Kookmin💙💛🐰🐣
10 stories
My boxer_kookmin by Ghazal181082
Ghazal181082
  • WpView
    Reads 56,710
  • WpVote
    Votes 9,981
  • WpPart
    Parts 39
این رمان برگرفته و بازگردانی از یه رمان خارجیه حتی ممکنه بعضیا خونده باشن من پیشنهاد میکنم بخونیدش لطفا نظر بزارید و ووت فراموش نشه اگه خلاصه بگم داستان اسپویل میشه 💋❤❤❤❤❤
Barkarole by Cruellalove
Cruellalove
  • WpView
    Reads 83,781
  • WpVote
    Votes 15,822
  • WpPart
    Parts 53
←[کامل شده]→ - تو مثل رز سیاهی. + چرا رز سیاه؟ - فکرکنم دلیلشو خودت خوب بدونی... جیمین دیگه اون امگای آروم و شاد و سرزنده‌ی چهار سال پیش نبود. بعد از گذشت سه‌سال توی سازمان، که حاصلی جز درد و رنج تمام‌نشدنی نداشت، حالا درست مثل یک گل رز یخ زده به پایگاه پناه آورده بود؛ جایی که تبدیل به مکان امنش شده بود. ولی مکان امنش میتونست تغییر کنه و جاش رو به میون بازوهای اون پسر مافیانمای خرگوشی بده؟ "از اخرش معلوم میشه زمین جهنم یک سیاره دیگه‌است..." ژانر: امگاورس، انگست، رومنس، اسمات. کاپل: کوکمین. #🥇 in JUNGKOOK #4 in JIMIN #1 in Jikook #1 in Kookmin #1 in vmin #2 in smut
𝑫𝒆𝒋𝒂 𝒗𝒖 by im_roro_
im_roro_
  • WpView
    Reads 41,307
  • WpVote
    Votes 7,071
  • WpPart
    Parts 39
𝐃é𝐣à𝐯𝐮 ژانر : فانتزی(خون‌آشامی) / تخیلی/عاشقانه "من...یه هیولام؟" "تو یه فرشته ای" بدون تردید جواب داد و به ارومی سرش و به سمت پسرک برگردوند. جیمین همچنان به سقف بالا سرش خیره بود. "ولی میتونم تبدیل به یه هیولا بشم" "نه تا وقتی که منو کنارت داری" بالاخره نگاهش و از سقف فرسوده که از سوراخ های کوچیکش پرتو های ضعیف نور به داخل درز کرده بود گرفت و به چشم های خسته جونگکوک خیره شد. "از دستم عصبانی؟" "انقدر زیاد که میتونم همه جا رو به آتیش بکشم..." به ارومی دستش و بلند کرد و با انگشت اشاره اش تره ای از مشکی های براق جونگکوک و به عقب فرستاد. "پس چرا انقدر ارومی؟" "چون واسه عصبانی شدن باید اول بخشیده بشم..." "بخشیدم...حالا ازم عصبانی شو!"
