◉ نام فن فیک: #پسربد_دختربد ◉ ژانر:عاشقانه_دانشگاهی_اسمات • ◉ قسمتی از فیک: لیسا در حالی داد میزد از پشت سرم گفت:کی لذت برد؟این تو بودی که اینجا اومدی. برگشتم و ابروهامو بالا دادم و گفتم:پس تو چرا قبول کردی؟! در حالی که از جلوم رد میشد و در ماشینش که توی نزدیک ترین پارکینگ به در آسانسور پارک شده بود و باز کرد و با اشاره به پایین تنم با خنده دندون نمایی،چشمکی زد وگفت:چون اون موقع نمیدونستم انقدر کوچیکه! سوار شد و گاز داد و بیرون رفت،انقدر از حرفش حرصی و شوکه شده بودم که دهنم باز مونده بود، شروع به خندیدن کردم و فکم قفل کرده بود... اون دختره ی....چی گفت؟چشم هامو با اعصبانیت بستم و چنگی به موهام زدم...می‌کشمت دختره ی پرو! به سطل اشغالی که کنار ستون بزرگ داخل پارکینگ بود لگد محکمی زدم که صدای دادم بلند شد.... • | #badboy_badgirl🏨🧩| ◉ Couple: #lizkook #rosmin ◉ Writer: #sahr • ◉ کارکتر ها: #Bts - #Jungkook • #Jimin #Blackpink - #Lisa • #Rose #Gidle- #Miyeon #Astro - #Eunwoo #Sf9 - #Jaeyoon وضعیت:تمام شده.

با عصبانیت بلند شد و درحالی که منیجرش و بادیگاردش گرفته بودنش فریاد کشید: - میکشمت دختره‌ی فضول وحشی. نیشخندی زدم و درحالی که انگشت وسط دوست داشتنیم رو نشونش میدادم گفتم: - فاک یو سِکیا. دستم محکم کشیده شده و منیجرم با تعجب و ترس فریاد کشید: - چند ساعت پیشت نبودم، این چه گندیه که بالا اوردی؟ دستم رو از توی دست‌هاش بیرون کشیدم و درحالی که تلو تلو میخوردم جیغ زدم: - تقصیر من نیست اون عوضی... ادامه‌ی حرفم با دستی که جلوی دهنم رو گرفت، قطع شد. جونگکوک با صدایی که از خشم زیاد بم شده بود آروم زمزمه کرد: - جرعت داری از اون اتفاق حرف بزن، تا ببین چیکارت میکنم دختره‌ی وحشی! نفس عمیقی کشیدم و با اون پایی که کفش داشت محکم روی پنجه‌ی پاش کوبیدم، آخی از درد گفت و من رو روی زمین پرت کرد. write by: maya

جنی درست همون قسمتی که گفت لمس نکنه رو با سر انگشت هاش لمس کرد. به ثانیه نکشید نفس کشیدنش تغییر کرد، قفسه سینه‌اش بالا و پایین می‌شد و تند تند نفس می‌کشید... چشم‌هاش رو روی هم گذاشت و لب تر کرد: -چرا اینکار رو می‌کنی؟ به قدری محکم لبه های وان رو نگه داشته بود که رگ های دستش برجسته شدن و سر انگشت هاش به سفید تغییر رنگ دادن... جنی با نگرانی، ازش فاصله گرفت و صورتش رو بین دست هاش گرفت: -حالت خوبه!؟ وقتی جنی خواست از جاش بلند بشه، رون پا هاش رو تو چنگش گرفت و محکم نگه داشت: -می‌خوای بدونی با لمس جایی که نباید چی کار کردی؟ جنی با ترس به چشم‌هاش خیره شد. بعد کمی مکث بخاطر حس قدرتی که از ترسی که تو وجود دختر شکل گرفته بود به وجود اومد، ادامه داد: -بیا تا نشونت بدم! ░G░e░n░e░r░☟ M̳y̳s̳t̳e̳r̳y̳ ̳ ̳M̳a̳f̳i̳a̳ ̳S̳m̳u̳t̳ ̳D̳r̳a̳m̳ #full ✷ #𝐹 ✷

Jungkook and Lisa find themselves together in an elevator. What could possibly go wrong? Started : 8/6/17 Completed : 26/1/18 #607 in fanfiction ~ 12/10/17 #327 in fanfiction ~ 20/11/17 #295 in fanfiction ~ 14/1/18

Teaser: "Lisa!" That was Jungkook's voice. No, that was his Alpha's voice. She turned her head and saw him walking towards her. His scent is getting stronger, almost suffocating her. His suit is stained with blood but the wound is not visible anymore. Alphas are known to be able to heal themselves. And for True Blooded Alphas, they only need a snap. Like how he did. "Kneel." Jungkook growled in his deep voice, deeper than how he usually do. Sending jolts in Lisa's spine, giving her goosebumps in her body. She is fighting it though, her knees are about to give up but she shake her head as a no. No, she can't submit. She made small steps, trying to walk away from him. Jungkook growled again, holding her cheeks witth his one big hand. "I said kneel to me, Omega." Lisa firmly closed her eyes and dropped herself on the floor. "Fuck." She silently cursed and bowed her head before her Alpha. Her hands are pressed against the floor but Jungkook pulled her face up to look at him. "Look at me." He commanded again and Lisa opened her eyes to see the beautiful intimidating man in front of her. His golden eyes glowing more as be burn her with such stares that makes her feel defeated. "You are mine." Mine. _____ Start Date: August 2020 End Date: March 2022 _____ Feedback: "This is an underrated story. It deserves much more like it's one of the best books I've ever read." -thotnnie, Jan 18 2021 at 12:05 AM "I love how this novel talks about misogyny and sexism in the best and subtle ways." -skrrrrrtz, May 24 2021 at 8:51 AM "Author-nim, I just want to say, I like how you included the misogyny and seismic in this fanfic. Also, I saw a movie where the line goes, "a man always underestimates the intelligence and power of a woman in the first meet", and I can see it here. -Calibrated_to_read, Nov 1 2021 at 9:42 PM

"Why are you here?" He said smirking. Lisa passed the line she shouldn't have. But who knew she would get caught quickly especially by... Jeon Jungkook "You will be mine but later dont get too comfortable its only temporarily" he said with lust in his eyes. Started: September 27, 2018 Ended: June 26, 2019 Ranking: #37 in lizkook #164 in lisa #278 in blackpink

Hell like paradise دبیرستانی که خیلی مرموزه و وسط کوه های ترسناکه و پر از دانش اموزای مغرور و خودشیفته هست چی میشه اگه اونا موجود ماورا طبیعی باشن که حتی روح انسان ها هم خبر نداره و ممکنه انسان هایی که تو اونجا هستن و به کام مرگ ببرن........... ژانر : مدرسه ای _ ماورا طبیعی _خون‌آشام گرگینه ای _فن فیکشن کیپاپ شخصیت ها :بیشتر شخصیت های کیپاپ و سلبریتی های کره ای

Two idols. Two maknaes and one blinding passionate love. Buckle up your seat belt and join Lisa & Jungkook as they experience all things that come with being in love ❤️ Very angsty 💔 Book 1: Her Euphoria (Lizkook) - Completed Book 2: Her, His, Theirs (Lizkook) - Continue from Book 1 Book 3. Theirs (Lizkook)- Coming Side note: *Picture edits are not mine *Lizkook may or may not be real *Everything written stems from my imagination * Very rarely do I proof read so you may find errors *Lastly, please do not plagiarise Started: Dec 2019 Finished: Ongoing