Later
35 story
Skin [L.S](Persian Translation) на PersianGayVodka
PersianGayVodka
  • WpView
    Прочтений 42,581
  • WpVote
    Голосов 10,072
  • WpPart
    Частей 37
[Completed] هری بیماری Haphephobia (فوبیای لمس شدن و لمس کردن) داره. اون از لمس کردن و لمس شدن امتناع می کنه. لویی هم اتاقی جدیدشه که فقط می خواد از مرز دستکش هاش عبور کنه. و شاید هم به زودی از مرز های قلبش... ------ H a p p y E n d i n g ------ Written by: @enigmaticectacy Translated by: @mhd3_mb0odi
★The lord of my heart ★[L.S] & [Z.M] на mels_diary
mels_diary
  • WpView
    Прочтений 72,285
  • WpVote
    Голосов 6,144
  • WpPart
    Частей 24
+پیشم میمونی؟ _آره. +چرا؟ _...نمیدونم. ‌‌‌ * * * +هیچوقت نگفتی چرا موندی. _فراموش کردی؟ تو ارباب منی. +ولی من دیگه اربابت نیستم. _هستی، تو ارباب قلب منی. قصه ی عشق و اسارت با چاشنی خشونت تارانتینویی Warning⚠ +18🔞 🚫این بوک حاوی صحنه های خیلی خشن و تجاوز و نژادپرستی هستش. اگه احساس میکنید برای سلامت روانتون آسیب زننده اس، لطفا نخونید. Highest ranking : 1 in #ziam 3 in #larrystylinson 1 in #harrystyles 1 in #zaynmalik by melina
Midnight With Him" [Ziam] на red_yas
red_yas
  • WpView
    Прочтений 16,991
  • WpVote
    Голосов 3,338
  • WpPart
    Частей 43
درحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام طناب ها پوسیده بودند بار ها به این فکر کردم زندگی ارزش این همه درد را دارد؟ و بعد کسی کنار گوشم گوشم زمزمه کرد اعتراف کن! تو صد ها بار زندگی میکردی هزاران بار همین راه را میرفتی و میلیون ها بار او را پیدا میکردی و دوباره عاشق میشدی...."
To hell and back [L.S] на darya_stylinsonff
darya_stylinsonff
  • WpView
    Прочтений 12,000
  • WpVote
    Голосов 2,029
  • WpPart
    Частей 36
_ من و تو به همدیگه گره خوردیم عزیزم. با هم از بالاترین جای بهشت رد شدیم و از اعماق جهنم گذشتیم! هیچ راهی وجود نداره که بتونیم بدون هم روی زمین خاکی زندگی کنیم...
Monster [l.s_z.m] на rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Прочтений 34,443
  • WpVote
    Голосов 5,456
  • WpPart
    Частей 21
با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو تاريكي پاش به چيزي گير كرد و بدن كوچيكش رو زمين پخش شد. دستش رو زانوي دردناكش گذاشت تاشايد يكم قابل تحمل بشه. صداي نفسهاش تنهاي صداي پيچيده تو زوزه باد سردي بود كه ميوزيد
Gray World(L.S) на S_Larry_S
S_Larry_S
  • WpView
    Прочтений 150,215
  • WpVote
    Голосов 18,022
  • WpPart
    Частей 52
(completed) يه دنياي جديد با قانون هاي جديد...
Conflict [L.S] на Brian284
Brian284
  • WpView
    Прочтений 803
  • WpVote
    Голосов 204
  • WpPart
    Частей 15
همیشه میگفت دو نوع تضاد داریم، تضادی که آدما رو مکمل هم می‌کنه و تضادی که مثل دوتا ماشین مقابل هم، توی یه لاین رانندگیه. هری 19 سالشه. اون استعداد بی نظیری توی آشپزی داره و هیچکدوم از کسایی که توی کمپ بودن حتی حدس نمیزدن آشپز اون غذاها یه پسر 19 ساله باشه که نمیتونه خوب حرف بزنه و اعتماد به نفس نداره. اما لویی نقطه مقابل هریه. اوج اعتماد به نفس، و صد البته بی استعداد در آشپزی. هری میتونه لویی با تمام مشکلاتی که داره قبول کنه؟
Azalea на _Pumpkin_A-M_
_Pumpkin_A-M_
  • WpView
    Прочтений 3,020
  • WpVote
    Голосов 482
  • WpPart
    Частей 37
شاید خالق اغازی را شروع کرد و اکنون منتظر است مخلوقش پایانی را به پایان برساند... پایانی که اکنون هم شروع شده.
+ еще 11
Broken Demon #2 на larryshadinn
larryshadinn
  • WpView
    Прочтений 190,953
  • WpVote
    Голосов 27,585
  • WpPart
    Частей 192
تو احمق ترین آلفایی هستی که به عمرم دیدم ...تو نمیتونی یه هیولا رو با شکنجه و شکستن استخون هاش و له کردن وجودش از بین ببری!یه هیولا با شکستن از بین نمیره...تو با هر بار شکستن یه هیولا اونو از بین نمیبری...تو فقط اونو قوی تر از اون چیزی که بود میکنی ... . . . بدون اینکه نگاهمو از ماه کامل و نورانی بگیرم یه نفس عمیق کشیدم و از روی سقف به حیاط بزرگ و روشن زیر نور ماه خیره شدم... جنگ تموم شده بود.جفتم و تموم اعضای خانوادم با آرامش خواب بودن و من تمام عضلاتم سنگ شده بود!از وقتی تونستم بفهمم جریان چیه خودمو آماده نگه داشتم...میدونستم هرگز...هرگز نباید شدت گاردمو کم کنم.جنگ تموم شده بود ولی بزرگترین خطری .که میتونست خانوادمو تهدید کنه هنوز اون بیرون بود...یه هیولای شکسته....خودم
Birds in Gilded Cages(larry)(persian) на niallssm
niallssm
  • WpView
    Прочтений 126,904
  • WpVote
    Голосов 9,441
  • WpPart
    Частей 25
در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......