«توخالیـ»[Hollow]
کی فكرشو میکرد زندگی اون پسر موبلوند تا اینحد پیچیده باشه. کاپل:هوپگی🙃🔥 FULL:)
در حال ترجمه/ سپ همه سولمیتی دارن. در این مورد حق انتخابی نداری. سرنوشت تصمیم میگیره باید عاشق چه کسی بشی، چه دلت بخواد و چه نخواد، ولی خب سرنوشت معمولا درست تصمیم میگیره. این بار سرنوشت گند میزنه. بدجور. (آیدل ناموفق، جانگ هوسوک، دقیقا به همون کسی پیوند میخوره که رویاش رو نابود کرد) کاپل اصلی: سپ (سوییچ) کاپلهای فر...
(فصل دوم پایان یافته) درست گفته بودن بالاخره جلوی پاش زانو زده و التماس کرد ولی دیگه برلش اهمیتی نداشت اخه قبلا اون به اشکاش فکر کرد که حالا به اشکای اون توجه کنه؟ کاپل: sope کاپل فرعی :...vkook'namjin ژانر : درام'جنایی'عاشقانه'اسمات' (این داستان زاده افکار نویسنده بوده هیچ کدام از اتفاق های کتاب واقعی نیستند )
احساسات یعنی چی؟ چطور میتونی بفهمه داری واقعا چیزی رو احساس میکنی؟ میگن آدم وقتی خوشحاله که گذر زمان رو متوجه نمیشه اما اون حتی توی بهترین زمان ها هم صدای یکنواخت تیک تاک ثانیه شمار ساعت توی مخش بود کاش فقط میتونست احساس کنه ** جانگ هوسوک کسی که احساساتش رو به خاطر اتفاقات گذشته از دست داده، مین یونگی کسی که احساست کن...
_____________°•♡•°_____________ ~good morning beautiful! start your day with a smile :)~ ~صبح بخیر خوشگله! روزت را با لبخند شروع کن:) _____________°•♡•°_____________ ~مینی فیک ترجمه ای~ ▪︎ژانر: رومنس، انگست، سداند ▪︎کاپل: سپ(sope) ▪︎نویسنده: @sopelights ▪︎وضعیت: پایان یافته✔
- دوست داشتنت،دومین کار خوبی بود که تاحالا انجام دادم. + اولیش چی بود؟ - پیدا کردنت...
[Completed] رفتارای گربه ی کیوتِ هوسوک، یعنی شوگا، چند روزی بود که عجیب شده بود. و امروز این رفتارای عجیب به اوجش رسیدن.💦🐈
خلاصه: یونگی و هوسوک دوستای بچگی بعد از جدا شدن سال ها بعد توی شرایط نه چندان خوب و در دو قطب مخالف دوباره همو میبینن. آیا امکان داره سال ها فاصله، کینه و مخالفت و دروغ بینشون رو کنار بذارن و همدیگه رو ببخشن؟ هشدار: این داستان دارای صحنه های خشونت، اسمات گرافیک، و انگست میباشد.
هوسوک یه گل آفتابگردون بود که زیر سایه ی تاریک و سرد مین یونگی آروم آروم پژمرده میشد. ───────────── Couples: Sope , JinKook , YoonMin , Vmin Genre: angust , Sad Ending Writer: OpalDie -Complited.
یونگی یک فن پیج تو اینستا برای آیدلش داره..... چی میشه اگه اون ایدل بفهمه.... Written by @katisgucci
فیک Indigo Night 🌙 کاپل [ سپ، نامجین، کوکمین] ژانر: جنایی، ملو انگست، اکشن, مافیا خلاصه [ دوست مین یونگی پسر رییس مافیای سئول سال ها قبل تو یک روز ناپدید میشه و هرگز پیداش نمیشه، اما چی میشه اگه اون شخص بعد از چهار سال با نقش متفاوتی به زندگیش برگرده؟ داستانی که برای گفتن داره حقیقت داره و همه چی قراره به سادگی پیش...
[ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] همه چیز ازونجا شروع شد که هوسوک خیلی اتفاقی پا به خونه ی مین یونگی گذاشت! مین یونگی همون پسر قد کوتاه با چشم های سرخ رنگ و صورت کبودی بود که با تعریف کردن از رقص هوسوک در اجرای فستیوال هالووین بهش امید و اعتماد به نفس داده بود. هوسوک همیشه بدون اینکه بدونه چرا اونو دوست میداشت و راجع بهش کنجکاو بود اما مت...
وضعیت: پایان یافته~ +آرزوی من تویی! میشه بهت برسم؟! _چی گفتی؟ هوسوک دستش رو زیر چونهی یونگی گذاشت. صورتش رو سمت خودش برگردوند و گفت: آرزوی من تو بودی! هنوزم میتونی امیدوار باشی که به آرزوم برسم؟!
