Mystery
6 stories
𝑴𝑶𝑳𝑻 by panikamm
panikamm
  • WpView
    Reads 11,865
  • WpVote
    Votes 1,776
  • WpPart
    Parts 88
"مولت" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی، معمایی، اکشن، رومنس، انگست، اسمات" کاپل: "تهکوک، یونمین" ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• تیم آلفا، تیمی با تعداد نفرات محدود از بهترین و نخبه ترین نظامیان هر کشور. هویت اونها درست به اندازه رمز پرتاب بمب های هسته ای محرمانه است؛ اونا روی مهمترین پرونده ها در سطح بین‌المللی کار میکنن و حالا بعد از دوسال از حل آخرین پرونده، اونها با کد قرمز دوباره فراخوانده میشن. تیم آلفا اینبار برای پیدا کردن کسی دورهم جمع شده ان که پرونده اش معروفه به اسم «Molt» مولت....به معنی پوست اندازی! دنیا در هرج و مرجه و کشور کره در آستانه‌ی سقوطه و تیم آلفا به درخواست و دستور ده کشور مامور شده تا باعث و بانیش رو پیدا کنه. اونها موفق میشن اون رو پیدا کنن؟ موفق میشن اونی که هربار مثل مار پوست می‌ندازه و ظاهر جدیدی به خودش میگیره دستگیر کنن؟! باید دید... ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• وضعیت: درحال آپ
𝑴𝒚 𝑵𝒂𝒎𝒆 𝑰𝒔 𝑲𝒊𝒓𝒂 by sheri326
sheri326
  • WpView
    Reads 85,837
  • WpVote
    Votes 11,190
  • WpPart
    Parts 44
☆ووت و کامنت در حین خواندن فیک،فراموش نشه☆ Name: #My_name_is_kira Couple: vkook/kookv Genres: action smut horror drama... story by #sheri Telegram channel: Everythingaboutbtss up time: Full / season one and season two "-من هرچیزی که بخوام رو به دست میارم ... این بار هدفم تویی..." -------------------------------------------------------- داستانی متفاوت از قاتلی بی رحم و ماموری مخفی! چه اتفاقی می افتاد که اگر انتقام رنگش رو به عشق میباخت؟
Life With Death by psychosakuno
psychosakuno
  • WpView
    Reads 14,317
  • WpVote
    Votes 1,225
  • WpPart
    Parts 17
کاش توهم مثل بقیه فکر میکردی من یه ادم افسرده و بدبختم و با نگاه سرشار از ترحمت از کنارم میگذشتی ولی تو موندی... موندی و بهم زندگی کردنو هدیه دادی ولی یه چیزیو یادت رفت بهم یاد بدی که چطوری زندگی کنم...
𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 by this_is_D
this_is_D
  • WpView
    Reads 770,656
  • WpVote
    Votes 98,522
  • WpPart
    Parts 26
[ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احمقانه یعنی چی؟ پسر کوچولو با چشم هایی که کنجکاوی رو منعکس میکردند پرسید _ از مامانت بپرس مرد بی حوصله گفت و از کنار پسر بچه رد شد + ولی من خانواده ای ندارم پسر کوچولو با صدایی لرزون گفت! ژانر : فانتزی، سوپرنچرال، رومنس، اسمات، انگست کاپل اصلی : کوکوی کاپل های فرعی : یونمین / نامجین حتی اگه کوکوی دوست نداری بدون قراره از این خوشت بیاد :) (دیالوگ چپتر اول از سریال لوسیفر الهام گرفته شده و باقی فیک هیچ ربطی به اون سریال نداره پس کتاب رو از روی جلدش قضاوت نکنید)
