user24831219's Reading List
15 cerita
• My Lolita  ☭  oleh twomoons_story
• My Lolita ☭
twomoons_story
  • Membaca 41,074
  • Suara 2,654
  • Bagian 10
•مینی فیک : لولیتای من •ژانر : جنایی _ درام _ ارباب-برده ایی _ انگست •کاپل : چانبک کامل ✓ ══════════════════════════ *پیش گفتار* خب اول بذارید درمورد قصه خود مینی فیک یکم بهتون توضیح بدم اسم مینی فیک از کتاب " لولیتا اثر ولادیمیر ناباکوف "گرفته شده اما موضوع متفاوته.چون موضوع کتاب لولیتا درمورد برده های جنسی کوچیک هستند که نوبالغ و زودرس،زیبا و ازنظر جنسی فعال که میتوانند توجه مردان رو جلب کنند،هست.وهمونطور که هستند مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. اما موضوع لولیتای فیک من ازکاربرد رایج الانش سرچشمه میگیرد.بچه های کوچکی که طی مراحلی به عروسک زنده جنسی تبدیل میشوند. ژانرحاکم فیک،انگست هست و باتوجه به اینکه پایانش هپی انده اما اصلا خوشحال کننده نیست. اگه واقعا طاقت تحمل غم هارو ندارین نخونین...چون بی شک زندگیتونو کمی از روال عادیش دور میکند. پس اگه شروع کردید و باتوجه به اینکه بهتون اخطار دادم، شما خودتون مسئول تمام عواقبش هستید. بازم ازتون خواهش میکنم اگه تاثیرپذیریتون از فیک ها زیاده ،اینو نخونید....چون قرار نیست چیز خوبی توی دامنتون قرار بگیرد اما این تجارت واقعیه و هنوزهم درحال انجام است. ══════════════════════════
Come home Daddy oleh Yellsuniflower
Come home Daddy
Yellsuniflower
  • Membaca 54,087
  • Suara 1,178
  • Bagian 5
خب گایز این ی رمان عاشقانه بی دی اس امِ سو دستمالاتونو بزارید دم دستاتون ...
این زندگی من بود oleh thispoone
این زندگی من بود
thispoone
  • Membaca 1,673
  • Suara 49
  • Bagian 3
سبک bdsm تو نمیدانی چه بر من گذشته..شاید هم این منم که نمیدانم! همه محکومیم به دانستن اما چیزی که نیاز است دانستن نیست.. "اعتماد"است... من حافظمو از دست دادم و حالا نمیدونم کجام!
مجموعه گودال سیاه oleh Robi963
مجموعه گودال سیاه
Robi963
  • Membaca 243,239
  • Suara 8,555
  • Bagian 76
تنها با یک نگاه در چشمانش سرنوشتم تغیر کرد
👸ملکه احساس 👸 oleh bbyevil
👸ملکه احساس 👸
bbyevil
  • Membaca 6,706
  • Suara 149
  • Bagian 6
hi my lovely human و این رمان یکم از لحاظ گفتاری و نوشتاری با بقیه رمان ها فرق داره که امیدوارم خوشتون بیاد ژانر رمان bdsm و صحنه های +18 و باز و خشن هم داره از همین اول بگم که بدونی و این رمان یکمیش بر اساس واقعیته و طبق اصول بی دی اس ام البته بی دی اس ام واقعی و درست پیش میره
To Love a Sadist {ziam} oleh Heyfaezh
To Love a Sadist {ziam}
Heyfaezh
  • Membaca 240,908
  • Suara 20,626
  • Bagian 34
من بردش بودم و بازیچه اش حیوون خونگیش بیبیش اسباب بازیش و همسرش .... من فک میکنم شما تصور میکنید که من از اول عمرم توی BDSM بودم . و من نبودم . زین ، ارباب من ، و یا ددیم ، یه سادیسمی بود . اون دوست داره به بقیه آسیب برسونه ؛ توی بدترین حالت های جنسی . این چیزی بود که اتفاق می افتاد ؛ اون همیشه بهم صدمه میزد . ولی بعضی اوقات ، من عاشق حسی می شدم که اون بهم میداد ..... :) Top ranck : #2 in fanfiction [Persian translation 2017] ⚠ [ Warning ]⚠
