Hallucination
"هر چیزی شروعی داره. اما من نمیدونم بازی منو تو از کجا شروع شد!شاید تقصیره مِه توی چشمات بود که راهی که توش قدم میذاشتم رو ندیدم. حالا وسط میدون فقط منو توعیم. منی که ترسیدم و تویی که...پس تو کجایی؟!"
"هر چیزی شروعی داره. اما من نمیدونم بازی منو تو از کجا شروع شد!شاید تقصیره مِه توی چشمات بود که راهی که توش قدم میذاشتم رو ندیدم. حالا وسط میدون فقط منو توعیم. منی که ترسیدم و تویی که...پس تو کجایی؟!"
ستاره ها صداي ساز رو مي شنون. آدما به ياد نميارن. عروسكا گريه مي كنن. و هیولا ها سازدهنی میزنن.
جایی که لویی یه کارگر با حقوق پایینه، اما نمیذاره که درآمد ماهیانه ی کمش جلوی اون رو برای خریدن کاپ کیک های گرون قیمت مورد علاقه ی هری بگیره. ________ -پس یادم تو را فراموش. .Larry Stylinson.
[کامل شده] [زیام] به اندازهی شعرهایی که برای تو نگفتهام و بلد نبودهام که بگویم و به اندازهی شعرهایی که شاعرانِ دیگرت برای تو سرودهاند، هنوز هم برای ستایشَت حرفهای نگفته دارم.
[کامل شده] [لری] اگر اونی که گم شده تو باشی، من برمیگردم و پیدات میکنم. اما اگر اونی که گم شده من باشم، به خاطرِ من پشتِ سرت رو نگاه میکنی؟