FairyTale | VKook | MultiShot by TheNarratoreCH03
TheNarratoreCH03
  • WpView
    Reads 1,743
  • WpVote
    Votes 289
  • WpPart
    Parts 8
خلاصه: "همه‌چیز از پیشگویی های یک کتاب شروع شد... کتابی که نوار سرنوشت دو نفر رو بهم متصل می‌کرد، دو نفری که از نظر شرایط و موقعیت فرق های زیادی با هم داشتند. درسته که خبر اون کتاب و افسانه‌ی پشتش مدام دست به دست می‌شد، اما آیا کسی بود که بخواد داستانِ پشت اون کتاب و افسانه‌ی پشتش رو جدی بگیره؟" *** _من دلیلی برای اینهمه زیبایی در وجود یک نفر نمیفهمم... اینقدر دلربا، فریبنده، جذاب! نمیدونم شاید بهش حسادت میکنم، شاید تو دلم طلب میکنم این زیبایی تنها مختص خودم باشه، ماله خودم باشه... طوری که کسی مجذوبش نشه. تنها نگاه خیرهء من روش باشه، تنها من بپرستمش، تنها من لایق پرستیدنش باشم، بخندونمش، باعث شادیش بشم، زندگیم و به پاش بریزم، مرهم درد هاش بشم، شونه‌ای بشم برای تکیه زدنش، برای رفع خستگیش، اون کسی بشم که نخواد با کسی تقسیمش کنه. کسی بشم که توسطش دوست داشته بشم. که بخوامش و اونم منو بخواد. خیلی ها هستن که جذبش میشن... اون مثل آتیشه، همونقدر فروزان، همونقدر درخشنده و جذاب، و همه مثل هیزم هایی در پی فروزندگی و فریبندگیش میسوزند و جذب میشن... چشم هایی هستن که اون رو میبینن، زیباییِ بی‌همتاش رو... اندام دلفریبش رو، کاشکی همه چشم هایی که اون رو میبینند، چشم های من باشن... •FairyTale. [اتمام یافته] •Genre: Historical_Fantasy_Roman
𝐆𝐚𝐩𝐤𝐫𝐚𝐬 𝐈𝐬𝐥𝐚𝐧𝐝  by Rozhanpix
Rozhanpix
  • WpView
    Reads 20,468
  • WpVote
    Votes 1,718
  • WpPart
    Parts 34
جونگکوک و تهیونگ زندگی ایده آلی دارند اما بعد از مدتی جونگکوک متوجه تغییر رفتار دوستاش و مخصوصا تهیونگ میشه ..... قسمتی از داستان : تهیونگ : وقتی یادت بیاد که باید چیکار کنی هم خودت راحت میشی هم من . حالا کَلَت رو خم کن و بین پاهام بزار . بعد از اینکه جونگکوک اینکارو کرد ، پاش رو بالا آورد و پشت سر جونگکوک نگه داشت . تهیونگ : میبینم خودت رو ؟ میبینی کجا هستی ؟ من اون بالام و تو اون پایینی جایی که به تو تعلق داره . می‌دونی اگه من صاحبت نبودم چه بلایی سرت میومد ؟ به جای این که ازم تشکر کنی که دارم باهات مثل انسان رفتار میکنم این جوابته . میخوای حتما بهت قلاده ببندم و به یک جا آویزونش کنم تا حَدت رو یادت نره ؟ میخوای از این به بعد اون روی منو ببینی ؟ امشب رو پایین میخوابی تا شاید فردا بهت لطف کنم . جونگکوک تمام مدت توی سکوت به حرفاش گوش میداد . همه ی مدت ازش دفاع کرده بود ، حرف های جیمین رو باور نکرده بود ، گذاشته بود ازش سواستفاده شه . پس چرا از وقتی جیمین اومده این رفتار ها شروع شده ؟ یا چون تازه داره دقت می‌کنه می‌فهمه ؟ . جونگکوک باید همه چیز رو میفهمید نمیتونست اینجوری زندگی کنه . کاپل اصلی :ویکوک سویچ کاپل های فرعی :نامجین،سپ،یونمین ژانر : روانشناختی،انگست،درام،اسمات🔞🔞 🥇#psychologcal 🥇#روانشناختی