Mine.
28 stories
My Alpha | آلفای من ~|| Sope Au Persian Translation  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 8,507
  • WpVote
    Votes 1,635
  • WpPart
    Parts 30
هوسوک در حالی که با همه وجودش از آلفاها نفرت داشت، بچه یک آلفا رو توی شکمش حمل می‌کرد. فراتر از اون، پدر بچه، یونگی، با وجود اینکه چیزی در مورد بچه نمی‌دونست، نهایت تلاشش رو می‌کرد تا جایی توی زندگی‌اش پیدا کنه. پس، هوسوک چقدر دیگه می‌تونست در برابر مهربون‌ و فهمیده‌ترین آلفایی که تا به حال در زندگی‌اش دیده بود، مقاومت کنه؟ ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: آلفای من 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: سپ، کوکوی 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: امگاورس، ماوراطبیعه، عاشقانه، امپرگ 🥇 In #Sope
Destiny ~|| KookV Au by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 6,500
  • WpVote
    Votes 949
  • WpPart
    Parts 36
'احساسات متغییرن.' این شعارِ جونگکوک توی کل زندگی‌اش بود. وقتی توی دورانِ دبیرستان از یکی خوشش اومد، برای به دست آوردنش تلاشی نکرد چون احساسات یکسان نمی‌موندن. وقتی توی دانشگاه شیفته‌ی همکلاسی پر سروصدا و زیباش -کیم تهیونگ- شد، فقط مثل یک احمق از دور به تماشاش نشست چون هنوز هم، احساسِ آدم‌ها عوض می‌شد، گرچه، وقتی بعد از هفت سال دوباره تهیونگ رو‌ می‌بینه و موجِ عواطف بهش حمله می‌کنن، متوجه می‌شه که یک سری از احساسات دستخوش تغییر نمی‌شن. ----❦ 𝘰𝘯 𝘨𝘰𝘪𝘯𝘨 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: سرنوشت 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: کوکوی 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: تکستینگ، انگست ملایم، عاشقانه
Silent Sea ~|| Sope Au - Season 2 by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 3,338
  • WpVote
    Votes 623
  • WpPart
    Parts 22
یونگی چشم‌هاش رو تنگ کرد. هوسوک و اسنو چند قدم اون طرف‌تر ایستاده بودند، دست‌های دختر بچه به سمتِ پدرش دراز بود، با لبخند نازی روی چهره‌اش سرش و کج کرده بود و انتظار بغل شدن توسط پدر امگاش رو می‌کشید. مقابلش اما، مردِ امگا با چهره‌ای سردرگم و گیج ایستاده بود. چرخ‌دنده‌های ذهنش به سرعت حرکت می‌کردند اما در هیچ گوشه‌ای از خاطراتش، چهره اون دختر بچه رو نمی‌دید. مین اسنو تنها براش یک غریبه بود. چند قدم اونطرف‌تر، مین یونگی که تنها شاهد این صحنه بود، با خودش فکر کرد، بلایی که ازش می‌ترسید به سرش اومده بود، خاطرات هوسوک پاک شده و خانواده‌اش از هم پاشیده بود. ----❦ 𝘰𝘯 𝘨𝘰𝘪𝘯𝘨 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: دریای خاموش 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: سپ 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: امگاورس، انگست، امپرگ، عاشقانه ‼️فصل یک این اثر با عنوان تاج محل در پیج آپ شده.‼️
Endless February ~|| Sope Au  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 2,046
  • WpVote
    Votes 336
  • WpPart
    Parts 17
