𝐙𝐢𝐀𝐦 𝐌𝐚𝐘𝐧²⁵
83 stories
Golden dandelion قاصدک طلایی by Farapo21
Farapo21
  • WpView
    Reads 16,126
  • WpVote
    Votes 2,857
  • WpPart
    Parts 62
همش تقصیر من بود. چون من یه علف هرزم... یه قاصدک بی فایده که با نجوای باد پراکنده میشه. . . . . ⭕️زیام هشدار سنی 🔞 ** اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*
maybe tomorrow   شاید فردا by Farapo21
Farapo21
  • WpView
    Reads 31,836
  • WpVote
    Votes 8,167
  • WpPart
    Parts 85
[ کامل شده] هیچ وقت به سرنوشت اعتقادی نداشتم . همه چیز برای من بوی اجبار میداد . در سرنوشت کسی شبیه به من ، حتی آزادی هم اجباری بود ☆☆☆ زیام *‌ لیام تاپ * تاریخی _ عاشقانه_انگست_ هپی اندینگ *اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*
نگون سار cyclamen  by Farapo21
Farapo21
  • WpView
    Reads 28,801
  • WpVote
    Votes 5,754
  • WpPart
    Parts 58
[ کامل شده] مثل گلی که با تابستون و زمستون بسازه ، با گرما و سرمای زندگی ساختم ‌ تا فقط ناجیم رو ببینم. اما اون فقط یه پرتگاه عمیق بود . یه سیاهی مطلق که تمام امیدم رو محو کرد . و من دیگه نمیتونم به امید اینکه میشنوه ، شبها باهاش حرف بزنم... ~~~~~~~~ **اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند** 🔴 زیام
《deep in shadows ♤ در عمق سایه ها》 by Farapo21
Farapo21
  • WpView
    Reads 26,967
  • WpVote
    Votes 5,333
  • WpPart
    Parts 60
[ کامل شده] هشدار : این بوک ممکنه شامل صحنه های دلخراش باشه . اما هپی اندینگه. مواظب روحیتون باشید. __________________________________________ _ من چی؟ _ تو؟ تو تماماً سایه ای ... میخوام ببینم پشت این سایه ها چی پنهون کردی ... __________________________________________ [زیام] تاپ: لیام ژانر: معمایی _ هیجان انگیز _ انگست _ عاشقانه _ هپی اندینگ *اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*
eternal war   جنگ ابدی  by Farapo21
Farapo21
  • WpView
    Reads 40,398
  • WpVote
    Votes 6,800
  • WpPart
    Parts 48
[کامل شده] ziam 🔞 حالا اون اینجا بود ... در حالی که از دست رفتن باکرگی پسر ۱۶ ساله رو به روش رو تماشا میکرد ... بدون اینکه حرکتی کنه ‌‌‌... بدون اینکه نجاتش بده. **اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند**
This man dies to night by ZiamsNation
ZiamsNation
  • WpView
    Reads 285,235
  • WpVote
    Votes 40,512
  • WpPart
    Parts 58
Highest ranking: #1 in fanfiction [complete] by sadafiiiii &saba حقیقت یا وظیفه؟ عشق یا نفرت؟؟ خانواده یا...‌خانواده!
This man is still alive by ZiamsNation
ZiamsNation
  • WpView
    Reads 116,207
  • WpVote
    Votes 17,890
  • WpPart
    Parts 29
به یاد بیار.. ببخش.. ببین
THIRST by dina_sw_
dina_sw_
  • WpView
    Reads 6,753
  • WpVote
    Votes 1,400
  • WpPart
    Parts 4
یکی تشنه خون دیگری تشنه اون این داستان شامل صحنه هایست که ممکن است برای همه مناسب نباشد⚠️ •zayn top
Bake-Neko by gray_koala
gray_koala
  • WpView
    Reads 20,763
  • WpVote
    Votes 5,445
  • WpPart
    Parts 40
[completed] لیام فقط یه دانشجوی سال آخری تنها بود که سخت کار می‌کرد تا بتونه زندگیش رو جمع کنه، همه چیز عادی بود البته فقط تا قبل از راه دادن اون گربه به خونه اش. +زین؟ تو چطوری شکل آدم شدی؟ میدونی؟ لب و لوچه ی پسر آويزون شد. -نمیدونم که، ماما بهم نگفته بود منم میتونم عوض شم. +تو تنها نیستی؟ مامان داری؟ پسر با چشم هایی که اشک توشون حلقه زده بود، سرش رو تکون داد. +خب اون کجاست؟ قطره اشک کوچیکی از چشم پسر چکه کرد که باعث شد قلب لیام بلرزه. -اون نیست، زین بیدار شد...ماما نبود.
Muted(Ziam Mayne) by llarmull
llarmull
  • WpView
    Reads 12,064
  • WpVote
    Votes 2,361
  • WpPart
    Parts 37
از سیگار خوشت میاد، برای همینه که اونطور بین لب‌هات سوزوندیم؟