Zarry
6 stories
love Me Blue (ZARRY) by DarkStylik
DarkStylik
  • WpView
    Reads 64,302
  • WpVote
    Votes 6,755
  • WpPart
    Parts 26
#🔞 "" درست وقتی که وارد دانشگاه شدم اتفاق افتاد.. اولین روزی ک واسه ملاقات با مدیر دانشگاه رفتم اون خورد بهم! دوتا قطب مخالف ولی مکمل همدیگه من زیادی تو کیوتیتم موندم! و اون زیادی گُنگُ خشنه! ولی بلده چیکار کنه..! احمقانس ازش جلوی بقیه تو راهرو دانشگاه کتک بخوری ولی چند وقت بعد تو خونه ای که واسه دانشگاه با هم زندگی میکنین ببوستت و تو هنوز دوسش داری! ترسهام نمیزاره راحت زندگی کنم و حالا از اونم باید بترسم..! اون میخونه برام و من میبوسمش ولی همیشه درست وقتی ک همه چی خوبه یهو همه چی خراب میشه ب همون میزان خوشی، بگا میری چون عشق میگاد! عشق ما آبیه اون میخاد من اونو آبی دوس داشته باشم! من معتاد ب صداشم وقتی واسم میخونه: I need you to love me blueee... "حتی اگه جای زمین و آسمون عوض شه یا خورشید بباره و ابر بتابه یا همه ی دنیا بخان اونو از من بگیرن اون زین منه و منم هزای اونم... " #Zarry ♡ By Free Stylik ((تو این فنفیک یجاهایی ضربان قلبت میره بالا از حرارت،یجاهاییش جدیت داستان فکرتو به کار میگیره،و یجاهاییشم نمیزاره بلند نخندی! و همه اینا میتونه حتی یک جمله درمیون واست اتفاق بیفته! پس شروع کن به خوندن که پشیمون نمیشی!)) Tlg: ZarryWorld - Zarrold Ig: Viva.Zarry
Sour Kiwi [Z.S] by hazz_stylik
hazz_stylik
  • WpView
    Reads 7,375
  • WpVote
    Votes 1,186
  • WpPart
    Parts 9
هری: این داستان آدم بد و آدم خوب نداره مالیک؛ تنها چیزی که داره، بد و بدتره! پس فکر نکن چون تو آدم بده ای، پس منم آدم خوبه ام؛ یا حتی برعکس تو فقط میتونی تو بد بودن با من رقابت کنی تا وقتی که برنده مشخص بشه! - هشـدار⚠ ° داستان شامل صحنه های نسبتا خشن، و تا حدودی صحنه داره پس اگه طاقتشو ندارین و دنبال یه داستان لطیف و کیوت میگردین که به خوبی و خوشی تموم میشه، لطفا بوک رو باز نکنین! ° • سومین بوک •
Mental || Zarry | Complete by 1DFanFic_iran
1DFanFic_iran
  • WpView
    Reads 60,764
  • WpVote
    Votes 8,345
  • WpPart
    Parts 42
" من ديوونه نيستم .. من فقط زياد عصبى ميشم " ( Zarry Stylik AU ) [ Persian Translation] copyright © 2014 all rights reserved, kryptomike
Strong. |zarry| by Ya_sa_Mmin
Ya_sa_Mmin
  • WpView
    Reads 11,380
  • WpVote
    Votes 1,908
  • WpPart
    Parts 21
به من نگاه کن. به چشمام خیره شو. دوست دارم. هیچ وقت فراموشش نکن. دوست دارم.
Darkness Prevailed [zarry] by ellannosaurus
ellannosaurus
  • WpView
    Reads 17,891
  • WpVote
    Votes 1,827
  • WpPart
    Parts 17
Zarry stylik au چشماشو از پسر گرفت و خیره به آسمون با خودش زمزمه کرد: اون دیگه برنمیگرده ... صورتش خیس بود... دیگه حتی خودشم نمیدونست که این خیسی به خاطر قطره های بارونه یا اشک...ماشین بهش نزدیک شد...به خاطر بارون کنترل از دست راننده خارج شد... طرف دیگه ی خیابون... پسرک داشت اروم اروم ازش دور میشد... چشماش تار بود و چند بار به سختی جلوی زمین خوردنشو گرفت...ماشینی به سرعت از کنارش رد شد...انگار میخواست از یه چیزی فرار کنه...درست مثل خودش که داشت فرار میکرد...از سرنوشت...از عشق... چند لحظه بعد بارون بند اومد...پشت سرشو نگاه کرد...روی زمین سایه ای از یه پسر بود...زیر اون همه خون...از بین اون همه فاصله...صورتشو تشخیص داد...یه اسم با ناباوری توی ذهنش تکرار میشد... هری......... [ completed ] Book 1
relax  (ترجمه ) by elinah111
elinah111
  • WpView
    Reads 112,498
  • WpVote
    Votes 10,086
  • WpPart
    Parts 44
عاشق دشمن شدن بخشی از برنامه نبود این قرار نیست پایان خوشی داشته باشه