یکشنبه روزی معمولی بود. روزی تعطیل که افرادِ شاغل تمام هفته انتظارِ فرارسیدنش رو می‌کشیدند. روزی که زوج‌هایی که به تازگی باهم وارد رابطه شده بودند، سر قرار می‌رفتند و با هدایایی همدیگه رو سرِ ذوق می‌آوردند. روزی که خانواده‌ها دور هم جمع می‌شدند و بوی غذا و صدای خنده‌ها حیاطِ پشتی‌ایشون رو پر می‌کرد. روزی که بچه‌ها از شادیِ تمام شدن تکالیفشون به بازی با عروسک یا حیوانات خانگی‌ایشون مشغول می‌شدند و دقیقا همون روزی که خبر یک جنایت ریشه‌ی ترس رو در دل‌های زیادی گره زد. روزی که مین یونگی، افسر عالی رتبه و خلبان تک‌خال سابق جت‌های نظامی به جنایتی اعتراف کرد و همه‌ی اخبار و مقالات از پیدا شدن قاتل دو مرد که مدتی پیش به قتل رسیده بودند، خبر دادند. همه‌ی این‌ها در یک یکشنبه‌ معمولی اتفاق افتاده بود. ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: فوریه بی‌انتها 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: سپ 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: جنایی، روانشناسی، عاشقانه
Endless February ~|| Chanbaek Au by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 1,415
  • WpVote
    Votes 314
  • WpPart
    Parts 17
یکشنبه روزی معمولی بود. روزی تعطیل که افرادِ شاغل تمام هفته انتظارِ فرارسیدنش رو می‌کشیدند. روزی که زوج‌هایی که به تازگی باهم وارد رابطه شده بودند، سر قرار می‌رفتند و با هدایایی همدیگه رو سرِ ذوق می‌آوردند. روزی که خانواده‌ها دور هم جمع می‌شدند و بوی غذا و صدای خنده‌ها حیاطِ پشتی‌ایشون رو پر می‌کرد. روزی که بچه‌ها از شادیِ تمام شدن تکالیفشون به بازی با عروسک یا حیوانات خانگی‌ایشون مشغول می‌شدند و دقیقا همون روزی که خبر یک جنایت ریشه‌ی ترس رو در دل‌های زیادی گره زد. روزی که پارک چانیول، افسر عالی رتبه و خلبان تک‌خال سابق جت‌های نظامی به جنایتی اعتراف کرد و همه‌ی اخبار و مقالات از پیدا شدن قاتل دو مرد که مدتی پیش به قتل رسیده بودند، خبر دادند. همه‌ی این‌ها در یک یکشنبه‌ معمولی اتفاق افتاده بود. ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: فوریه بی‌انتها 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: چانبک 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: جنایی، روانشناسی، عاشقانه 🥉In #روانشناسی
Falling Again ~|| LarryStylinson Persian Translate  [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 25,704
  • WpVote
    Votes 5,951
  • WpPart
    Parts 34
وقتی هری توی بیمارستان به هوش میاد، همراه با چهار پسریه که هرگز توی زندگیش ندیده‌ اشون. دکتر بهش میگه فراموشی گرفته، و یکی از پسر ها، لویی، به نظر میرسه نسبت به بقیه بیشتر تحت تاثیر این اتفاق قرار گرفته. و حالا اون ها باهم توی یک گروه ان؟ به آهستگی، هری چیز های کوچیکی رو به یاد میاره ولی نه در مورد لویی. گرچه حس می‌کنه واقعا توی این پسر که "دوست صمیمی"ـش هست غرق شده، ولی قطعا لویی چیزی رو مخفی کرده. چی میتونست باشه؟ ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: دوباره عاشق شدن 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: لری استایلینسون 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: ایدل لایف، اسمات، عاشقانه
Him ~|| Larry Stylinson AU [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 9,495
  • WpVote
    Votes 2,514
  • WpPart
    Parts 16
لویی تاملینسون یه نویسنده ی موفق و پر طرفداره. توی آخرین کتابِ منتشر شده اش، اون معشوقه ای رو خلق کرده که هر روز از زندگیش انتظارش رو میکشیده و وقتی که انتظارش رو نداره، پسری رو ملاقات میکنه که اون خصوصیات رو داره. هری استایلز زیبا که انگار که به دستِ فرشته ها برای اون خلق شده، و لویی، کسی که از کلیشه ها نفرت داره اولین کلیشه ی زندگیش رو رقم میزنه. برای بودن با اون پسر. "ببخشید، من اون ور کافه نشسته بودم و از وقتی که اومدی داشتم تماشات میکردم، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و اینو بهت نگم... تو- یعنی شما.. مثل یه اثر هنریِ زنده اید...یه الهه‌ی زیبایی." ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: اون پسر 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: لری استایلینسون 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: روزمره، فلاف، عاشقانه 𖦹Cover by: mae_galaxy