I got stuck in a FANFICTION by Cruellalove
Cruellalove
  • WpView
    Reads 25,837
  • WpVote
    Votes 4,406
  • WpPart
    Parts 7
←[کامل شده]→ چه اتفاقی رخ می‌ده اگر یک روز پارک جیمین، یهو بیفته توی یکی از فن فیکشن های واتپد؟ و از همه بدتر... چی می‌شه اگر توی اون فیکشن تخیلی، شوهر و بچه داشته باشه؟ •برشی از فیک• با دیدن صورت اون شخص توی نزدیکی خودش بهت‌زده لب زد: + تو...ت‍..تو... و تنها فکر توی سرش این بود که: دستشویم ریخت... °°°°°°°° + شما اینجا چجوری می‌زائید؟ _ ما؟ ما که نمی‌زاییم ولی خب...با جراحی دیگه. جیمین یکه‌خورده گفت: + جراحــــی؟ °°°°°°° + واو... عجب چیزی زائیدم! ((#1 in comedy))
+13 more
•Boyfriend's Sisters• by Cruellalove
Cruellalove
  • WpView
    Reads 10,761
  • WpVote
    Votes 1,845
  • WpPart
    Parts 5
*چندشاتی: خواهران ِ دوست پسر* •~خلاصه: پارک.. جی.. مین.. فرزند پارک جانگ یو، دانشجوی رشته ی حقوق دانشگاه ملی سئول.. پسری که از زیبایی چیزی کم نداره(البته این نظر خودشه!) و همینطور باهوش ترین دانشجوی حقوق دانشگاه(اینم نظر خودشه..!) از بچگی عادت داشت تمام سعی‌شو بکنه که توی همه چیز بهترین باشه.. و میشه گفت همیشه هم موفق بود.. مثال بارزش وقتی بود که نرسیده به دانشگاه، توی ترم اولش تونست دل بهترین پسر دانشکده فیزیک ببره و اینکارو درحالی کرد که جئون جونگکوک اصلا نمی دونست گیه! حالا بعد از یک سال و نیم رابطه.. جیمین قرار بود با خانواده ی جونگکوک آشنا بشه و این برای پسر وحشتناک بود.. وحشتناااککک.. چون خانواده ی جئون خانواده ی بزرگی بودن.. جونگکوک تک پسر آقای جئون بود و از همه بدتر.. جونگکوک چهارتا خواهر داشت!! و این برای جیمینی که پرونده آینده‌اشو با اون پسر بسته بود و چکش رو هم کوبونده بود و به خاطر اخلاق کمال گراش، میخواست توی دید همه عالی جلوه کنه.. خوده خوده بدبختی بود.. خوده خودش!... حالا ببینم.. کسی میدونه پارک جیمین خوشگل باهوش، قراره چطوری چند روزو با جئون‌ها سر کنه؟ خواهرای جونگکوک.. جیمینو میپذیرن؟ ژانر: فلاف، کمدی، رومنس کاپل: کوکمین به قلم: اقیانوس
𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 جیکوک by ming0ki
ming0ki
  • WpView
    Reads 89,220
  • WpVote
    Votes 7,331
  • WpPart
    Parts 21
𝐥'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐲𝐛𝐫𝐢𝐝 [من دورگه هستم] ژانر : • فانتزی • کمدی • رومنس • اسمات • ترسناک • داستان به جادو و افسانه ها میپردازه • خلاصه داستان : جیمین استاد دانشگاه ۲۷ ساله که درگیر اتفاقات ماوراء الطبیعه میشه و طی اون اتفاقات جونگکوک رو میبینه و به ماهیت اصلی خودش پی میبره.... • کاپل اصلی : kookmin • کاپل های فرعی : yoonmin .. sope .. tejin وضعیت آپ : complete
Metanoia | Kookmin + Sope by Asprishd
Asprishd
  • WpView
    Reads 86,209
  • WpVote
    Votes 16,322
  • WpPart
    Parts 36
جونگکوک به سمت مسیری که حدس میزد راه خونه باشه قدم برمیداشت، ولی هرچی جلوتر میرفت بیشتر گیج میشد. کم کم داشت می ترسید، احساس خطر میکرد. آسمون همون آسمون بود، زمین همون زمین... ولی زمان چی؟ Highest ranking #1 in humor Highest ranking #3 in کوکمین Highest ranking #3 in سپ
