UniqueBeat
- Reads 30,325
- Votes 4,976
- Parts 9
همهمه بالا گرفت.
نامجون دوباره شروع کرد:«۴۰۰ یک، ۴۰۰ دو...»
صدای دودلی به گوش رسید:«۴۱۰»
جیهوپ پوزخند زد. عاشق این قسمت از مزایده بود. زمانی که اون مردها با درموندگی مبلغ رو ۱۰ وون ۱۰ وون و یا حتی ۵ وون بالا میکشیدند، به امید اینکه کسی روی دستشون نزنه.
-«۴۱۰یک...»
-«یک میلیون.»
پوزخند روی لب پسر رقاص خشکید و با چشمانی که از فرط تعجب گشاد شده بود، به دنبال صاحب صدا میون جمعیت گشت...