Him ~|| VKook AU [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 37,610
  • WpVote
    Votes 6,478
  • WpPart
    Parts 16
کیم تهیونگ یه نویسنده ی موفق و پر طرفداره. توی آخرین کتابِ منتشر شده اش، اون معشوقه ای رو خلق کرده که هر روز از زندگیش انتظارش رو میکشیده و وقتی که انتظارش رو نداره، پسری رو ملاقات میکنه که اون خصوصیات رو داره. جئون جونگکوک زیبا که انگار که به دستِ فرشته ها برای اون خلق شده، و تهیونگ، کسی که از کلیشه ها نفرت داره اولین کلیشه ی زندگیش رو رقم میزنه. برای بودن با اون پسر. "ببخشید، من اون ور کافه نشسته بودم و از وقتی که اومدی داشتم تماشات میکردم، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و اینو بهت نگم... تو- یعنی شما.. مثل یه اثر هنریِ زنده اید...یه الهه‌ی زیبایی." ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: اون پسر 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ویکوک، نامجین، یونمین 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: روزمره، فلاف، عاشقانه 🥇 in #Lovestory 🥉 in #Soft
Me And You Were Meant To Be ~|| Hopegi AU [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 9,458
  • WpVote
    Votes 1,477
  • WpPart
    Parts 7
بعد از بهم زدن با جفتش، یونگی شدیدا به آلفایی برای گذروندن هیتش همراه اش نیاز داشت. اون تصمیم گرفت که پیشنهاد دوست صمیمیش جیمین رو بپذیره و برنامه ی "آلفاایکس" رو که امگاها رو برای هیتشون با آلفاها جور میکنه امتحان کنه. یونگی شک داره، تا وقتی که میبینه کراشِ دورانِ دبیرستانش سرویسش رو ارائه میکنه. ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: من و‌تو برای هم مقدر شدیم 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: هوپگی 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: امگاورس، اسمات، عاشقانه 𖦹 Original story by @needysope on ao3 , needy_sope on twitter 𖦹 Cover by: @strawbunnycuti [01.05.12] 🥈 in #Hopegi
27 Minutes ~|| LarryStylinson Persian Translate [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 11,399
  • WpVote
    Votes 2,386
  • WpPart
    Parts 31
بالاخره همه چیز برای لویی بیش از حد توانش شده بود. دروغ ها, رابطه های فیک و لبخند های قلابی. حق با فن ها بود. اون ها همیشه درست میگفتن. لویی عاشق هری بود ولی اجازه بودن باهاش رو نداشت. به اندازه‌ی کافی سختی کشیده بود و دیگه نمی‌خواست یک زندگی دروغی رو زندگی کنه. همونطور که برای آخرین بار یک ویدیو چت رو شروع کرده بود و می‌خواست به همه دنیا چیزی رو که از قبل میدونستن رو بگه، گفت:"حق با شما بود ... همیشه حق با شما بوده. هر نگاه؛ هر لمس مخفیانه ... حق با شما بود ." آیا این برای هری کافی بود تا معنای حقیقی‌ای که پشت حرف های لویی بود رو بفهمه؟ " پس توی .. بیست و هفت دقیقه بعدی من می‌خوام حقیقت رو بهتون بگم. همه ذرات حقیقت رو .. ولی بیست و هفت دقیقه همه زمانیه که دارم قبل از اینکه ازتون خداحافظی کنم ." ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: ‌۲۷ دقیقا ‌ 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: لری استایلینسون 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: ایدل لایف، اسمات، عاشقانه، سلف هارم 𖦹ᴏʀɪɢɪɴᴀʟ sᴛᴏʀʏ ʙʏ: @HAPPINESSINTIME 𖦹ᴛʀᴀɴsʟᴀᴛᴇᴅ ʙʏ: [@_bunisa]