pkmhshid
بوی خون فضا رو پر کرده بود.
خون قربانی ها روی دیوار های کلاب پاشیده شده بود.
مرد ترسیده هیکل حجیم خود رو پشت مبل های گوشه اتاق وی ای پی جمع کرده بود.
ترس بدنشو به لرزه درورده بود.
چیز های زیادی از موجود بیرون شنیده بود.
میدونست که به هیچ چیزی که جلوشه رحم نمیکنه.
میدونست که اون دختر برای کشتن و خون ریختن پرورش یافته.
***
-میدونی... بخشش حس خوبی به آدم میده اما نه به اندازه دیدن زجر کشیدن و جون دادن آدمی که کل عمرتو برای انتقام ازش صرف کردی.
***
-عقلتو از دست دادی؟... اون اینجاست برای کشتن ما... اون همه چیز رو میدونه و میخواد انتقام بگیره... انتقام اون شب رو... همون شبی که شما همه چیز رو ازش گرفتید.
***
-قسم میخورم تو تنها کسی باشی که براش زندگی میکنم.
***
-مافیایی، انتقامی، جنایی، عاشقانه، انگست.
-آپ: هر پنج روز.
-وضعیت: در حال آپ.
***