Select All
  • House Of Cards
    494K 45.9K 44

    جونگکوک وارث بدنام ترین امپراطوری مافیا در سرتاسر سئول تهیونگ پلیس تازه کاری که از طرف تیمش برای نابودی این امپراطوری به عنوان مامورمخفی فرستاده شده "قانون رو بلدبودی و بازی کردی، دونستن اینکه مغلوب شدی دیوانه کنندست." ♤♡◇♧ نویسنده این داستان Sugamins هست و من فقط ترجمه کردم. 🔞اخطار داستان رو حتما بخونید. VMinKook

    Completed  
  • ༒Dëċëptïön༒✓✓
    11.8K 1.4K 39

    (پایان یافته) تصادف ؟..هه..مسخرس... اینا همش نقشه بود .....واسه ترسوندش ....واسه دخالت توی زندگی کوک ....واسه پس دادن دردی که هیچ ربطی بهش نداشت ......تهیونگ بازیچه دست پدرش بود ...این وسط جونگ کوک هم باید قربانی میشد ؟........قربانی عشقی که نسبت به اون پسر داشت .... بخشی از فیک 👇 _قرار نیست بزارم این بازی به ضرر...

    Completed  
  • 🌊|ʜᵉ ᴍᵉˡᵗᵉᵈ ᴍʸ ʜᵉᵃʳᵗ|~[ᴠᴋᴏᴏᴋ.ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ]
    61.8K 9.9K 23

    "ازم چی میخوای؟" "نفسای گرمتو،لبای شیرینتو،نوک‌انگشتای همیشه سردتو...من همه چیتو میخوام کوکی" یونگی،برادر بزرگتر تهیونگ، دست به قتلی غیرعمد میزنه و حالا تنها کسی که شاهد اون ماجرا بوده شخصی ناشناس و بچه یونگی، جیمین هست. و شاید یه روزی، یه جایی پسرکی به کمک کیم تهیونگ بیاد که هیچوقت اونو نمی‌دید. •نام⸙ ͎.: #HeMeltedMy...

    Completed  
  • 🔥Touch Me Softly💎
    355K 45.7K 49

    رئیس جدیدی که برای باند مافیا انتخاب شده باید طبق قوانین تعیین شده متاهل باشه! چی میشه اگه با خدمتکار عمارتش دست به یکی کنه و یه ازدواج الکی راه بندازه...؟! 🔺آپ : یکشنبه ، چهارشنبه

    Completed   Mature
  • Nepenthe | Vkook Namjin
    723K 99.5K 52

    [completed] خلاصه: این ازدواج اجباری برای جونگ کوک، اونم توی کشور هموفوبیکی مثل کره سم بود. نمیدونست چطوری از اون موقعیت فرار کنه. نمیدونست چطور شجاعتش رو جمع کنه و مخالفت کنه. فقط میدونست که هرچقدر بیشتر مقاومت کنه، بیشتر توی این منجلاب فرو میره... ژانر : ازدواج اجباری - عاشقانه - انگست - هپی اند کاپل : ویکوک (تهکو...

    Completed  
  • 𝗕𝗹𝗮𝗰𝗸 𝗥𝗼𝘀𝗲 ᵏᵒᵒᵏᵛ
    38.1K 6.6K 11

    𝙧𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 - 𝙛𝙖𝙣𝙩𝙖𝙨𝙮 یک عاشقانه‌ی سیاه، میان جادوگر و جادوگرکُش... ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ رز سیاه برای تو، رقص لب هام به روی لب‌هات بود. رز سیاه برای تو، نبض دلپذیر نفس‌هام زیر گونه‌هات بود. رز سیاه برای تو، عشق بود، خاطره بود، زندگی بود، اما، رز سیاه برای من، فقط یه گل سیاه، از جنس تاریکی بود..!

    Completed   Mature
  • puppeteer
    478K 41.5K 41

    ♡ʙᴇ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴɢᴇ ᴛʜᴀᴛ ʏᴏᴜ ᴡɪsʜ ᴛᴏ sᴇᴇ ɪɴ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ

    Completed   Mature
  • 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤
    810K 98.8K 50

    ( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و...

    Completed   Mature