زیام اتیش پاره💛❤
13 stories
4:48 [Ziam Mayne Version - Completed] by lZaynMalikl
lZaynMalikl
  • WpView
    Reads 4,182
  • WpVote
    Votes 1,099
  • WpPart
    Parts 9
هی، هیچی نگو. نترس، ساعت '4:48 صبحه، از لحاظ روانشناسی این ساعت، ساعت مرگه. اما تو الان نمی‌میری. مرگت 12 ساعت دیگه است. اسم من زیروعه. اومدم که نذارم بمیری. -Hello I'm Zero. مترجم : Liammalik- & lZaynMalikl-
little Devil by risa80
risa80
  • WpView
    Reads 92,107
  • WpVote
    Votes 16,800
  • WpPart
    Parts 70
لیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!
fool for you(book2&3) (ziam) by setidarcy
setidarcy
  • WpView
    Reads 207,293
  • WpVote
    Votes 32,012
  • WpPart
    Parts 63
اونا تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردن اما به این آسونی هام نبود
light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 396,521
  • WpVote
    Votes 44,436
  • WpPart
    Parts 84
Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه
The King's Dream Hide by zayn1payn
zayn1payn
  • WpView
    Reads 10,983
  • WpVote
    Votes 2,340
  • WpPart
    Parts 12
کودک یتیمی که سرنوشت براش برنامه های زیادی ریخته بود توی قصر سلطنتی و دردونه شاه و ملکه بودن قشنگ بود واسش... ولی چی میشه اگه کودکی از خون و روح شاه و ملکه به دنیا بیاد؟ "این اتاق چرا پر از عکسای منه عالیجناب؟!" "من رویا هامو نقاشی میکنم لیام،گاهی هم مینویسمشون بعد میزارمش تو این اتاق و تو چه حسی داری که رویای پادشاهی؟″ 𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 : r~n
•Λsian BOҰ• by iamvdepp
iamvdepp
  • WpView
    Reads 125,225
  • WpVote
    Votes 20,586
  • WpPart
    Parts 53
ل-هی آسیایی ز-ولم کن ! ل-انقد ازم فرار نکن !
Blue memories [l.s_z.m] by rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Reads 28,396
  • WpVote
    Votes 2,821
  • WpPart
    Parts 16
داستان لرريه و زيام هم داره هری- لویی بهم نگاه کن لویی نمیخواست تو چشمای مرد روبروش نگاه کنه و تقره ميرفت.. - گفتم نگام کن. لویی با اکراه سرشو بالا اورد و تو چشمای سبز مرد مقابلش زل زد چشماش پر التماس بود. - لو نمیتونی انکارو با من بکنی. نه وقتی که انقد میخوامت.یکم بیشتر راجبش فک کن. اشتباه میکنی... - من تصمیمو گرفتم. متاسفم پسر سعی کرد خودشو از مرد جدا کنه. - یعنی نمیخوای هیچ شانسی بهم بدی؟ این حرف اخرته؟ - اره هری... چرا نمیفهمی... هری بادیدن قیافه بی احساس لویی چیزی تو وجودش شکست ، اون پسر نميتونست انقد بي احساس باشه، اين لويي نبود كه ميشناخت...
MAN OF MANY FACES [Z.M] by zach_hf
zach_hf
  • WpView
    Reads 8,175
  • WpVote
    Votes 982
  • WpPart
    Parts 12
لیام فقط کنار میومد ولی اطمینان نمیکرد و این رو چاقوی زیر بالشش و اسلحه توی کشوی سمت چپ تختش کاملا توضیح میداد..
Soulmates or Soul enemies? || Ziam  by fake_liam_zayn
fake_liam_zayn
  • WpView
    Reads 142,612
  • WpVote
    Votes 15,066
  • WpPart
    Parts 35
[COMPLETED] [ ابديت يا بى نهايت ... ؟ ] ∞ داستان دو پسر جوان كه رابطه خوبى با هم ندارن اما به كمكـ هم براى نجات مهم ترين آدماى زندگيشون تلاش ميكنن ، و احتمالا اونجاست كه همه چيز عوض ميشه ........
Fire And Stone(Z.M) by youcancallmemrless
youcancallmemrless
  • WpView
    Reads 173,423
  • WpVote
    Votes 26,917
  • WpPart
    Parts 69
اون حتي جرعت نداشت به اون مرد نگاه كنه
+15 more