Special
19 stories
son of the Dawn [Z.M] [L.S] by that_very_Witch
that_very_Witch
  • WpView
    Reads 9,932
  • WpVote
    Votes 2,280
  • WpPart
    Parts 26
《تو پسر سپیده‌دم هستی.نیمه آدمیزاد و نیمه اژدها.کسی که خدایان کهن و بر حق رو از زندانشون آزاد میکنه و نژاد آدمیزاد رو به خفتی که لایقشه میرسونه.》 زین به عنوان پیشکار ملکه وارد دربار میشه.جایی که لرد لیام پین،عموی پادشاه، از خیره شدن بهش ابایی نداره و اتفاقات شومی در شرف وقوعه.زین رازی داره که نباید فاش بشه؛رازی که اونو از بقیه آدمیزادها جدا میکنه.
01:44 AM~L.S [Completed] by gisustylinson
gisustylinson
  • WpView
    Reads 98,249
  • WpVote
    Votes 17,856
  • WpPart
    Parts 51
نفس هام رو به تو میبخشم... اگه این،تمام چیزیه که نیاز داری. محتوای این داستان شامل: توصیفات غم‌انگیز/ سلف‌هارم/ اقدام به خودکشی/ و... میباشد. 11نوامبر2018
Addictive Hearts [L.S] by StoriesFromShe
StoriesFromShe
  • WpView
    Reads 8,028
  • WpVote
    Votes 1,784
  • WpPart
    Parts 22
[ Completed ] تو اون حسی هستی که قلبم بهش معتاد شد...
Renegade [L.S] by StoriesFromShe
StoriesFromShe
  • WpView
    Reads 341
  • WpVote
    Votes 75
  • WpPart
    Parts 4
[ On Hold ] برای احساساتی که مرده و دفن شده اند...
The Dreamsellers by the__her
the__her
  • WpView
    Reads 972
  • WpVote
    Votes 167
  • WpPart
    Parts 8
من خواب دیدم که بیدار بودم تا اینکه بیدار شدم و خودم را خفته پیدا کردم. -استن لورل [L.S]
Helium(ziam) by Yeganeehh
Yeganeehh
  • WpView
    Reads 88,041
  • WpVote
    Votes 14,654
  • WpPart
    Parts 41
تو پسرِ شیرینِ من توی روز های تلخم بودی من هم مردِ روشنِ تو توی روز های تاریکت
•Amazing Sin• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 52,308
  • WpVote
    Votes 7,685
  • WpPart
    Parts 19
[Complete] چرخ‌دنده‌های مغز لویی شروع به حرکت میکنن.چرخ‌دنده‌های شیطانی‌ای که باعث شدن لویی یه نقشهٔ انتقام عالی از تیلور رو بکشه.دیگه نشستن و تحمل کردن کافیه.اگه تیلور میخواد لویی رو 'هرزه' خطاب کنه،اشکالی نداره،لویی هم مثل یه هرزهٔ واقعی رفتار میکنه. "میخوام یه چیزی بگم و شما هم به عنوان دوستام،وظیفه دارین که در هر صورت عاشقم باشین." "این اصلا خوب نیست." نایل گفت و زین فقط ناله کرد. "جریان اینه که...من میدونم ما این قانونِ مسخرهٔ 'واکنشی به حرف‌های تیلور نشون نده' رو گذاشتیم.ولی اگه من بتونم از یه راه دیگه ازش انتقام بگیرم چی؟" لویی پرسید.اون منتظر جواب نموند،چون میدونست که دوستاش تا الان یاد گرفتن چاره‌ای به‌جز قبول کردن حرف‌های لویی و همکاری کردن باهاش رو ندارن. "اگه دوست‌پسرش رو بدزدم چی؟" یا،داستانِ لویی 'دزدِ دوست‌پسر' تاملینسون. °Persian translation°
•Sweet Creature• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 42,341
  • WpVote
    Votes 7,504
  • WpPart
    Parts 21
[Complete] هری انتظار نداشت که دبیرستان آسون باشه. خواهرش براش یه‌عالمه داستان تعریف کرده بود و هری میدونست که قراره توی یه جهنمِ چهارساله باشه. ولی جدا از همه‌چیز، اون دقیقا انتظار نداشت که فرشته‌ها هم توی جهنم بیان. Supernatural!AU °Persian Translation°
the charleston(l.s) by SilentGhosttt
SilentGhosttt
  • WpView
    Reads 31,654
  • WpVote
    Votes 6,061
  • WpPart
    Parts 30
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_
NIAZ. by blueloubear
blueloubear
  • WpView
    Reads 10,147
  • WpVote
    Votes 2,559
  • WpPart
    Parts 16
من آدم نگاه کردنم؛ آدم‌ داشتن نبودم هیچوقت.