{| My Master's Touch |}  oleh _Rasta
{| My Master's Touch |}
_Rasta
  • Membaca 19,431
  • Suara 630
  • Bagian 9
با یک حرکت سریع وارد من شد و من به گریه افتادم. خواستم تا آروم تر پیش بره اما گوش نداد. دردناک بود مثل جهنم ، اما بعد از اینکه یکم بیشتر حرکت کرد بهش عادت کردم، گریه های از روی دردم به یک دفعه تبدیل به گریه هایی از روی لذت شدند. .... شانتی متولد شد تا ازدواج کند ، یا بهتر بگویم به فروش برسد. به بالاترین پیشنهاد دهنده، تمام زندگی اش را باید با بدنش به همسرش خدمت میکرد. و اندرو او را در اولین حراج خریداری کرد. اما شانتی قرار نیست به اندرو با دید همسر نگاه کند، بلکه باید به عنوان "مستر" با او برخورد کند. با افزایش مدت زمان بودن آن دو با هم ، شانتی شروع به احساس چیزی می کند که تا حالا همچین چیزی را احساس نکرده "عشق". ... این بوک ترجمه ی داستانی انگلیسی به همین اسم هست... امیدوارم ازش لذت ببرید.
هرجا که تُویی oleh rozmin86
هرجا که تُویی
rozmin86
  • Membaca 88,312
  • Suara 5,040
  • Bagian 78
🚫A little Sexual content🛇 عاشق یک مرد عوضی شدن شیرین ترین و خطرناک ترین اشتباه یک دختر است. ما را سر باغ و بوستان نیست هرجا که تویی تفرج آنجاست... (سعدی)
Fear... oleh TheMiraMoon
Fear...
TheMiraMoon
  • Membaca 24,418
  • Suara 2,291
  • Bagian 6
-ماله من میشی؟! سرشو به طرفین تکون داد.. -نه؟! همراه با عصبانیتی که با ترس همراه شده بود داد زد: چرا باید ماله یه روانی بشم؟؟! چرا باید پیشه یه دیوونه بمونم؟؟!منو ازاد کن برم... این کارای مزخرفتو تموم کن...
هیجان عشق( قسمت اول ) _ Thrill Love oleh mahdijj0077
هیجان عشق( قسمت اول ) _ Thrill Love
mahdijj0077
  • Membaca 433
  • Suara 13
  • Bagian 1
_هووووووف بالاخره راحت شدم . از الان تا سه ماه دیگه آزاد و بیکارم . _مانسا من رفتم . تعطیلات خوش بگذره . _ ممنون عزیزم. _ بابای. کیفم رو روی کولم انداختم. یک نفس عمیق کشیدم تا خستگی نه ماه درس و مدرسه از تنم بیرون بره . قدم زنان با کفش های صورتیم شروع به راه رفتن کردم. _ سه سال از دبیرستان گذشت . فقط یه سال دیگه مونده . از کوچه پس کوچه ها و راه میونبر می رفتم تا هر چه سریع تر برسم . به نزدیکی خونه رسیده بودم. _ اه . دوباره پسر همسایه پیداش شد . این چی می خواد از جون من؟ مو هام رو توی مغنعه کردم تا جلوی اون حجاب داشته باشم. با عشوه و غرور از روبه روش رد شدم . وقتی دید محلش نذاشتم به طرفم دوید . _ به مانسا خانم . دیگه محل نمی ذاری !! بدون گفتن حرفی به راه خودم ادامه دادم. _ چی شده . خطایی ازم سر زده؟ _ سیامک چیکارم داری؟ دست از سرم بر دار. _ نه ... اینقدر پاپیج می شم تا ازت جواب مثبت بشنوم . _ تو خواب ببینی ٱقا سیا . _ اگه منم .... ازت بله میگیرم . حالا ببین . با یه چش غره متکبرانه از کنارش رد شدم . با کلید در خونه رو باز کردم . _ سلام ماماااااان . کجایی؟؟ _