چی میشد اگه یونگی اونو انتخاب میکرد؟ چی میشد اگه بعد از اون دعوا رهاش نمیکرد؟ اگه شرایط فرق میکرد، چه قدر میتونست تو زندگیشون تاثیر بذاره؟ Sope au🍒 hobicfs on twitter 🍃
ژانر: انگست کاپل: سپ کاپل فرعی:کوکمین لبخند میزد ، لحظه ای که عطر شکوفه های رز کل خونه رو پر کرده بود . سعی میکرد مثل همیشه دردش رو پنهون کنه ، اما چشماش همه چیو فریاد میزد . چشماش همیشه باهام حرف میزدن ، این بار یه چیز متفاوت رو بهم میگفتن . اون عاشقم بود؟
یه فیکشن #فلاف و کیوت از کاپل #سپ🍫✨پسری که از سیاره ش💫 تبعید میشه و #احساساتش رو با تغییر رنگ #موهاش نشون میده🍃 Couples: Sope & Namjin Gener:fluff.romance.smut(maybe)
چی میشه اگر یونگی معشوقه ی کسی باشه که ازش متنفره ... چی میشه اگر یونگی مجبور شه دنیایی بدون عشق هوسوک رو تجربه کنه... چی میشه اگر عشق یونگی و هوسوک گره ای به بزرگی عشق کسه دیگ ای داشته باشه ... ... اصلی :سپ نامجین ویکوک وضعیت:پایان یافته #دزدی#اسمات#تجاوز#عشق
نامه ی مهم افسر کیم تهیونگ، سرهنگ جانگ هوسوک رو به اون بندرگاه کوچیک و بار "پیول" می رسونه. اما هوسوک هیچ ایده ای نداشت که بارمن اون بار، مین یونگی، قراره معادلات ذهنیش رو بهم بریزه..! ~داستانی دیگر از شهر ساحلی همیشه شلوغ و پر هیاهو~ **این داستان بخش دوم The last sunflower vkook محسوب میشه، اما شخصیت های اصلی اون متف...
"اون شبی که مست بودی، اگه وجدانم دست به کار نمیشد مطمئناً بهت تجاوز میکردم..." . . . • غیرقابل کنترل • برگرفته شده از مودبرد • هوسوک تاپ • فلاف
"هیچی کثیف تر از دولتی نیست که بچه های نوجوون رو جمع میکنه تا آدم بکشن" دولت یه سازمان مخفی برای نوجوونهای بی خانمان یا گناهکار داره. این افراد رو جمع میکنن تا به بهانهی زندگی خوب و پاک کردن گناه هاشون به آدمکشی تشویقشون کنن. این سازمان بدون نیاز به قانون و حکم میتونه کار کنه؛ فایدهی این سازمان مخفی نگه داشتن تبه...
-این من و تورو به هم پیوند میده اما... دیگه پیوند خوردنمون چه ارزشی داره وقتی نابودم کردی؟ +اولش فقط اومدم چون بهت نیاز داشتم ولی حالا... هر روز هزاربار به خودم لعنت میفرستم چون عاشقتم. -فکر میکنی کافیه؟ فکر میکنی میشه همه چیز از نو شروع بشه؟ 🥀🖤 کاپل اصلی: یونسئوک/سپ کاپل فرعی: ویکوک ژانر: خون آشامی، معمایی، رمنس، س...
چطور میتونم به عقب برگردم؟ چطور میتونم همه چیز رو از اول بسازم؟ "گذر از محدوده قدرت" چیزیه که زیاد بهش فکر میکنم. شاید بتونم زمان بیشتری از همیشه به گذشته برگردم. شاید بتونم تغییرش بدم. شاید بتونم از کشته شدن اون کسی که عاملش بودم جلوگیری کنم. -Yoonseok story✔ Started: 2020, 19 Jan. Finished: 2020, 30 Jun.
فصل دوم آگوست دی.فیک ترجمه شده. یونگی داره بیخیال میشه. داره آگوست رو رها میکنه. چون با وجود آفتاب، درخت های نخل و دریا، کی به یه آدم کش نیاز داره؟ ولی به شکل بی رحمانه ای بهش یادآوری میشه نمیتونه از هویتش فرار کنه، نه تا یه میلیون سال دیگه. چون به یه چیز تیره تر، یه چیز سرد تر از آگوست نیازه تا تیم از این مخمصه نجات...
فیک ترجمه شده. در طول روز، یونگی به عنوان پزشک قانونی واسه پلیس کار میکنه. ولی وقتی شب میاد، اون تبدیل به یه کابوس میشه. یه قاتل زنجیرهای. کاپل اصلی: سپ کاپل فرعی: نامجین - ویمینکوک تعداد قسمت: ۴۵
وضعیت : به پایان رسیده خلاصه : هوسوک پیانیستی که سرباز جنگی ایی که باعث بیخانمان شدنش میشه جانش رو نجات میده و خیلی دیر متوجه حسی به اسم عشق میشه ، حالا باید تصمیم بگیره ! مرگ یا دوباره نواختن؟ کاپل: سپ ، یونسئوک کاپل فرعی: ویکوک ، نامجین ، کوکمین ، ویمین و.... از فن فیکشن حمایت کنید 🕊️
فیک ترجمه شده.کامل شده. روز شوگا به اندازه کافی بد هست. دیگه لازم نیست دزدیده بشه و برگردونه بشه به همون کاری که خیلی سخت تلاش کرده ازش فرار کنه. مخصوصا وقتی با یه موقرمز پرحرف روبرو میشه که به نظر اصلا از یونگی نمیترسه،یه دکتر خوش قیافه که قبلا میشناخته،یه موچی کوچولوی اغواکننده که واسه این دنیا زیادی عزیز و خطرناکه،...
همهمه بالا گرفت. نامجون دوباره شروع کرد:«۴۰۰ یک، ۴۰۰ دو...» صدای دودلی به گوش رسید:«۴۱۰» جیهوپ پوزخند زد. عاشق این قسمت از مزایده بود. زمانی که اون مردها با درموندگی مبلغ رو ۱۰ وون ۱۰ وون و یا حتی ۵ وون بالا میکشیدند، به امید اینکه کسی روی دستشون نزنه. -«۴۱۰یک...» -«یک میلیون.» پوزخند روی لب پسر رقاص خشکید و با چشم...