Beautiful to read
17 stories
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 374,873
  • WpVote
    Votes 52,693
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01
961.78 °C by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 278,837
  • WpVote
    Votes 54,829
  • WpPart
    Parts 32
فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫
RANDY by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 467,351
  • WpVote
    Votes 74,394
  • WpPart
    Parts 32
[کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میاد! +میدونستی ابراز خشونت هم یه نوع عشقبازیه... قبیله مایا تو آفریقا این کارو میکنن. Vkook story! ⚠️#1in bts fanfic ⚠️#1in Persian ⚠️#1in Action
The Inception Of Nikita | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 97,643
  • WpVote
    Votes 15,996
  • WpPart
    Parts 97
┊Summary: همه چیز از جایی شروع شد که اونها برای نجات نسل خودشون از آخرالزمانی که در مسیر وقوع بود، تصمیم به ترک سیاره‌شون گرفتن...و این آغاز و پایان همه چیز بود! ┊Teaser: _ انقدر دروغ نگو آلیا...خون بینیت کم میاد. با شرارت لبخندی زد و به دیوار های سرد اتاق خیره شد: _ من و به این اسم صدا نکن کاپیتان اگرنه به فرعون خوفو میگم به جای غرق کردنت توی رود نیل، گردنت و بزنه! دوباره دستهاش رو بالا آورد و تکه ای از موهای بلندی که باز هم باز شده بودن رو به دست گرفت: _ باشه شاهزاده نیکیتا، ولی چه فرقی داره توی رود نیل غرق بشم یا گردنمو بزنن؟ قراره توی تاریخ بنویسن کیم تهیونگ به خاطر سوگلی فرعون کشته شد... پیج نویسنده: @sylvie_fic The Inception Of Nikita 🪐💙 genre: Secret Couple: Vkook Sub Couple: Hopemin Writter: Sylvie 🌱 up: Saturday Telegram: @papacita_01
City Of Dead [Vkook AU] by Vantegod_
Vantegod_
  • WpView
    Reads 161,606
  • WpVote
    Votes 26,241
  • WpPart
    Parts 13
"اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"
Blind Guy [Vkook|Yoonmin] by kimsevil
kimsevil
  • WpView
    Reads 118,301
  • WpVote
    Votes 22,311
  • WpPart
    Parts 23
‌‌‌๛ ғᴀɴ ғɪᴄ 「 Blind Guy 」 • پسر کور Complete • کاپلی° • ژانر : عاشقانه | روزمره [-اگر یک روز بگم که من اون مردی که فکر میکنی نیستم... اگر بگم یک هیولای زشتم...چیکار میکنی؟ پسر خنده ی قشنگش رو دوباره نشونم داد. -ماسک لعنتیت رو از روی صورتت پایین میکشم و بهت ثابت میکنم: هیولاها وجود ندارن...] 💎°آیدی تلگرام و واتپد نویسنده: @kimsevil
NOIR [BARCODE 2] by kimsevil
kimsevil
  • WpView
    Reads 77,346
  • WpVote
    Votes 11,268
  • WpPart
    Parts 30
نُوا یعنی چی؟... زندگی اون چند نفر وسط شهر تاریک و بد بو میشه نوا! وقتی که مجبوری عشقت رو با لبای خونیش ببوسی و مزه اشکش رو از روی پوستش بچشی. وقتی که تک تک لحظات تفنگ رو با ترس لمس میکنی و نا امنی تموم بدنت رو به لرز انداخته. نُوا لمس دستای یخ زده همونیه که وسط این جهنم میتونه بهشت رو برات به ارمغان بیاره... . . سیاه...صفت زندگی سه نفره. سه نفری که از وسط خاکستر خونه سوختشون ، بلند شدن. سه نفری که هر ثانیه از حال رو با یادآوری گذشته تلخ زندگی میکنن و از فکر کردن به آینده واهمه دارن. سه نفری که در اوج تنهایی مجبورن ادامه بدن. مجبورن تموم زورشونو بزنن تا به بقیه ثابت کنن هنوز میتونن حرکت کنن. هنوز میتونن حرف بزنن ثابت کنن که هنوز زندن! این داستان در ادامه ی BARCODE نوشته خواهد شد... ژانر: نقد اجتماعی - روانشناسی کاپل: VKOOK / SECRET +دختر پسری
BARCODE [VKOOK/YOONMIN] by kimsevil
kimsevil
  • WpView
    Reads 237,752
  • WpVote
    Votes 33,110
  • WpPart
    Parts 53
‌๛ ғᴀɴ ғɪᴄ 「 Bᴀʀᴄᴏᴅᴇ 」 • بارکد ~ Complete • کاپلی° ویکوک - یونمین • ژانر : عاشقانه | روزمره | نقد اجتماعی | انگست ❥•↿#Sevil 💜 #بارکد -•ᴛᴇᴀѕᴇʀ~ یک نفر پشت میله های زندان/ پدری که مرده بود. یک نفر زیر دود و سیگار / خواهری که رفته بود. مرگ هم به سراغشان نمی آمد~ راهش را کج می کرد... پشت چشمی می آمد و می رفت. بارکد تیره ... پشت گردنشان~ سرنوشت نحسشان را رقم می زد، پر رنگ تر از دیروز. ایدی تلگرام: @kimsevil
FLORENCE🎻 by ariiellmina2
ariiellmina2
  • WpView
    Reads 156,646
  • WpVote
    Votes 21,841
  • WpPart
    Parts 33
«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 ___________________________ FLORENCE 💜 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴋᴏᴏᴋᴠ, .... 📝ᴡʀɪᴛʜᴇʀ : @ArieElll 📌 ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴍᴜᴛ, ᴀɴɢᴜsᴛ,+18
HEAVEN (+18) by Vantegod_
Vantegod_
  • WpView
    Reads 1,249,087
  • WpVote
    Votes 122,632
  • WpPart
    Parts 57
"بگو مال مني!" "فقط مال توام" Vkook/Yoonmin AU