𝑯𝒚𝒖𝒏𝒈 𝒐𝒓 𝑴𝒂𝒕𝒆 by koomini13
koomini13
  • WpView
    Reads 45,057
  • WpVote
    Votes 5,989
  • WpPart
    Parts 19
• 𝑵𝒂𝒎 𝒇𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 : 𝐇𝐲𝐮𝐧𝐠 𝐨𝐫 𝐦𝐚𝐭𝐞❦ • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏✞ • 𝐆𝐞𝐧𝐞𝐫: 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭 , 𝐒𝐦𝐮𝐭 , 𝐈𝐧𝐜𝐞𝐬𝐭, 𝐌𝐩𝐫𝐞𝐠 ,𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬 , 𝐃𝐫𝐚𝐦𝐚❦ زمان آپ نامعلوم 🖤🧸
Are You Kidding Me? by sopegirl6104
sopegirl6104
  • WpView
    Reads 2,069
  • WpVote
    Votes 182
  • WpPart
    Parts 1
❗️ خلاصـه | «جونگ کوکِ خوش قلب و مهربونی که بخاطر موقعیت شغلی خاص پدرش مجبور به عوض کردن مدرسه‌ی قبلیش میشه. چی میشه اگه روز اول مدرسش با کیم تهیونگ پسر جذاب، مشهور و شر مدرسه برخورد کنه و زندگی شاد و آرومش تبدیل به زندگی‌ای پر از علامتای سوال و اتفاقات جالب بشه؟ چی میشه اگه جونگ کوک بفهمه هیچ چیز اونطور که فکر میکنه نیست و نه تنها برادر ناتنی، عجیب و هاتش بلکه دوست صمیمیش هم چیزی فراتر از یک انسان هستن؟» «مین یونگی پسر الفای یکی از بزرگترین قبیله ها، دنبال جفتیه که هیچوقت پیداش نکرده و سعی میکنه با طلسمای مادربزرگش از درد زیر شکمش کم کنه، چی میشه اگه یونگی بفهمه به مهم ترین هیتش نزدیکه و بدون آلفاش دووم نمیاره؟ و چه اتفاقی میفته وقتی بفهمه هوسوکِ دورگه، کسی که به خون عمو و پدرش به دلیل یه انتقام دیرینه تشنس! آیا یونگی میتونه آلفای جذابشو رام خودش کنه یا باید قید زندگیشو بزنه؟» «کیم سوکجین پسر جذاب و خوشگلی که همیشه عاشق خودش بوده و تا حالا همه رو عاشق خودش کرده! چی اتفاقی میفته اگه نامجون خوناشام رو ببینه که هیچ توجهی بهش نشون نمیده! سوکجین برای به دست آوردن توجه خوناشام سرد و مغرور دست به چه کارایی میزنه؟!» ⬥ɴᴀᴍᴇ↳ ᴀʀᴇ ʏᴏᴜ ᴋɪᴅᴅɪɴɢ ᴍᴇ? | داری باهام شوخی میکنی؟ ✨ ⬥ɢᴇɴʀᴇ↳ [ sᴜᴘᴇʀɴᴀᴛᴜʀ,s
Taste Of Him  by kookminnficc
kookminnficc
  • WpView
    Reads 6,939
  • WpVote
    Votes 663
  • WpPart
    Parts 11
Completed✔️ 🖇Taste Of Him ⛓Genre : Romance , Action , Smut , Criminal , Sad end ⛓Couple : KookMin , TaeJin ⛓Up : Monday , Friday 📜 بخشی از فیک؛ اسلحه رو محکم تر گرفت و سعی کرد به چشماش نگاه نکنه، به پوزخندی که هنوز مقتدارنه روی صورتشه نگاه نکنه همونطور که تلاش می‌کرد از لرزش دستاش جلوگیری کنه تماس رو وصل کرد _بهشون خبر بده کوتاه گفت و تلفن رو قطع کرد و بعدش بزرگترین اشتباه زندگیش رو کرد سرش رو بالا آورد و به چشمای اون نگاه کرد. اون با لبخند بهش خیره شده بود با لبخندی که تنها مشتریش بود، تنها کسی که اون لبخند رو دریافت می‌کرد اسلحه تو دستاش شل تر میشد ولی نگاهشو ازش نگرفته بود با قدم های آهسته بهش نزدیک شد و اسلحه رو تو دستای اون محکم کرد. بوسه ای روی دستاش زد و درست قبل از اینکه در باز بشه زمزمه کرد _ازت ممنونم تنها خاطره خوبم