور ازش می‌بارید گفت: نظرت چیه امتحان کنیم؟ منم چیزی دارم که میتونم باهاش تو رو کاملا خلع سلاح کنم! امگا غرید و دستش رو وحشیانه از دست بزرگ آلفا بیرون کشید: - تمومش کن! حق نداری با من اینجوری رفتار کنی! به اندازه ی کافی از دستت عذاب کشیدم! دیگه نمیتونم بیشتر از این بهت باج بدم! عقب‌گرد کرد و به سمت در رفت که دوباره توی چنگال آلفا گرفتار شد و صدای تهدید آمیزش رو شنید: - کافیه اون دستگیره رو لمس کنی تا تبدیلت کنم به موجودی که از دیدنش لذت ببرم! ~~~~~~ به خدا قسم نمی‌دونم این دفعه چندمیه که این بیوی بفاک رفته رو ویرایش میکنم/: فقد بدونین تو همه هشتکای فیکشن رتبه ۱,۲,۳ و.. رو داشتیم فقد گشادیم میاد برای بار n ام لیستشون کنم.... نویسنده: Glass ادیتور و بازگرداننده: Midoria ────────
+12 more
𝘐 𝘏𝘢𝘵𝘦 𝘠𝘰𝘶 by ukiyostory
ukiyostory
  • WpView
    Reads 34,967
  • WpVote
    Votes 6,754
  • WpPart
    Parts 39
─نام فیکشن:࿐🥀I Hate You🥀࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: امپرگ، اسمات، ازدواج تعیین شده ─نویسنده: ɪɴꜰɪɴɪᴛʏʟᴍ44 ─مترجم: Hani🍓💫 ─روز آپ: شنبه ─وانگ ییبو بدنام ترین و بی رحم ترین پسر دانشگاه و شیائو ژان یه پسر شاد و سرزنده و آروم! وانگ ییبو نه تحمل شیائو ژان رو داره و نه دلش میخواد حتی یک بار هم که شده اسمش رو از زبونش بشنوه! توی این دنیا از هیچکـس و هیچ چیز به اندازهی پسری به نام شیائو ژان و لبخند درخشانش متنفر نیست. شیائو ژان هیچوقت دلیل این تنفر رو نفهمید. بارها سعی کرد تا باهاش حرف بزنه اما هربار رفتار سرد وانگ ییبو باعث وحشتـش میشد. واقعا احساسی که وانگ ییبو داره تنفـر محضه یا یه تئوری دیگه پشت این نفرت هست که هیچکس حتی شیائو ژان هم خبر نداره؟ ➥All rights reserved to the original author and we are just translator of this work and permission to translating has already got.
❅کوه یخ❅ by Faezeeh
Faezeeh
  • WpView
    Reads 86,356
  • WpVote
    Votes 15,463
  • WpPart
    Parts 45
ژان دکتر فوق العادی هست در عین حال فوضول کنجکاو 🤪 ییبو خواننده مغرور که به جز خودش به هیچکس اهمیت نمیده همیشه باید حرف حرف اون باشه اجازه نمیده کسی تو زندگیش دخالت کنه حالا زندگی هر دو با دیدن هم دیگه عوض میشه😍
𝐆𝐫𝐞𝐰 𝐔𝐩 𝐓𝐨 𝐁𝐞 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐇𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝 by ukiyostory
ukiyostory
  • WpView
    Reads 13,027
  • WpVote
    Votes 3,224
  • WpPart
    Parts 15
─نام فیکشن: ࿐࿔💍Grew Up To Be Your Husband 💍࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: کمدی، رومنس، فلاف ─نویسنده : Endless_infinity ─مترجم: Avy🍓🌿 ─وضعیت: Full ─حتی نمیتونید تصور کنید وقتی به یه بچه قول میدین چقدر میتونه مصمم باشه. ➥All rights reserved to the original author and we are just translator of this work and permission to translating has already got.
ENCOUNTER by ukiyostory
ukiyostory
  • WpView
    Reads 32,081
  • WpVote
    Votes 7,511
  • WpPart
    Parts 52
─نام فیکشن:࿐🐺ENCOUNTER🐺࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: امپرگ، اسمات، خون‌آشامی گرگینه‌، رومنس، فانتزی ─نویسنده: ᴋɪᴍɴɪᴇʟʟᴇ88 ─مترجم: ꜱᴇʙᴀꜱᴛɪᴀɴ ─روز آپ: 5 شنبه ─یک بار ییبوی ده ساله توله گرگی رو دید که داشت وارد جنگل می‌شد، تا زیر نور ماه کامل دنبالش کرد و وسط راه متوقف شدن. توله گرگ متوجه حضورش نشده بود و به بچه‌ آدمیزاد زیبایی تبدیل شد. روز بعد، دوباره همون اتفاق افتاد. این اتفاق تا چند روز بعد ادامه پیدا کرد تا اینکه یک روز دیگه ازش خبری نشد. پسر تا دیروقت منتظر موند اما حتی پرنده هم پر نمی‌زد. بعد از برگشت به خونه‌‌، مادرش رو مجروح و جنازه‌ی پدرش رو روی زمین دید. بعد مشخص شد که گرگینه‌ها به اونها حمله کردن. از اونموقع از تمام گرگینه‌ها متنفر شد اما نتونست پسربچه‌ی زیبایی که وسط جنگل دیده بود رو جز اونها قراره بده. بعد از گذشت 12 سال، همینطور که کینه‌ی دیرینه‌‌ای که نسبت به گرگینه‌ها داشت تو دلـش حمل می‌کرد، بین خوناشام‌ها تبدیل بهترین قاتل گرگینه‌ها شد، قاتلی که هیچوقت نه دست پلیس‌های آدمیزاد بهش رسید و نه دست گرگینه‌ها. اما یک روز بهش ماموریت داده شد تا یه گرگینه رو بکشه، یه گرگینه‌ی درجه‌ یک که خیلی از اونها رو کشته بود. اما ییبو موفق به انجام مامویتش میشه؟! ➥All rights reserved to the original